سفارش تبلیغ
صبا ویژن
انجمن تفکر مبانی

 

بسم الله الرحمن الرحیم


گریم صورت و جراحی حنجره


وَ إِذا رَأَیْتَهُمْ تُعْجِبُکَ أَجْسامُهُمْ وَ إِنْ یَقُولُوا تَسْمَعْ لِقَوْلِهِمْ کَأَنَّهُمْ خُشُبٌ مُسَنَّدَةٌ یَحْسَبُونَ کُلَّ صَیْحَةٍ عَلَیْهِمْ هُمُ الْعَدُوُّ فَاحْذَرْهُمْ قاتَلَهُمُ اللَّهُ أَنَّى یُؤْفَکُون(سوره منافقون آیه4). چون آنها را ببینى تو را از ظاهرشان خوش مى‏آید، و چون سخن بگویند به سخنشان گوش مى‏دهى. گویى چوبهایى هستند به دیوار تکیه داده. هر آوازى را بر زیان خود مى‏پندارند. ایشان دشمنانند. از آنها حذر کن. خدایشان بکشد. به کجا منحرف مى‏شوند؟


پسر خوبم و دختر عزیزم - وَ إِذا رَأَیْتَهُمْ تُعْجِبُکَ أَجْسامُهُمْ وَ إِنْ یَقُولُوا تَسْمَعْ لِقَوْلِهِمْ - زمانی که به چهره و قامت منافقین نگاه می کنید، متعجب و شگفت زده می شوید، و زمانی که با شما به سخن می نشینند، به حرفهایشان گوش می دهید. درست است که آیه بر جان رسول خدا(ص) نازل شده است اما با شما سخن می گوید. منافقین عصر رسول خدا(ص) که جسد شان و شکل و شمائلشان باعث شگفتی رسول خدا(ص) و پیروان آن سرور می شد، و طرز بیان و چینش کلمات در گفتارشان رسول خدا(ص) و دیگر مردمان را تحت تاثیر قرار می داد و وادارشان می کرد تا به حرف های آنان گوش دهند، موجوداتی حقیقی بودند که اسم و مشخصات بعضی از آنان در تفاسیر بزرگان آمده است.

 

در هیچ تفسیری از اولین تا آخرین، نیامده است که اینان برای زیبایی و تناسب اندام، خود را به تیغ جراحان زیبایی سپرده اند، و یا در سالن های آنچنانی آرایش شده اند و یا گریم کرده اند. بینی شان طبیعی بود، پوستشان از خودشان بود، به کاشت مو نیاندیشیده بودند، از انواع پودر های آرایشی خبری نبود. دئودورانت را نمی شناختند. براق کننده ها، مرطوب کننده ها، اسپری ها و مام های ضد عرق، عطر های زمستانه و تابستانه یا در مخیله شان نیامده بود و یا در زندگی شان محلی از اعراب نداشت. علاوه بر این در هیچ تفسیری نیامده که آنان برای زیبا سخن گفتن، فصیح و روان حرف زدن خود را به زحمت انداخته اند و در فلان دانشگاه و در فلان نقطه دنیا بدور از پدر و مادر و اقوام رنج تحصیل را به خود هموار و در رشته سخنوری فارغ التحصیل شده اند. و یا برای داشتن صوتی دلنشین از مواد افیونی استفاده کرده و یا مورد عمل جراحی حنجره قرار گرفته اند.


امروزه تو دختر خوب و تو پسر عزیز در عصری بسر می بری که آن را عصر نفاق می گویند و با منافقینی سر و کار داری که فقط موجود حقیقی نیستند، صنعت مجاز و رشد خیره کننده فنآوری های نوین منافقین فراوانی را در اطراف تو پراکنده است، هر چیزی و هر کسی می تواند نقش عبدالله ابن ابی رئیس منافقان و هم عصر رسول خدا(ص) را برایت بازی کند. منافقین عصر جدید بسیار گسترده و پر حجم ظاهر می شوند، شیطان هایشان، کهنه ها و روسای یهود مدیریت افکار و اندیشه ها را بخوبی می دانند، ذائقه ها می شناسند، حدیث رسول خدا(ص) را خوانده اند که: لو منع الناس عن فت البعر لفتوه و قالوا ما نهینا عنه الا و فیه شیء. اگر مردم را از شکافتن پشک شتر بازبدارید، آن را خواهند شکافت و می گویند: اگر چیزی در آن نبود ما را از شکافتن آن بازنمی داشتند) از همین رو بر منع ها، حرام ها و مکروهات اشراف کافی دارند، طریقه استفاده از مومنانی که به کفر نفاق یا کفر بعد از ایمان رسیده اند، را نیز می دانند. علاوه بر این، پول دارند و بانک جهانی را می چرخانند، دانشگاه ها و موسسات مطالعاتی و تحقیقاتی بسیاری را در خدمت استودیو های ساخت و پخش مطالب ونمایش قرار داده اند، از ابزار گریم و صنعت نور پردازی به نحو شگفت آوری استفاده می کنند. لحن و طرز بیان بازیگرانشان، نحوه نشست و برخاست و حرکات اندام مجریانشان را از پیش طراحی و در منظر و مرای بینندگانشان قرار می دهند. واضح است مواجه با چنین منافقینی صد ها و هزار ها برابر بیشتر از منافقین عصر رسول خدا(ص) تو را به شگفتی وا می دارد، و گوش هایت را متوجه کلام آنان می سازد.

