بسم الله الرحمن الرحیم
گفتگوی علی خلیل اسماعیل با دوستان جوان در مسجد امام سجاد علیه السلام ( قسمت پنجاه و نهم - قسمت آخر )
و الصلوة و السلام علی خاتم الانبیاء و المرسلین حبیب اله العالمین سیدنا و مولانا ابی القاسم مصطفی محمد صلی الله علیه و آله و سلم
اللهم کن لولیک الحجة ابن الحسن صلواتک علیه وعلی آبائه فی هذه الساعة و فی کل الساعة ولیا و حافظا و قاعدا و ناصرا و دلیلا و عینا حتی تسکنه ارضک طوعا و تمتعه فیها طویلا .
اصول کافی در کتاب فضل القرآن ، باب البیوت التی یقرا فیها القرآن حدیثی از رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم آورده است که قرار است در ارتباط با این حدیث به اندازه ی وسعمان با دوستان جوان و تحصیلکرده گفتگو و مباحثه کنیم .وعن لیث بن ابی سلیم رفعه قال : قال النبی صلی الله علیه و آله : نوروا بیوتکم بتلاوة القرآن و لاتتخذوها قبورا کما فعلت الیهود و النصاری .
گاهی در کتابهای اخلاقی میبینم که علمای اخلاق به خودشان هم تشر میزنند . و با نفسشان با عتاب و خشونت صحبت میکنند . علمای اخلاق و اندیشمندان درستکار اینگونه اند . اهل ریاضت اند . از اینکه بر آنان عنوان مسوف و خوش گذران بار شود ، سخت نگرانند . لذا به خودشان و به اهلشان سخت میگیرند . نوع کار دینی ای که ارائه میدهند متفاوت از عملکرد علمای مسوف است .
از نشانه های علمای مسوف دیگر سازی است ، قصد اصلاح برای دیگری دارد ، اصلاحات را برای دیگران میخواهد . علمای درستکار اینگونه نیستند . آنان دیگر سازی محض را یک صنعت یهودی میدانند . یک بازیگری میدانند . و سر اینکه به خودشان تشر میزنند و بعد در مکتوباتشان هم میآورند ، همین است . حکمت دارد .
میگویند یک بنده ی خدایی در آستانه مرگ بود و در همان زمان پندار ها و گفتار ها و کردار هایش را بازبینی میکرد . اینطوری هم هست . موقع مرگ همه ی کار های آدم جلو چشم آدم رژه میروند . این بنده ی خدا رو میکند به کسانی که بر بالین او نشسته اند و داستان زندگی اش را در چند جمله بیان میکند ، میگوید :
به روزگار جوانی عزم تغییر جهان داشتم و چند سالی هم در این مسیر کوشش و تلاش کردم ، اما نشد . بعد با خودم گفتم : کشورم را حداقل میسازم و باز کوشیدم و باز هم نشد . گفتم : شهرم ، محله ام ، و کوچه ام را اصلاح میکنم . آن هم نشد . و حالا به این نتیجه رسیده ام که اگر خودم را میساختم ، هم ساختن محله و شهر ممکن بود و هم ساختن جهان . اما حیف که دیگر فرصتی نیست .
علمای درستکار و غیر مسوف ایمان دارند که دیگر سازی یک صفت یهودی است . مسلمان خود سازی و دیگر سازی دارد . همه ی آنهایی که در طول تاریخ اصلاحات را برای دیگران خواستند اما خودشان را فراموش کردند ، حکم حیواناتی را دارند که در دام صیادی عنود به نام یهود ، گرفتار شده اند . و عتاب و توبیخ خداوند در حق یهود در آیه ی اتامرون الناس بالبر و تنسون انفسکم را شامل حال خود ساخته اند .
میگویند پیامبر خدا مکرر استغفار میکرد . چرا ؟ و چرا ما اینگونه نیستیم ؟ چرا ما استغفار نداریم ؟ رسول خدا از بس نماز میخواند پای مبارکشان متورم میشد . چرا ما چنین نمیکنیم ؟ این که پیامبر خدا این گونه بود ، یک حکمتی دارد . او نمیخواست فقط دیگران را به بهشت ببرد . بهشت را برای خودش هم میخواست . بیاییم یک تشری هم به خودمان بزنیم . دیگران را نصیحت کردیم ، حالا قدری هم خودمان را نصیحت کنیم .
بعضی از علماء از همین آیاتی که در باره ی یهودی هاست ، برداشت های خوشگلی دارند . من همان ها را برایتان میخوانم . در سوره بقره ، بخاطر ماجرایی که برای آباء و اجداد یهودی ها رخ داده بود ، خداوند به آنها میگوید یک گاوی را ذبح کنند . میفرماید : ان الله یامرکم ان تذبحوا بقرة . و آنها در ذبح گاو مادی ، به مشکل برخوردند . در کتابی دیدم ، آیه را آورده و این بیت شعر را هم آورده است .
گر همی خواهی حیات و عیش خوش . اگر میخواهی خوب زندگی کنی . راست قامت جاودانه ی تاریخ بمانی و بعد از عمری تلاش و کوشش با دلی آرام و ضمیری امیدوار به فضل خدا برحمت خدا بروی ، بهانه جویی نکن . گاو نفس خویش را اول بکش . امروز و فردا نکنیم .