 

اما خوف و ترسی به خود راه نده، بدان: سگ، سگ است حتی اگر سگ اصحاب کهف باشد - وَ کَلْبُهُمْ باسِطٌ ذِراعَیْهِ بِالْوَصِیدِ - (سوره کهف آیه18) نمی فرماید حالا که این سگ با جوانمردان یکتاپرست همراه شده پس نام کلب را از او برداریم. همچنین پارس های هشدار دهنده، در سگ اصحاب کهف و سگ های دیگر هیچ تفاوتی با هم ندارد، و نیز پارس های پرخاشگرانه شان بدون تفاوت است. اولی با گرایش سرعت انجام می گیرد. و دومی را با تن صدای پایین که معمولا با غرغر همراه است، به گوش مهاجم و دشمن می رسانند. و ایضا منافق، منافق است حتی اگر فاصله ای چند قرنه با عصر رسول خدا(ص) داشته باشد و از امکاناتی حتی بیشتر از امکانات عصر نفاق و زمان حاضر بهره مند باشد. منافقین این امکان را دارند که ظاهرشان را هر چه بیشتر و بهتر آراسته سازند، می توانند با آموزش و کسب مهارت به طرز خیره کننده ای سخنوری کنند، و بدین طریق جلب نظر و رغبت به مصاحبت را فراهم سازند اما نمی توانند باطن وابسته و غیر مستقلشان را تغییر دهند - کَأَنَّهُمْ خُشُبٌ مُسَنَّدَةٌ - چوب بماهو چوب استقلال ندارد، نمی تواند روی پایش بایستد، برای ایستادن تکیه گاه می طلبد. قرآن عزیز از منافقین چنین تعبیری دارد. اینها از نظر باطن ابزاری بیش نیستند. و ابزار تاریخ مصرف دارد، همینکه زمان و مهلت مصرفشان به پایان رسید، باید آنها را در زباله دانی ها و در قبرستان ها جستجو کرد.


اما دقت کنید که ابزار تا وقتی که به زباله دانی نرفته و سازمان بازیافت از او شکل جدیدی نساخته است، می تواند برای صاحبش دم بجنباند. دقت کنید این قسمت از آیه که می فرماید: کَأَنَّهُمْ خُشُبٌ مُسَنَّدَةٌ - فقط باید به اندازه یک توبیخ و یک تشبیه مورد توجه دوستان قرار گیرد، نباید خدای نخواسته زمینه غفلت و نادیده گرفتن و چشم بستن به روی اعمال، افکار و تحرکات بازیگرانی گردد که جناب ابن عربی آنان را أجرام خالیة عن الأرواح لا نفع فیها و لا ثمر خوانده و جناب علامه طباطبایی از آنان بعنوان أشباح بلا أرواح لا خیر فیها و لا فائدة نام برده است.


آنچه در - کَأَنَّهُمْ خُشُبٌ مُسَنَّدَةٌ - باید حساسیت ذهن شما خواننده ارجمند را برانگیزد - مُسَنَّدَةٌ - است، دقت کنید منافقین به چه کسانی تکیه داده اند؟ از کدام دولت ها، سازمان ها و مجامع و محافل پشتیبانی مالی و حمایت لجستیکی می شوند؟ کتاب ها، روزنامه ها و مجلاتشان را با تکیه بر داده های کدام موسسه مطالعاتی به بازار عرضه می دارند؟ ببینید علاوه بر محتوی خبر و مفهوم تصویر چه کسانی شبکه های ارسال خبر و تصویر را در اختیار اینان قرار داده اند؟ کنفرانس های عقیدتی شان را در کدام کنیسه و زیر نظر کدام حاخام یهودی برگزار می کنند؟ تجمعاتشان را کلیسای کدام هتل یا پارک سازماندهی می کند؟


از خصوصیات این تکیه داده ها - یَحْسَبُونَ کُلَّ صَیْحَةٍ عَلَیْهِمْ - است. اینان مومن نبودند گفتند مومنیم، مصلح نبودند گفتند مصلحیم، با شعور نبودند گفتند باشعوریم، با خدا خدعه کردند و بر مومنین نیرنگ آوردند، قلب هایشان را محل و ماوی کذب، بخل، تلون، تملق، تردید و خیانت قرار دادند، مردم با ایمان را سفیه خواندند و به استهزاء آنان پرداختند، نه با نصیحت دست از فساد برداشتند و نه با درخواست ایمان و هدایت را پذیرفتند. جماعتی مریض، تبهکار، نادان، کم خرد، نابینا و گمراه که شعائر دینی را هم بعنوان ابزار و در خدمت اهداف - إِنَّا مَعَکُمْ إِنَّما نَحْنُ مُسْتَهْزِؤُن - قرار دادند. خدای متعال شهادت دروغین شان مبنی بر پذیرش رهبری الهی را با بیان - وَ اللَّهُ یَشْهَدُ إِنَّ الْمُنافِقِینَ لَکاذِبُون - نقش بر آب ساخت. اکنون به مثابه الخائن خائف و به خاطر سوء ظن شدیدی که همه وجودشان را در بر گرفته است هر صدا و هر آوازی را که می شنوند به ضرر و به زیان خود می پندارند.


یَحْسَبُونَ کُلَّ صَیْحَةٍ عَلَیْهِمْ - یک نشانه و یک ملاک است تا تو عزیز من رصد کنی تا ببینی همه آن کتاب هایی که نوشته می شود، مقالاتی که انتشار می یابد، مواضعی که بیان می شود، مذاکره ای که صورت می گیرد، نمایشی که بر روی صحنه می رود، آیا جماعتی که باید هر صیحه ای را به زیان خود بپندارند، آیا این زیان را احساس می کنند یا نه؟ هرگاه متوجه شدی از سخن تو، از نوشته تو، از فیلم و نمایشنامه تو، و نیز از موضعگیری تو آنهایی را که خدای متعال با - خُشُبٌ مُسَنَّدَةٌ - تحقیرشان کرده است، احساس زیان نکردند، شک نکن، سخن تو، نوشته تو، فیلم و سریال تو و موضع تو در دائره ایمان قرار ندارد.