یهودی های امروزی این صفت بهانه جویی را از پدرانشان به ارث برده اند . خدا نکند آدمی به این بیماری مبتلا شود . هر چه برایش از منافع خودسازی بگویی و هر چه از مضار تنبلی و تن پروری ادله بیاوری هباء منثورا است . گوش شنوایی نیست . نگذاریم گاو نفس فربه شود ، سن و سال بگیرد ، ریشه بدواند . تا وقتی که گوساله است ، میتوان او را رام کرد ، اهلی کرد و افسارش را بدست گرفت .
وقتی اباء یهود پرسیدند که مشخصات این گاو کدام است . خداوند فرمود : انها بقرة لا فارض و لا بکر عوان بین ذلک . گاوی باشد که نه پیر و از کار افتاده است و نه جوان کار کرده ، میانه ی این دو باشد . برداشت ابن ابی جمهور انگیزه ی تادیب و ادب پذیری ما را تقویت میکند . بشنوید :
علاج نفس سرکش را در ایام جوانی کن ------ که این مار سیه چون پیر گردد اژدها گردد .
روی خودمان کار کنیم . نمیدانم دقت کردید یا نه ؟ ما از اولین جلسه تا الان بحساب خودمان داریم حدیثی از پیامبر خدا را تفسیر و تبیین میکنیم . و تا الان چند مرتبه آن را خواندیم و معنای فارسی اش را هم گفتیم . یکبار دیگر بشنوید . اینبار بیشتر دقت کنید . میفرماید : نوروا بیوتکم بتلاوة القرآن . خانه هایتان را با تلاوت قرآن نورانی بسازید . دقت کنید رسول خدا نمیفرمایند : خانه های دیگران را با تلاوت قرآن نورانی بسازید . میفرمایند خانه های خودتان را نورانی بسازید . هرکسی تصمیم بگیرد که خانه اش را نورانی کند ، مسلم است که همه ی خانه ها نورانی میشود . اینکه میبینید تلاشهای فکری و فرهنگی ما ثمر نمیدهد و یا کم ثمر میدهد بخاطر این است که ما میخواهیم خانه های دیگران را نورانی بسازیم . خودمان و خانه هایمان را فراموش کرده ایم .
یا گرامی اذبحوا هذا البقر ------------------------------------ ان اردتم حشر ارواح النظر .
-------------------------------------------------------------------------------------------
عمر جلسه ی ما به پایان رسید . اما مطالب زیادی باقی ماند . مطالعه و پیگیری شما جوانان برومند نواقص و کمبود های مطالب ما را جبران خواهد کرد . همه ی شما را به خدای بزرگ میسپارم . خدا نگهدار
بسم الله الرحمن الرحیم
گفتگوی علی خلیل اسماعیل با دوستان جوان در مسجد امام سجاد علیه السلام ( قسمت پنجاه و هشتم )
و الصلوة و السلام علی خاتم الانبیاء و المرسلین حبیب اله العالمین سیدنا و مولانا ابی القاسم مصطفی محمد صلی الله علیه و آله و سلم
اللهم کن لولیک الحجة ابن الحسن صلواتک علیه وعلی آبائه فی هذه الساعة و فی کل الساعة ولیا و حافظا و قاعدا و ناصرا و دلیلا و عینا حتی تسکنه ارضک طوعا و تمتعه فیها طویلا .
اصول کافی در کتاب فضل القرآن ، باب البیوت التی یقرا فیها القرآن حدیثی از رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم آورده است که قرار است در ارتباط با این حدیث به اندازه ی وسعمان با دوستان جوان و تحصیلکرده گفتگو و مباحثه کنیم .وعن لیث بن ابی سلیم رفعه قال : قال النبی صلی الله علیه و آله : نوروا بیوتکم بتلاوة القرآن و لاتتخذوها قبورا کما فعلت الیهود و النصاری .
مرحله ی دومی که کربی اندرسون به استناد گفته ی مورخان متذکر آن میشود ، گذرازباورهایی است که در مرحله ی اول باعث رهایی و نجات مردم گردیده است . و من بجای اینکه از مورخان در این مورد شاهد بیاورم . که ممکن است با ان قلت مواجه شود ، از نهج البلاغه شاهد میآورم . شما با مطالعه ی خطبه ی 88 متوجه میشوید که بعد از گذشت حدود سی سال از نهضت رسول خدا ، مردمی پیدا شدند که با جرات و دلیری فوق العاده پا روی همه ی باور های اولیه گذارده اند . و امروز شما در ایران ما نیز همین مورد را میتوانید به وفور مشاهده کنید . گفته ی جرج سانتایانا را بخاطر بیاورید . آنهایی که گذشته را فراموش میکنند ، محکوم به تکرار آنند . امیر سلام الله علیه میفرماید : فیا عجبا ، در شگفتم . وما لی لا اعجب من خطاء هذه الفرق ، و چرا در شگفت نباشم از خطای این گروهای پراکنده . علی اختلاف حججها فی دینها ؟ با دلایل مختلفی که هر کدام در مذهبشان دارند ؟ لا تقتصون اثر النبی ، اینان پا جای پای پیامبر نمیگذارند . و لا یقتدون بعمل وصی ، از رفتار وصی و جانشین پیامبر هم پیروی نمیکنند . و لا یومنون بغیب ، به غیب ایمان ندارند . و لا یعفون عن عیب ، و خود را از عیب بر کنار نمیدارند . یعملون فی الشبهات ، به شبهه ها عمل میکنند . و یسیرون فی الشهوات ، و در شهوت ها غوطه میخورند . المعروف فیهم ما عرفوا ، نیکی در نظرشان همان است که خود میپندارند . و المنکر عندهم ما انکروا ، و زشتی ها نزدشان همان چیز هایی است که خود زشت میدانند . مفزعهم فی المعضلات الی انفسهم ، در حل مشکلات به خود پناه میبرند . و تعویلهم فی المهمات ( المبهمات ) علی آرائهم ، و در مبهمات تنها به رای خود تکیه میکنند . کان کل امریء منهم امام نفسه ، گویا هر کدامشان امام و رهبر خودشان اند . قد اخذ منها فیما یری بعری ثقلت و اسباب محکمات ، که به دستگیره های مطمئن و اسباب محکمی که خود باور دارند ، چنگ میزنند .
در دنیا وقتی ملتها را بررسی میکنند به ایران که میرسند ، میگویند ، ایرانی ها ملتی فرهنگی هستند . یعنی تحولات ، چه از نوع مثبت و چه از نوع منفی باید از طریق فرهنگ صورت گیرد . و البته این به معنای آن نیست که مسائل سیاسی ، اقتصادی ، اجتماعی و نظامی بی تاثیر است . خیر ، آنها موثرند ، اما کفه ی فرهنگ همیشه در تحولات ایران سنگینتر بوده است . تا جاییکه گفته اند : شیطنت های فرهنگی از نوع ابتذال در این قسمت از دنیا حتی بیشتر از بمب و موشک نمود خواهد داشت . عبارتی را شماره ی 17 سروش بانوان از میشل هولباک ، دارد که گویای همین مطلب است ، این نویسنده ی اسلام ستیز فرانسوی میگوید : برای غلبه بر مسلمانان باید آنها را به فساد کشید . ما از راه زور نمیتوانیم افراط گرایی دینی را متوقف سازیم ، پس بهتر است مسلمانان را به فساد بکشانیم . جنگ بر ضد افرط گرایی اسلامی با کشتن مسلمانان فائده ای ندارد ، فقط با فاسد کردن آنها میتوان به این پیروزی دست یافت . باید به جای بمب دامن های کوتاه و گوشواره فرو بریزیم.
لذا در مرحله دوم که گذر از باور های رهایی بخش نام دارد ، مجددا نقش عالمان و اندیشمندان برجسته میشود . منتها این بار آنان معکوس عمل میکنند . و میدان را به جهال و احمق ها میسپارند . یک عبارتی امیر سلام الله علیه در حکمت 283در ارتباط با علل هلاک الشعب ، یعنی علتهایی که باعث سقوط ملت میشود ، دارند . تقاضا میکنم خودتان مطالعه کنید . کاربرد این حکمت ، مرحله ی گذر از باور های انقلابی است . میفرماید : جاهلکم مزداد ، جاهلان شما پرتلاشند . و عالمکم مسوف ، و دانشمندانتان تن پرور و کوتاهی ورزند . در این مرحله مطرب ها و رقاصه ها بدروغ نام هنرمند میگیرند . هنرپیشه ها و ورزشکار ها با انواع حیل به عنوان الگو و اسوه برای دختر ها و پسر های نوجوان و جوان ما مطرح میشوند . آیا فرمایش رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم که میفرمایند : یاتی علی الناس زمان ، بر مردم زمانی خواهد آمد . یکون اسعد الناس بالدنیا لکع بن لکع ، که در آن زمان ، آدم پست فرومایه بنده ی هوای نفس ، فرزند آدم پست ، خوشبخت ترین افراد جهان خواهد بود . مربوط به همین دوره ی پا گذاری روی ارزش های مقدس نیست ؟ آیا پا گذاری ، پایکوبی و لگد مال کردن آنانی که در ادامه ی فرمایش رسول خدا در واقع بهترین مردم خوانده شده اند ، مربوط به همین دوره ی نیست ؟ وجود علمای مسوف که از دین و دانش فقط به پوسته ی آن اکتفاء کرده اند ، از دین و دانش تنها به قسمت پول ساز آن توجه دارند ، زمینه ی کار و تلاش مضاعف را برای الگو های بی اصل و نسب مهیا ساخته است . سقوط علماء و اندیشمندان در این مرحله به حدی است که خداوند آنان را قطاع الطریق مینامد .
حدیث قدسی است : لا تجعل بینی و بینک عالما قلبه مفتون بحب الدنیا ، بین من و خودتان عالم و دانشمندی را که وجودش پر شده از دنیا دوستی ، قرار ندهید . فانهم قطاع طریقی . اینکه قلب عالم و استادی که مملو از محبت به دنیا شده چیزی نیست که خارج از فهم شما باشد . این چنین موجودات موذی را که مرموزانه برای همان نسیم دگرگونی پادویی میکنند ، رسوا کنید ، توبیخ کنید ، سرزنش کنید ، شاید پیش از اینکه مشمول اقتل الموذی قبل ان یوذی شوند ، نجات پیدا کنند .