 

به عبارت دیگر - یَحْسَبُونَ کُلَّ صَیْحَةٍ عَلَیْهِمْ - یک ملاک و یک معیار سنجش است که باید در زندگی روزمره تو وجودی اثباتی داشته باشد. باید رفتار تو، کردار تو، اندیشه و افکار تو، نوع نگاه تو به مسائل سیاسی، اقتصادی، فکری، هنری، ورزشی، تحصیلی، پزشکی، خانواده، ازدواج، صنعت، تجارت، تربیت کودک، موالید و هزاران هزار مورد دیگر تفسیری عملی از - یَحْسَبُونَ کُلَّ صَیْحَةٍ عَلَیْهِمْ - را با خود داشته باشد.


این ملاک را گسترده تر کنید علاوه بر تکیه داده ها، که دشمنان داخلی اند، تکیه گاه ها، که دشمنان خارجی اند را نیز به خشم آورید. - وَ إِذا لَقُوکُمْ قالُوا آمَنَّا وَ إِذا خَلَوْا عَضُّوا عَلَیْکُمُ الْأَنامِلَ مِنَ الْغَیْظِ قُلْ مُوتُوا بِغَیْظِکُم(سوره آل عمران آیه119). چون شما را ببینند گویند: ما هم ایمان آورده ‏ایم. و چون خلوت کنند، از غایت کینه ه‏ایى که به شما دارند سرانگشت خویش به دندان گزند. بگو: در کینه خویش بمیرید.

 

عزیز من تا وقتی که آیات قرآن کلمه است و بحث شما بر سر شمارش حروف آن است کسی با شما دشمنی نخواهد داشت. اگر هزاران مرتبه نزد یهود و نصاری بخوانید - مُوتُوا بِغَیْظِکُم - از شما دلگیر نمی شوند، تحریم تان نمی کنند، محاصره اقتصادی نمی شوید، جنگ نظامی بر شما تحمیل نمی شود، ارزش پول و حرمت گذرنامه تان باصطلاح خدشه برنمی دارد. اما همینکه تصمیم گرفتید - مُوتُوا بِغَیْظِکُم - را در انتخاب مدیران، مسئولان، نمایندگان، روساء و رهبران دینی تان وارد سازید، انواع آزار ها و اذیت ها را باید به جان بخرید. 

 

ادامه دارد ...


 



  • کلمات کلیدی :
  • نوشته شده در  پنج شنبه 92/12/22ساعت  6:2 صبح  توسط علی خلیل اسماعیل 
      نظرات دیگران()

     

    بسم الله الرحمن الرحیم


    شعائر در خدمت ارتداد


    از مهمترین نشانه های منافقین استفاده ابزاری آنها از شعائر دینی، عقائد مذهبی و رفتار باصطلاح مکتبی است. اتَّخَذُوا أَیْمانَهُمْ جُنَّةً فَصَدُّوا عَنْ سَبِیلِ اللَّهِ إِنَّهُمْ ساءَ ما کانُوا یَعْمَلُون(سوره منافقون آیه2). از سوگندهاى خود سپرى ساختند و از راه خدا بازداشتند و به حقیقت، آنچه مى‏کنند ناپسند است.


    و براستی چه نیازی است که منافقین کلمه ای را بگویند که جاری مجرای قسم است: نَشْهَدُ إِنَّکَ لَرَسُولُ اللَّهِ. سوگند می خوریم که تو رسول خدایی.؟ باید بدانیم که منافقین دشمنان بیرونی نیستند، آنها دشمنان داخلی اند و با مردم کوچه و بازار زندگی و رفت و آمد دارند، برای بقا و نیز برای حفظ خودشان به سپر و به حفاظی نیرومند نیازمندند که آنها را از آسیب و دور ماندن از مردم در امان نگه دارد، و چه حفاظی بهتر و کارآمدتر از نماز و روزه و حج و صبحکم الله و مساءکم الله و سنگ دین و ایمان به سینه زدن و از رهبری الهی مایه گذاشتن و شهادت به رسالت رسول خدا(ص) دادن وجود دارد؟ همه اینها و تمامی اعمال اینچنینی می تواند در حکم - أَیْمانَ - به فتح همزه جمع یمین به معنای سوگند باشد،  و یا  - إِیمان - به کسر همزه به معنای همان ایمان دروغینی که خداوند در  - وَ ما هُمْ بِمُؤْمِنِین - آن را رد کرده است، باشد. منافقین هم از ایمان دروغینشان و هم از قسم ها و سوگند هایی که بر زبان جاری می کنند، علاوه بر اینکه سپری برای حفظ خود ساخته اند، قصد دارند همچون زمان رسول خدا(ص) که مردم را - فَصَدُّوا عَنْ سَبِیلِ اللَّهِ - از راه دین برگرداندند، برای همیشه ایام صد راه خدا باشند و مردم را از راه خدا منصرف و به فساد و تباهی بکشانند.