قطاع طریقی خطرناکتر و کثیفتر از آن دزدی است که فقط مال و ثروت مردم را به سرقت میبرد . او شما را از پول ، از طلا ، از فرش و از ماشین محروم میسازد و این شما را از آدم شدن ، خلیفه ی خدا شدن و به خدا رسیدن باز داشته است . گناه این به مراتب عظیم تر و بزرگ تر از دزد مال است .
ادامه دارد ...
بسم الله الرحمن الرحیم
گفتگوی علی خلیل اسماعیل با دوستان جوان در مسجد امام سجاد علیه السلام ( قسمت پنجاه و هفتم )
و الصلوة و السلام علی خاتم الانبیاء و المرسلین حبیب اله العالمین سیدنا و مولانا ابی القاسم مصطفی محمد صلی الله علیه و آله و سلم
اللهم کن لولیک الحجة ابن الحسن صلواتک علیه وعلی آبائه فی هذه الساعة و فی کل الساعة ولیا و حافظا و قاعدا و ناصرا و دلیلا و عینا حتی تسکنه ارضک طوعا و تمتعه فیها طویلا .
اصول کافی در کتاب فضل القرآن ، باب البیوت التی یقرا فیها القرآن حدیثی از رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم آورده است که قرار است در ارتباط با این حدیث به اندازه ی وسعمان با دوستان جوان و تحصیلکرده گفتگو و مباحثه کنیم .وعن لیث بن ابی سلیم رفعه قال : قال النبی صلی الله علیه و آله : نوروا بیوتکم بتلاوة القرآن و لاتتخذوها قبورا کما فعلت الیهود و النصاری .
دوستان خوب من که تحمل میکنید و به گفته های این معلم فقیر گوش میدهید . معلمی که تنها سرمایه اش از بین تمامی سرمایه ها و ثروت های فراوانی که خداوند در این گیتی قرار داده است ، شما هستید . و معلم ها از این بابت خوشبخت ترین موجودات و مرفه ترین مردم هستند . چه شغلی بهتر از خدمت ، آن هم در بعد فکری و فرهنگی برای آنهایی که قرار است یاران امام زمان سلام الله علیه باشند .
پسر های خوب و دختر های خوب : بدانید ما از باب اینکه مسلمانیم متعلق به خانواده ی بزرگتری نیز هستیم . ما فرزندان رسول الله ایم . ما فرزندان مولای موحدانیم . و شما بخوبی میدانید ، در کتابهای درسییتان خوانده اید که برای شکل گیری این خانواده ی عظیم و برای بقای این خانواده ی بزرگ چه زحمتها و رنجهایی که کشیده نشده است .
من به یک مورد اشاره میکنم . متن عربی آن را از روی کتابی که ابن ابی الحدید در شرح نهج البلاغه نوشته است ، برایتان میگویم . داستان مهاجرت مسلمانان به حبشه است . شما با مطالعه ی سخنان جعفر بن ابیطالب بخوبی میتوانید ، دنیای پیش از اسلام را در ذهنتان تصور کنید . و به خودتان ببالید که عضو خانواده ای هستید که بیشترین خدمت را به جامعه ی بشری کرده است .
وقتی فرستادگان قریش خواستار بازگرداندن مسلمانان شدند ، در آنجا در پاسخ به سوال نجاشی که پرسید : ما هذا الدین الذی فارقتم فیه قومکم ، و لم تدخلوا فی دینی و لا فی دین احد من هذه الملل ؟ این کدامین دین است که بخاطر آن دست از قومتان کشیده اید ، به دین من و به دین هیچ یک از ملتها هم وارد نشده اید ؟ از جعفربن ابیطالب سخنانی به یادگار مانده است که اکنون به آن میپردازم . میگوید :
ایها الملک ، ای پادشاه . انا کنا قوما فی الجاهلیة ، ما مردمی بودیم که در جاهلیت . نعبد الاصنام ، بت ها را میپرستیدیم . و ناکل المیتة ، گوشت مردار میخوردیم . و ناتی الفواحش ، مرتکب فحشاء میشدیم . و نقطع الارحام ، پیوند های فامیلی را از بین میبردیم . و نسیء الجوار ، همسایگان را فراموش میکردیم . و یاکل القوی منا الضعیف . و قوی ما حق ضعیف ما را میخورد . فکنا علی ذلک ، این چنین بودیم . حتی بعث الله عز و جل علینا رسولا منا ، تا اینکه خداوند پیامبری را از میان ما برانگیخت . نعرف نسبه و صدقه و امانته و عفافه ، نسب او ، راستگویی او ، امانتداری و عفتش را بخوبی میشناختیم . فدعانا الی الله لنوحده و نعبده ، ما را بسوی خدا فرا خواند ، ما را به توحید و یکتا پرستی دعوت کرد . و نخلع ما کنا علیه نحن و آباؤنا من دونه ، من الحجارة و الاوثان ، و ما را به کنار گذاردن بتان ترغیب نمود . فامرنا ، و به ما دستور داد . بصدق الحدیث ، که راستگو باشیم . و اداء الامانة ، امانت را به صاحبش برگردانیم . و صلة الرحم ، با خویشان ارتباط داشته باشیم . و حسن التجاور ، با همسایگان خوش رفتاری کنیم . و الکف عن المحارم و الدماء ، از محرمات دوری و از خونریزی پرهیز نماییم . و نهانا ، ما را نهی کرد . عن سائر الفواحش ، از ارتکاب سایر زشتی ها . و قول الزور ، از گفتن کلام ناشایست . و اکل مال الیتیم ، از خوردن مال یتیم . و قذف المحصنة ، و از تهمت زدن به زنان . و امرنا ، و به ما فرمان داد . ان نعبد الله ، که خدا را بپرستیم . لا نشرک به شیئا ، شریکی برای الله قائل نباشیم . و بالصلاة ، از ما خواست نماز بگذاریم . و بالزکاة ، زکات بدهیم . والصیام ، و روزه بگیریم .
کربی اندرسون با استناد به گفته ی مورخان اولین مرحله از حیات یک ملت و یک امت را رهایی از بندگی و اسارت میداند و شما از لابلای گفته ها و عبارات جعفر ابن ابیطالب بخوبی میتوانید ، ببینید که رسول خدا برای نجات مردم و تاسیس بزرگترین خانواده ی فعال در جامعه جهانی نه با یک اسارت که با اسارتهای فراوان دست و پنجه نرم کرده است . او از مردمش خواسته است برای رسیدن به فلاح و رستگاری باید همه ی غل ها و زنجیر هایی که بعضا رنگ و لعاب معنوی بخود گرفته است را از خود دور سازند . همه ی اله ها و خدایان دروغین را به کناری بگذارند و تنها خدای یکتا را موحدانه پرستش کنند . قولوا لا اله الا الله تفلحوا .
همیشه عالمان و رهبران دینی در رهایی ملتها نقش برجسته ای داشته اند . و این برجستگی برای مردم از بند رسته ی ایران ملموستر و آشکارتر است . مردم بطور کلی اینگونه اند . هرگاه اندیشمندی را بیابند که صائنا لنفسه است ، حافظا لدینه است ، مخالفا لهواه است ، و مطیعا لامر مولاه است ، و او مردم را به رهایی از قید و بند اله های مدرن فرا میخواند ، میپذیرند که فللعوام ان یقلدوه . از او تبعیت میکنند . چنانچه در سال 1357 هجری شمسی دنیا شاهد چنین تبعیتی بود . رهایی امروز ما مرهون زحمات اندیشمندان و فداکاری شهداء و ایثار مردم پاک طینت ماست . حفظ آن از اوجب واجبات است .
ادامه دارد ....
بسم الله الرحمن الرحیم
و الصلوة و السلام علی خاتم الانبیاء و المرسلین حبیب اله العالمین سیدنا و مولانا ابی القاسم مصطفی محمد صلی الله علیه و آله و سلم
اللهم کن لولیک الحجة ابن الحسن صلواتک علیه و علی آبائه فی هذه الساعة و فی کل الساعة ولیا و حافظا و قاعدا و ناصرا و دلیلا و عینا حتی تسکنه ارضک طوعا و تمتعه فیها طویلا
اصول کافی در کتاب فضل القرآن ، باب البیوت التی یقرا فیها القرآن حدیثی از رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم آورده است که قرار است در ارتباط با این حدیث به اندازه ی وسعمان با دوستان جوان و تحصیلکرده گفتگو و مباحثه کنیم .
وعن لیث بن ابی سلیم رفعه قال : قال النبی صلی الله علیه و آله : نوروا بیوتکم بتلاوة القرآن و لاتتخذوها قبورا کما فعلت الیهود و النصاری .
جرج سانتایانا عبارتی دارد که خوب است مدام آنرا برای یکدیگر تکرار کنیم ، میگوید : آنهایی که گذشته را فراموش میکنند ، محکوم به تکرار آنند .
نگوییم که ما مسلمانیم ، اگر در خانه یمان مفسده بود ، هرزگی بود ، مال حرام بود ، شراب بود ، اختلاط محرم و نامحرم بود ، همسر آزاری بود ، شوهر ستیزی بود ، ایراد ندارد .
نگوییم اگر یتیمی را راندیم ، بینوایی را آزار دادیم ، اگر کلاه برداری کردیم ، ربا خوردیم ، سرقت کردیم ، عیبی ندارد .
نگوییم که ما امام زمان داریم ، امام حسین داریم ، امام رضا داریم ، پس بیمه ایم .
نگوییم که ما انقلاب کردیم ، جنگ کردیم ، جان باز دادیم ، اسیر دادیم ، شهید دادیم و حالا شهداء انقلاب ما را حفظ میکنند .
این نوع تفکر سم مهلک است . و اینگونه تصور یک دام خطرناک است .
اینگونه نیست ، انقلاب ما عظیمتر از انقلاب رسول الله نیست . همینکه امت رسول الله پایشان را کج گذاردند ، فرزندان رسول الله کتک خوردند .