    ممکن است دوست جوان من بخواهد بداند استمرار دشمنی منافقین و اصرار آنها به برگرداندن عامه مومنین از راه دین و دیانت ریشه در کجا دارد؟ عزیز من بدان: تعبیر جنّه نشان مى‏دهد که آنها دائما با مؤمنان در حال جنگ و ستیزند، و هرگز نباید فریب ظاهر سازى و چرب زبانى آنها را خورد. جدای از این قطعا می دانید که منافقین یا یهودی اند و یا گرفتار یهودی زدگی شده اند و در هر دو صورت در خدمت اهداف یهودند و خدای متعال یکی از اهداف یهود را در آیه 109 سوره بقره برگرداندن مومنان از ایمانشان معرفی می کند: وَدَّ کَثِیرٌ مِنْ أَهْلِ الْکِتابِ لَوْ یَرُدُّونَکُمْ مِنْ بَعْدِ إِیمانِکُمْ کُفَّاراً حَسَداً مِنْ عِنْدِ أَنْفُسِهِمْ مِنْ بَعْدِ ما تَبَیَّنَ لَهُمُ الْحَق. بسیارى از اهل کتاب با آنکه حقیقت بر آنها آشکار شده، از روى حسدی که منبعث از اصل ذات و نفوس خبیثه شان است ، دوست دارند شما را پس از ایمان آوردنتان به کفر بازگردانند.


    امروزه نیز یهود، یهودی زاده ها و یهودی زدگان دست در دست هم و از طریق جنگ الفاظ Word war و با بکارگیری جنه ها، گونه ها و ژانر های باصطلاح ماجراجویانهAdventure ، حادثه ای Action، کمدی Comedy، درامDrama، حارمHarem، فانتزیFantasy، تاریخیHistory، هزلSmut، عاشقانهRomance، تراژدیTragedy، معماییMystery، ورزشیSport، جناییCrime، خبریNews، پویانماییAnimation، واقع نماییReality-TV، مستندDocumentary ، خانوادهFamily جدی تر از عصر رسول خدا(ص) و هزاران هزار برابر مجهز تر و نیرومند تر از گذشته - فَصَدُّوا عَنْ سَبِیلِ اللَّهِ - را به تفسیر نشسته اند.

     

    و صدایشان را با انواع زوزه ها Howls، خرناس ها Growls، خرخرها Grunts، ناله ها Whines و پارس ها Barks و صد ها گونه و هزار ها صدای دیگر که از پایگاه ها و ایستگاه های فرستنده مجازی و غیر مجازی به گوش دختران و پسران جوان و نوجوان ما در اقصی نقاط عالم می رسانند. إِنَّهُمْ ساءَ ما کانُوا یَعْمَلُون. و به حقیقت، آنچه مى‏کنند ناپسند است. و ناپسند تر معنای تعجبی است که در فعل ساء وجود دارد که باید بزرگی عمل منافقین و رعب آور بودن آن خواب از چشم عقلاء، متفکرین، مادر ها، پدر ها، نظریه پرداز ها و همه کسانی که مسئولیت فکری و عقیدتی جامعه را دارند، برباید، اما با کمال تاسف آنچه در جهان اسلام شاهدیم، کلمه ی نمی رباید، برای آن کافی نیست.


    پیش از این گفتیم که فرزند همین که متولد شد بقول سید مرتضی رحمة الله علیه بر خلقت داله بر وحدانیت الهی و بندگی او و ایمان به او متولد شده است. کلّ مولود یولد على الفطرة حتّى یکون ابواه یهوّدانه او ینصّرانه. قصد نداریم از مقام و منزلت پدر ها و مادر ها بکاهیم، اما قصد داریم به صراحت اعلان کنیم که امروزه پدر ها و مادر ها در پدر ها و مادر های نسبی محصور نیست. ما پدر ها و مادر های مومنی را می شناسیم که فرزندانشان سر در آخور یهود و نصاری دارند. این یهود زدگی، نفاق و ارتداد فراگیر که بعد از رحلت رسول خدا(ص) رخ داد - ارتد الناس بعد رسول اللَّه - و بجز چند نفر معدود - الا اربعة او خمسة - مابقی باصطلاح مومنان سر از نفاق و دورویی درآوردند، امروزه نیز با توجه به تشکیلات عظیم و بسیار مجهز جبهه  ارتداد، هر لحظه قابل وقوع مجدد و با کمال تاسف در حال وقوع خواهد بود. ذلِکَ بِأَنَّهُمْ آمَنُوا ثُمَّ کَفَرُوا فَطُبِعَ عَلى‏ قُلُوبِهِمْ فَهُمْ لا یَفْقَهُون( سوره منافقون آیه3). این بدان سبب است که ایمان آوردند، سپس کافر شدند. خدا نیز بر دلهاشان مُهر نهاد و آنان درنمى‏یابند.


    علت اینکه منافقین شهادت کذب می دهند و همان کذب را سپر کردار و رفتار شریرانه خود می سازند، رهزنی می کنند و مردم را از راه خدا بر می گردانند و بر این کار اصرار می ورزند، یکی از علتهای آن کفر بعد از ایمان است. باید دانست که همه منافقین اینگونه نیستند که از ابتداء به قصد کفر اظهار ایمان کنند، تعدادی واقعا مومن اند همانگونه که در این آیه آمده است، اما به هر دلیلی سر از ارتداد و سر از کفر نفاق که از رسواترین کفرهاست، در می آورند. نتیجه کفر نفاق یا کفر بعد از ایمان سختی دل و مقاومت و ایستادگی آن در مقابل حق است. فَطُبِعَ عَلى‏ قُلُوبِهِمْ فَهُمْ لا یَفْقَهُون -

     

    کفر نفاق مانع شنیدن صدای حق می شود. دل را افسرده، مایوس و محروم از آشتی با خدا می سازد. قابلیت هدایت و قدرت تفکر و تدبر را از صاحبش می گیرد. دل مُهر خورده به همان اندازه که در مقابل حق مقاوم است در مقابل باطل رام و سر بزیر است. به همان اندازه که با خدا قهر است به همان اندازه با دنیا که حب او راس کل خطیئه است، در صلح و آشتی است. به همان اندازه که قابلیت هدایت و قدرت تفکر و تدبر را از دست می دهد، به همان اندازه در مقابل داده های شیطان و القاءآت حاخامی رسانه های بیگانه منفعل و تسلیم است.