ما حق نداریم بدون کار ، بدون تلاش و بدون زحمت ، عاطل و باطل باشیم و فقط به افتخارات گذشته دل ببندیم . این بیان مولا در حکمت 23 است . خوب توجه کنید ، این عبارات باید با زیبا ترین شکل نوشته شود و بر پیشانی آسمان نصب گردد ، هر روز صبح بجای خورشید این عبارات طلوع کند ، ما باید نور و گرمای زندگیمان را از این عبارات بدست آوریم . میفرماید : من ابطا به عمله لم یسرع به نسبه ( حسبه ) کسی که کردارش او را به جایی نرساند ، افتخارات خاندانش او را به جایی نخواهد رساند .
اگر دین در معاملات ما حضور نداشت ، در محاکم ما فعال نبود ، در مجالس عقد و عروسی حضوری صوری پیدا کرد ، اگر دین در مدارس و دانشگاهها در متن نبود ، و در بانکها توجیه گری کرد ، و اگر خدای نخواسته دین فقط لقلقه ی زبان ما شد ، چه تضمینی وجود دارد که مقابل امام حسین علیه السلام موضعی خصمانه نگیریم ؟ مگر آنهایی که امام حسین علیه السلام را شهید کردند ، خیمه ی اهلش را به آتش کشیدند و زنان و کودکانش را به وضع دلخراشی به اسارت بردند ، آدم دو پا نبودند ؟ مسلمان نبودند ؟ مگر از کرات دیگر آمده بودند ؟ آنها هم به همین درد گرفتار شده بودند . الدین لعق علی السنتهم . دین فقط لقلقه ی زبانشان شده بود . دینی که فقط لقلقه ی زبان باشد ، میتواند امام حسین را به شهادت برساند . قابلیت این را دارد که شلاق ستم را به روی اطفال امام حسین بنشاند .
همه ی مصیبتهای بشر ریشه در خانه و خانواده دارد . این یک اصل است . ما از موارد استثناء صحبت نمیکنیم . چند نفر مثل ادواردو آنیلی شدند ؟ اینها جزء موارد نادر است . ما برای رفع ناهنجاریها هر اندازه که در بیرون خانه مانور بدهیم ، تجهیزات و امکانات فراهم کنیم ، نیرو و سرباز بسیج کنیم ، باز هم نمیتوانیم ناهنجاریها را از بین ببریم ، حتی نمیتوانیم کم کنیم . بیرون خانه حکم شاخ و برگ را دارد و درون خانه حکم ریشه . شما شاخ و برگ درخت را آرایش کن ، تزیین کن اگر ریشه اش مریض باشد بعد از مدت کوتاهی آن شاخ و برگ تزیین شده ، زیباییش را از دست میدهد ، پژمرده میشود .
یک کتابی است به نام رقص و شادی ما ، به مرگ و نیستی تبدیل شده است . این کتاب را آقای کارل ویلسون نوشته است . آقای ویلسون در این کتاب خصوصیات مشترک افول خانواده را در یونان باستان و امپراتوری رم بیان کرده و آنها را در هفت مرحله شماره کرده است . آقای کربی اندرسون برای اینکه افول و سقوط خانواده را برای هم دینی هایش بیان کند و آنان را نسبت به پاک نگهداشتن محیط خانه و خانواده هشدار بدهد ، همین هفت موردی که آقای ویلسون در کتابش آورده است را عینا تکرار میکند .
ما هم به اختصار آنها را برای شما دوستان جوان بیان میکنیم . شما روی این موارد کار کنید . همان مسئله ی آب کشیدن را که در صحبتهایمان بیان کردیم را در نظر داشته باشید . این موارد را با اوضاع و احوال شهر و مملکت خودتان بسنجید ، وحی آسمانی نیست ، هر جایی را که گمان میکنید نیازمند اصلاح است ، اصلاح کنید . از آیات و روایات بهره ببرید . و اما آن هفت موردی کدام است ؟
1) مرد خانواده دیگر راهنمای اهل خانه نیست .
2) مردان به طرز خود خواهانه ای در مراقبت از همسر و فرزندانشان مسامحه میکنند .
3) مردان درگیر کار و رقابت اقتصادی میشوند و نیازهای جنسی همسرانشان را مهمل میگذارند .
4) موقعیت زنان در خانه و در تعامل با فرزندان افت میکند ، در این مرحله آنها تلاش میکنند تا به رفاه مادی برسند . آزادی های جنسی فراتر از زناشویی را جستجو میکنند . کمتر حامله میشوند . و بر لذت جویی جنسی تاکید دارند .
5) زنان با شوهران رقابت میکنند . یک رقابت برای کسب پول و یک رقابت برای رهبری کانون خانواده و موثر بودن بر فرزندان .
به پیآمدهای این مرحله که آقای ویلسون به آن اشاره کرده است ، بیشتر توجه کنید . 1- سرخوردگی فرزندان 2- روحیه ی هم جنس گرایی 3- فراوانی طلاق 4- افزایش بچه های سقط شده 5- افزایش بچه های رها شده 6- کثرت بچه های حتک حرمت شده 7- وفور بچه های تربیت نشده .
6) فردگرایی خودخواهانه ی افراد به جامعه سرایت میکند . جامعه به گروههای کوچک و کوچکتر تقسیم میشود . از پیآمدهای این مرحله میتوان به سستی جوامع ، کاهش موالید و آسیب پذیری در مقابل دشمن مهاجم اشاره کرد .
7) آخرین مرحله از افول خانواده که طبق تحقیقات آقای ویلسون هم در یونان باستان و هم در امپراتوری رم به طور مشترک وجود داشته ، و بنده تمایل دارم این قسمت را با تاکید بیشتر بیان کنم ، اوج بی اعتقادی به خدا ، کاهش اقتدار والدین و اصول اخلاقی برباد رفته است . از پیآمد های این مرحله ، حکومت و اقتصاد تحت تاثیر این نابسامانی قرار میگیرد . همچنین عدم یکپارچگی ، سبب فروپاشی و منجر به قیام دیکتاتوری از درون و یا هجمه ی بیگانگان از بیرون میگردد .
ادامه دارد ....
بسم الله الرحمن الرحیم
و الصلوة و السلام علی خاتم الانبیاء و المرسلین حبیب اله العالمین سیدنا و مولانا ابی القاسم مصطفی محمد صلی الله علیه و آله و سلم
اللهم کن لولیک الحجة ابن الحسن صلواتک علیه و علی آبائه فی هذه الساعة و فی کل الساعة ولیا و حافظا و قاعدا و ناصرا و دلیلا و عینا حتی تسکنه ارضک طوعا و تمتعه فیها طویلا
اصول کافی در کتاب فضل القرآن ، باب البیوت التی یقرا فیها القرآن حدیثی از رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم آورده است که قرار است در ارتباط با این حدیث به اندازه ی وسعمان با دوستان جوان و تحصیلکرده گفتگو و مباحثه کنیم .
وعن لیث بن ابی سلیم رفعه قال : قال النبی صلی الله علیه و آله : نوروا بیوتکم بتلاوة القرآن و لاتتخذوها قبورا کما فعلت الیهود و النصاری.
همه ی تلاش ما در این مباحث این است که هیچ خانه و خانواده ی تاریکی نداشته باشیم . یا حداقل از تشکیل آن ممانعت بعمل آوریم . و یا از رشد آن جلوگیری کنیم . اعتقاد ما این است که روشنگری میتواند بهترین یار و یاور مخصوصا برای خانواده هایی که تازه شکل گرفته اند و یا در حال شکل گیری است ، باشد . البته وعده نباشد ، تلاش میکنیم ، این گفته ها را در غالب جزوه ای یا کتابچه ای منتشر کنیم . تا دوستان و رفقای دیگر هم با چنین مباحثی آشنا شوند و امکان این را داشته باشند که ناگفته های این سری از مباحث را خودشان کامل کنند .
خدا را سپاس میگذاریم که به ما این توفیق را داد ، تا از آیات و روایات به طرز شایسته ای استفاده کنیم . خودتان متوجه ی نصرت و یاری خداوند در ارائه ی مباحث هستید . نوع سخن و شیوه ی طرح مطالب مواج است . چهره ی شما بیانگر رضایتمندی است . و این یعنی ، گوینده باید بیش از پیش شاکر و سپاسگزار خدای قادر متعال باشد . مغرور نشود ، فریب شیطان را نخورد ، بداند اگر لحظه ای لطف و عنایت پروردگار برداشته شود ، اگر عالم علم توحید هم باشد بقول امام خمینی سلام الله علیه همان علم توحید حجاب میشود و گوینده را به جهنم میبرد .
خدایا این گوینده ی ناچیز با صدای بلند اعتراف میکند که از جهنم میترسد و قدرت مقابله با هوی و هوس را هم ندارد . به لطف تو دل بسته است . متوسل به همه ی انبیاء و اولیاء و ائمه ی اطهار سلام الله علیهم اجمعین میشود ، تا این چند صباحی که از عمرش باقی است ، اولا نلغزد . و ثانیا وقتی که لغزید و از مسیر حق خارج شد و تابع شیطان گردید ، امکان توبه و انابه داشته باشد . خدایا حالت توسل را از ما نگیر . این ارواح مقدسه به معرفت و عرفان ما خیلی توجه نمیکنند ، گرچه معرفت ائمه علیهم السلام بسیار مهم است و سزاوار است که ما تا آنجاییکه میسر است ، عارف به حقشان باشیم .
روزی در اسارت ، دوستی یک پاکت شکر بدستم داد . در همان زمان سربازان دشمن وارد باصطلاح آسایشگاه ما شدند . و اعلان تفتیش کردند . همه جا را و همه چیز را بازرسی میکردند . تمام وسائلمان را روی زمین میریختند . بیشتر بدنبال تیغ ، چاقو و چیز های اینچنینی بودند ، اما اگر چیز های دیگری مثل قلم و خودکار هم پیدا میکردند ، دارنده ی آن را مورد ضرب و جرح قرار میدادند . از میان وسائل و لوازم دوستی خودکار پیدا کردند و یا نوشته ای که تازه بود ، بله ، نوشته ای که معلوم بود تازه نوشته شده است ، قابل انکار نبود . دوست من انکار کرد و آنها بجرم دروغگویی چندین مرتبه سوزن بر زبان او فرو کردند .