    و در این میان غفلت و بی خبری اولیاء فکری جوامع اسلامی از آنانی که امروزه حب شهوات و تخم عناد و عصبیت را در جان جوان ما در اقصی نقاط عالم قرار می دهند، هوا ها و هوس ها را در آنان بیدار می کنند، و زمینه های شقاوت، اضلال و گمراهی را برای جوانان ما فراهم می آورند، علاوه بر اینکه باعث حیرت و تاسف بسیار است باید بدانند که دیر یا زود مجازات مُهر را بر جسم و جان جامعه و مردمشان به نظاره خواهند نشست. 

     

    ادامه دارد ...

     



  • کلمات کلیدی :
  • نوشته شده در  شنبه 92/12/17ساعت  4:13 عصر  توسط علی خلیل اسماعیل 
      نظرات دیگران()

    بسم الله الرحمن الرحیم


    تو منافقان را نمی شناسی


    موجوداتی که ما از ابتدای این نوشته تا اینجا از آنان گفتیم و خدای متعال توفیق مطالعه آن را به شما آقا و خانم محترم داده است، موجوداتی که تعدادی از صفت ها و خصلت هایشان را با توضیح مختصری برایتان معرفی کرده ایم، به فرموده تمامی مفسرین از شیعه و سنی از متاخرین تا معاصرین منافق نام دارند و خدای متعال برای شناسایی و رسوایی کامل آنان شصت و سومین سوره قرآن را به نام المنافقون به آنان اختصاص داده است و ما از اینجا تا آخر این نوشته با محوریت سوره منافقون از این موجودات پر رمز و راز با شما سروران ارجمند گفتگو و مباحثه می کنیم.


    إِذا جاءَکَ الْمُنافِقُونَ قالُوا نَشْهَدُ إِنَّکَ لَرَسُولُ اللَّهِ وَ اللَّهُ یَعْلَمُ إِنَّکَ لَرَسُولُهُ وَ اللَّهُ یَشْهَدُ إِنَّ الْمُنافِقِینَ لَکاذِبُون. چون منافقان نزد تو آیند، گویند: شهادت مى‏دهیم که تو پیامبر خدا هستى. خدا مى‏داند که تو پیامبرش هستى و خدا شهادت مى‏دهد که منافقان دروغگویند(سوره منافقون آیه1).


    اسلحه کاربردی و بسیار مهم منافقین زبانشان است. آنان در وحله اول با شمشیر و یا توپ و تانگ به سراغ شما نمی آیند، بلکه با - قالُوا - به نبرد و مبارزه با شما اقدام می کنند. زمانی که به سخن می آیند کلام مورد پسند شما، کلامی که موید دین و آئین شماست، را  به زبان می آورند. نزد رسول خدا(ص) می آیند و شهادت می دهند که رسول خدا(ص)، رسول خدا(ص) است. قالُوا نَشْهَدُ إِنَّکَ لَرَسُولُ اللَّهِ. قطعا وقتی ما می شنویم جماعتی آمده اند و به رسالت نبی معظم پروردگار شهادت می دهند، شادمان می شویم و این را پیروزی بزرگی برای جمعیت نومسلمان مدینه قلمداد می کنیم. اما خدای متعال شهادت اینان را نمی پذیرد، نزد خدای متعال صدق خبر، آن هم برای امر عظیمی همچون شهادت به رسالت رسول خدا(ص) برای راستگویی و راستگو بودن کفایت نمی کند. لذا خطاب به رسول الله(ص) می فرماید: وَ اللَّهُ یَعْلَمُ إِنَّکَ لَرَسُولُهُ. خدا می داند که تو رسول خدایی. و بلا فاصله خداوند شهادت می دهد که منافقین دروغ می گویند. بقول علماء صدق مخبری لازم است. که منافقین آن را ندارند.


    ببینید چه کسی با شما سخن می گوید، چه سایتی برای شما مطلب نوشته است، کتاب کدام نویسنده در دست شما است، پای کدام شبکه پخش فیلم و سریال نشسته اید، اخبار و اطلاعاتتان را از کدام شبکه خبری دریافت می کنید، و صد ها و هزاران مورد دیگری از وسائل ارتباطی که امروزه نیست و در آینده خواهد بود، اصل اول در همه اینها این است که عزیز من: تنها شنیدن کلام درست و سخن راست نباید تو را شادمان سازد و دست هایت را به علامت تسلیم بالا ببرد. اگر گوینده، نویسنده، کارگردان، موسسه تحقیقاتی و شبکه خبری از جماعت منافقین است، شک نکن که صدق خبریشان در خدمت کذب مخبریشان است وَ اللَّهُ یَشْهَدُ إِنَّ الْمُنافِقِینَ لَکاذِبُون.


    عزیز من منافقینی که خدای متعال برای رسول گرامی اش ترسیم می کند، با یقین می گویم که هیچکدامشان از هیچ مدرسه و از هیچ دانشگاهی فارغ التحصیل نشده بودند. هیچ اثر علمی، غیر علمی و تخیلی نخوانده و از خود نداشته اند. برنارد لوئیس و آلفرد هیچکاک را نمی شناختند. بالیوود و هالیوود برایشان مفهومی نداشت. در شهر محل سکونتشان از سینما و تئاتر و از پارک و فرهنگسرا خبری نبود. مترو و راه آهنی وجود نداشت. رفت و آمدها  به شکل ابتدایی، با اسب و شتر و الاغ صورت می گرفت. ارتباطات ماهواره ای، شبکه های اینترنتی، ارسال پیام کوتاه، و استفاده از پست الکترونیک در تخیل آنها هم نمی آمد. دستگاه چاپ به بازار نیامده بود، جناب گوتمبرگ هنوز متولد نشده بود. از روزنامه و مجلات سیاه و سفید و رنگی کسی خبری نداشت. با این حال وقتی خدای متعال از منافقین شهری و از منافقین روستایی در آن زمان خبر می دهد، در خطابش به رسول خدا(ص) می فرماید: لا تَعْلَمُهُمْ نَحْنُ نَعْلَمُهُمْ(سوره توبه آیه101) - تو آنان را نمی شناسی، ما آنها را می شناسیم.


    باید پذیرفت که شناخت افراد منافق در هیچ عصری آسان نبود و در عصر ما به جهات عدیده این شناخت سخت تر و سخت تر شده است. نفاق از جمله صفاتی است که ایستایی ندارد و هماهنگ با رشد جوامع و رشد فنآوری های نوین او هم به رشدی همراه با پیچیدگی های فراوان رسیده است. و امروزه بواسطه گسترش سازمان های هنری بویژه هنر های نمایشی بشر شاهد نفاق بدون پوشش در شهر و روستاست. عبارتی از حذیفه در کتاب های روایی آمده، می گوید: المنافقون الذین فیکم الیوم شر من المنافقین الذین کانوا علی عهد رسول الله(ص). منافقینی که امروز در میان شما و در جمع شما بسر می برند، بدتر از منافقینی هستند که در عهد رسول خدا(ص) بسر می بردند. (دقت دارید که بعد از رسول خدایی که حذیفه می گوید مدت بسیار کوتاهی است که رسول خدا(ص) به جوار قرب الهی رفته اند.) قلنا: و کیف؟ قال: اولئک کانوا یخفون نفاقهم و هولاء اعلنوه. پرسیدیم؟ و این شرتر بودن چگونه است؟ گفت: آنان نفاقشان را پنهان می کردند و اینان آشکار. آن ویژگی ای که حضور نفاق و جریان نفاق را در جامعه و در موقعیت های حساس و مشاغل کلیدی تضمین می کند و نیز می تواند موانع را پشت سر گذارد و نگاه های ژرف را بی اثر سازد و خود روز به روز با آسودگی هر چه بیشتر بر قدرت و شوکتش بیافزاید، خاصیت پوشیدگی و ناشناختگی آن است. آنچه که منافقین را در انجام و اصرار بر گناه یاری می کند، عنصر پوشش و  ناشناختگی است. نفاق راز ماندگاری اش را در همین ویژگی جستجو می کند. با این حال ارتباطات عصر جدید، رفت و آمد های سریع و آسان به اقصی نقاط جهان، تحصیل در موسسات فکری و عقیدتی عمدتا کنیسه ای و کلیسایی، خلط و آمیزش های غیر ضرور، حضور و یا پی گیری محافل هنری عمدتا یهودی، استفاده از داده های از صافی گذشته و یهودیزه شده مقالات، مجلات، کتاب، فیلم و سریال نفاق را بی نیاز از پوشش ساخته است و این کار را بر دلسوزان جهت مقابله و نیز آگاهی بخشی با سختی مضاعفی مواجه می سازد.

     

    منشاء نفاق


    جناب طیب رحمة الله علیه در تفسیرش منشاء نفاق منافقین را در سه چیز می داند: از ترس شمشیر ، طمع مال و منال و جاسوسی کفار و مشرکین. گرچه این بیان درست است ولی به نظر می آید خیلی با منافقین عصر حاضر تناسب ندارد. امروزه منشاء نفاق بیشتر از هر چیز دیگری در سهل گیری جوامع مسلمان و توجه بیش از حد به صدق خبری و غفلت نگران کننده از عدم توجه به صدق مخبری است. رسانه ها به معنای عام، از تصویری که بر روی بشقابی ترسیم شده است، تا مجله و روزنامه ای که بر دکه مطبوعات دیده می شود، تا کتابی که ترجمه شده، تا استادی که در حال تدریس همان ترجمه است، تا لباسی که بر تن، کفشی که بر پا و کلاهی که بر سر دارد، همه می تواند جلوه ای از بی توجهی و پشت گوش انداختن - وَ اللَّهُ یَشْهَدُ إِنَّ الْمُنافِقِینَ لَکاذِبُون - باشد. امروزه رسانه ها عنصر اصلی و مهم تر از هر امر دیگری نقش اساسی در تحریک اعصاب حساس آدمی دارند. قدرت رسانه ها به همراه عدم درک رسانه ای و اعتماد فراوان به خروجی آن، به حدی است که می توانند شما را در حالی که تشنه نیستید، تشنه بسازد. گرسنه نیستید، گرسنه بسازد. نیازمند نیستید، نیازمند بسازد. لذت طلبی های غیر متعهدانه، خصوصا لذت طلبی های جنسی، توجه بیش از حد به جسم و پرورش اندام، فردگرایی و دوری از خانه و خانواده، مال اندوزی های حریصانه، ترس از فقر و تنگدستی، تکبر و کوچک دیدن دیگران، بزرگ شمردن فکر و فرهنگ القایی، سطحی نگری و تحقیر معنا، مفهوم و معنویت و صد ها و هزاران مورد دیگر در همین زمینه که هر کدام از این موارد می تواند به مثابه قلاده ای علاوه بر اینکه آدمی را در دام و در اسارت یهود قرار دهد، می تواند عدم توجه جدی و باور نداشتن به  - وَ اللَّهُ یَشْهَدُ إِنَّ الْمُنافِقِینَ لَکاذِبُون - باشد. یکبار دیگر آیه را بخوانید: إِذا جاءَکَ الْمُنافِقُونَ قالُوا نَشْهَدُ إِنَّکَ لَرَسُولُ اللَّهِ وَ اللَّهُ یَعْلَمُ إِنَّکَ لَرَسُولُهُ وَ اللَّهُ یَشْهَدُ إِنَّ الْمُنافِقِینَ لَکاذِبُون. آیه در صدد رسوا سازی منافقان است. ببینید منافقان چه می گویند؟ و دقت کنید که خدای متعال چه می فرماید؟ در این آیه کلیدی ترین شهادت از سوی منافقین و نیز کلیدی ترین شهادت از سوی خدای متعال و در رد شهادت منافقین بیان شده است.