روزگار سختی بود ، البته برای ما افتخاری شد ، در رکاب مرجع بینظیر ، ان شاء الله تمرین کردیم تا در رکاب آخرین حجة حق ، امام عصر عج الله تعالی فرجه الشریف سربازی و پادویی کنیم .
در کنار در آسایشگاه روی دیوار جعبه ای نصب کرده بودند و حکم داروخانه را داشت ، پزشکیار که او هم اسیری بود ، وسائلش را در آنجا نگهداری میکرد . روی آن جعبه نوشته شده بود ، صیدلیه ، یعنی داروخانه .
نمیدانم چطور شد که آن یک بسته شکر را داخل صیدلیه قرار دادم . بعد رو کردم به رسول الله متوسل به آن سرور شدم ، دیدم آنگونه که باید و شاید رسول الله را نمیشناسم . رو کردم به علی بن ابیطالب ، دیدم ، خدایا او را هم نمیشناسم . رو کردم به فاطمه ی زهرا سلام الله علیها ، دیدم نسبت به این بانوی مجلله هم شناختی ندارم . همه ی امام ها را یکی یکی از جلوی چشمانم گذراندم ، دیدم ، خدایا مغز کوچک من تحمل این همه عظمت و شکوه را ندارد . من انگار هیچ شناختی ، هیچ معرفتی نسبت به این ذوات مقدسه ندارم .
انگار یکی به من گفت : یک عزیزی هست که تو او را میشناسی . به او متوسل شو . در کودکی بهمراه پدر و مادرم چندین مرتبه به زیارت امامزاده ای به نام امامزاده یوسف علیه السلام در یک روستای نزدیک شهر محل تولدم رفته بودم . خواستم متوسل به امامزاده یوسف شوم ، باز هم متوجه شدم ، این آقا را هم نمیشناسم . رو کردم بخدا و گفتم : خدایا من امامزاده یوسف را هم نمیشناسم . اما قبر این عزیز را زیارت کردم . در و دیوار حرم او را بوسیده ام . من به این امامزاده متوسل میشوم .
سربازان دشمن تقریبا همه جا و همه ی وسائلمان را بازدید کرده بودند ، تنها جای باقی مانده صیدلیه بود ، سربازان صیدلیه را ندیده از آسایشگاه خارج شدند . غرض توسل است ، آنها خیلی به معرفت ما کاری ندارند .
برگردیم به بحثمان ، میخواهیم از افول خانواده صحبت کنیم . و از مقاله ای که کربی اندرسون یهودی نوشته برایتان بگوییم . خود کربی اندرسون یک محقق یهودی است . و با نوشته اش نمیخواهد به مردم مسلمان خدمت کند . او تلاش میکند تا به ملت یهود هشدار دهد که اگر انسجام و پاکی خانواده را از دست بدهند ، افول آنها قطعی خواهد بود .
کربی اندرسون حدس پیشگوها را مبنی بر افول ملت یهود ، صحیح میداند و با صراحت میگوید : آینده ی تاریک و غم باری در انتظار ملت یهود است . اما این افول را به جهت معضلات سیاسی ، اقتصادی و اجتماعی نمیداند . او معضلات اینچنینی را معلول انحطاط روحی و معنوی میشمارد .
در حقیقت معضلات آشکار ، معضلات رفتاری و معضلات کوچه و بازاری حکم شاخ و برگ را دارند ، ریشه در جای دیگر است . فهم این مطلب نباید خیلی سخت باشد . منتها ما بقول آقای اندرسون واقعا از تاریخ درس نمیگیریم .
در گذشته ها ملت هایی بودند که از هم پاشیدند . اقوامی بودند که امروزه هیچ آثاری از آنان نیست . چرا آنها از هم پاشیدند ؟ ریشه ی از هم پاشی اقوام در کجاست ؟
چه کسی قرار است به پرسش های فرزند ابوطالب پاسخ گوید ؟
این العمالقة و ابناء العمالقة ؟
عمالقه و فرزندانشان کجایند ؟
این الجبابرة و ابناء الجبابرة ؟
زورگو ها و بچه هایشان کجا هستند ؟
این اهل مدائن الرس الذین قتلوا النبیین و اطفئوا نور المرسلین ؟
مردم شهر های رس که پیامبران را کشتند ، و نور رسولان را خاموش ساختند ، الان کجا هستند ؟
این الذین عسکروا العساکر و مدنوا المدائن ؟
کجایند کسانی که سپاه از پس سپاه مهیا کردند و شهر های بسیاری بنا نمودند ؟
این الذین قالوا من اشد منا قوة و اکثر جمعا ؟
و چه شدند آنهایی که میگفتند : کیست که از ما نیرومند تر و جمعیتش بیشتر است ؟
میخواهم پاسخ این پرسش ها را از زبان کربی اندرسون بشنوید . میگوید : مهمترین فرضیه ی دانشمندانی که تمدنهای از هم فرو پاشیده را مورد مطالعه قرار داده اند این است که : ملت ها در اغلب موارد از درون دچار سقوط و نزول میشوند . این سقوط معلول افول ارزشهای اخلاقی و معنوی در خانواده هاست . و به همان میزانی که خانواده به سمت افول پیش میرود ، جامعه نیز دچار اضمحلال میشود .
ادامه دارد ....