    اعتقاد به معنای صحیح به رسول خدا(ص) و رهبر و پیشوایی که صیانت نفس دارد، در نگهداری دین و دیانت خود و مردمانش کوشا است، اطاعت دائمیه و سرسپردگی همه جانبه نسبت به فرامین الهی سرلوحه کار اوست، در نماز، در روزه، در حج، در شرکت در مجالس و محافل، و شعائر اینچنینی که منافقین در نمایش آن ید طولایی دارند، نمی تواند خود را به صورت تام و تمام نشان دهد. اعتقاد به رسول خدا(ص) که با شهادت دادن به رسالت آن سرور محقق می شود می تواند در حب و بغض خود را نمایان سازد، در جنگ و صلح خود را نشان دهد، در سیاست و اقتصاد، در عدالت ورزی، در مهرورزی، در اجتماع و خانواده، و در موضع گیری نسبت به فتنه های داخلی و فتنه های خارجی می تواند خود را به تماشا درآورد. و اعتقاد منافقین در این قسمت با شهادت خدای متعال مبنی بر اینکه: إِنَّ الْمُنافِقِینَ لَکاذِبُون. به سخره گرفته می شود. آنچه که در شهادت به رسالت رسول خدا(ص) و در قرابت و نزدیکی به او و در پیروی از  خط رهبری الهی باید مورد توجه همگان قرار گیرد، فقط - قالُوا - نیست، فقط تعریف و تمجید نیست، فقط مدح و ثنا، و تملق و تکلف نیست که اینها ابزار منافقین است و اسباب فریب مردم. آنچه که شایسته توجه و اعتناء است، پیروزی در امتحانات و فائق شدن بر مصائب و مشکلات است، همانی که برای ابراهیم خلیل(ع) واقع شد.

     زمانی به امامت رسید که در آتش افکنده شد، و بر آن صبر کرد، از زادگاه خود بیرون رانده شد، شکیبایی ورزید، مامور ذبح اسماعیل شد، اجابت کرد، آنگاه خدای متعال فرمود: إِنِّی جاعِلُکَ لِلنَّاسِ إِماما(سوره بقره آیه124). من تو را پیشواى مردم قرار دادم.


    واضح است که هدف عمده منافقین در جوامع اسلامی و در امت رسول خدا(ص) وارد شدن، نفوذ کردن و در اختیار داشتن مشاغل و مناصب کلیدی است. و امروزه بعد از چند صد سال از رحلت جانسوز رسول خدا(ص) وقتی جوامع اسلامی را مطالعه میکنیم بدون هیچ شک و شبهه ای متوجه می شویم منافقین بطور گسترده و فراگیر به این هدف خود رسیده اند. و جمع کثیری که نام امت رسول خدا(ص) با خود دارند را در یک نفاق مظلومانه ای گرفتار و رها ساخته اند. آنچه این مظلومیت را بر جمع کثیری از امت رسول خدا(ص) تحمیل کرده است و همچنان تحمیل می کند، غفلت نگران کننده از شهادت خدای متعال است. گویا آیه فقط یک قسمت دارد و آن شهادت منافقین است. مسلمانان در اقصی نقاط عالم باید بدانند و نیز دقیق باشند که از ویژگی های منافق زبان ریزی در مدح و ثنای رهبری و اظهار اخلاص و بندگی نسبت به اوست، قالُوا نَشْهَدُ إِنَّکَ لَرَسُولُ اللَّهِ. فهم اینکه این مدح و ثنا و این بندگی و اخلاص در خدمت نیات پلیدی است که در دل دارند، در درجه اول باور داشتن به: وَ اللَّهُ یَشْهَدُ إِنَّ الْمُنافِقِینَ لَکاذِبُون. است. و در درجه دوم به هنگام موضعگیری های آنان در فتنه های ریز و درشت و یا هنگامی است  که جامعه دینی و مردم مسلمان به هر دلیلی فاقد رهبری و یا دسترسی به رهبری با موانع عدیده مواجه است. 


    ادامه دارد ...


    انجمن تفکر مبانی ضمن محکوم کردن کشتار مسلمانان بی پناه آفریقای مرکزی بدست مسیحیان تروریست، تنفر و انزجار شدید خود را از وادادگی، بی عرضگی و انفعال سران باصطلاح کشور های اسلامی ابراز نموده، از رهبران، مراجع و سازمان های مسئول در جمهوری اسلامی می خواهد که در کمک به این مظلومان از هیچ کوششی دریغ نورزند. 


     



  • کلمات کلیدی :
  • نوشته شده در  چهارشنبه 92/12/7ساعت  12:1 عصر  توسط علی خلیل اسماعیل 
      نظرات دیگران()

    بسم الله الرحمن الرحیم


    سگ و صدای رعد


    در مثل علاوه بر اختصار در کلام و بکارگیری کنایه و اشاره قرار است با بهترین شیوه رساترین معنا به گوش مخاطب برسد و از آنجاییکه مردم معقولات را جز با صورت‏هاى محسوس درک نمى‏کنند. خدای متعال برای مردم مثل هایی می آورد تا زمینه های این درک و دریافت مهیا شود. وَ یَضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثالَ لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ یَتَذَکَّرُونَ(سوره ابراهیم آیه25). و نیز خدای متعال با آوردن مثل بهانه را از دست کسانی که به هر دلیلی می خواهند، نفهمند، می خواهند پند و اندرز نگیرند، می خواهند به خود نیایند، می خواهند تدبر و تفکر نکنند، می خواهند همانگونه که هستند، باشند و تغییری در افکار و رفتار خود ندهند، می گیرد. می فرماید: لَعَلَّهُمْ یَتَذَکَّرُونَ - لعلّ از خدای  متعال به معناى تردید و به معنای شاید نیست که خداوند نداند که اینها متذکر میشوند یا نمیشوند بلکه به معناى باید است: یعنی باید متذکر شوند.

    و اکنون خدای متعال برای اینکه زمینه های این تذکر برای همه کسانی که اراده درک و دریافت حقایق را دارند ملموستر و محسوستر شود مثال دیگری از حالات این موجودات که با شما مانوسند، و به قصد ابطان کفر اظهار ایمان می کنند، می آورد. می فرماید: أَوْ کَصَیِّبٍ مِنَ السَّماءِ فِیهِ ظُلُماتٌ وَ رَعْدٌ وَ بَرْقٌ یَجْعَلُونَ أَصابِعَهُمْ فِی آذانِهِمْ مِنَ الصَّواعِقِ حَذَرَ الْمَوْتِ وَ اللَّهُ مُحِیطٌ بِالْکافِرِینَ. یَکادُ الْبَرْقُ یَخْطَفُ أَبْصارَهُمْ کُلَّما أَضاءَ لَهُمْ مَشَوْا فِیهِ وَ إِذا أَظْلَمَ عَلَیْهِمْ قامُوا وَ لَوْ شاءَ اللَّهُ لَذَهَبَ بِسَمْعِهِمْ وَ أَبْصارِهِمْ إِنَّ اللَّهَ عَلى‏ کُلِّ شَیْ‏ءٍ قَدِیرٌ (سوره بقره آیه20 و 19)


    و از آنجا که این موجودات ریشه در یهود دارند، خدعه، نیرنگ و کلاه گذاری تصمیم قطعیشان در مواجهه با غیر یهود است. در ظاهر با تو دوست خوب من ابراز برادری می کنند و در باطن در مقام ایذاء و احتقار تو برمی آیند. ژرف اندیشی و ریز بینی از آنان سلب شده، به خاطر بی شعوری گرفتار جهل مرکب شده اند. قلب هایشان را ظرف رذائل شیطانی و خصلت های حیوانی ساخته اند. وارونگی در نگاه و عقیده، فساد و تباهی را برایشان اصلاح و درستکاری جلوه داده است. با اینکه خدای متعال آنان را مفسد فی الارض خوانده است، اما خود ستایی مانع فهم این حقیقت رعب آور در اینان شده است. نصیحت ناپذیرند، نه دست از افساد می شویند و نه ایمان حقیقی را می پذیرند. به هر اندازه که برای شیاطینشان دم می جنبانند، و به هر اندازه که به دوستان یهودی شان نزدیکتر می شوند به همان اندازه پارسشان را نسبت به مومنان بیشتر می کنند. از آنجاییکه در تجارتشان غش در معامله دارند، گرفتار سحت خواری شده اند، لذا سودی جز استیصال و سوء عاقبت نصیب نبرده اند. خلقت ناریه علاوه بر عقب ماندگی ذهنی، معلولیت جسمی را برایشان به ارمغان آورده است. نه چشمی، نه گوشی، نه زبانی در حالی که هیچ امیدی به بازگشت آنان نمی رود، آواره و سرگردان هر کوی و برزنی اند. این موجودات بقول تفسیر سورآبادی مشکل دارترین خلق خدایند و مثلشان نیز مشکلترین همه مثل هاست. مثلشان چون بارانى سخت است که در ظلمت همراه با رعد و برق از آسمان فرود آید، ترس از مرگ و هراس از صدای رعب آور صاعقه، وادارشان می سازد که انگشتانشان را در گوشهایشان فرو کنند. و این در حالی است که خدای متعال بر کافران احاطه دارد. هر لحظه ممکن است که برق دیدگانشان را نابینا سازد، با هر جهیدنی چند گامى برمى‏دارند، و چون خاموش شود، از رفتن بازایستند. اگر خدا مى‏خواست، گوشهاشان را کر و چشمانشان را کور مى‏ساخت، که او بر هر کارى تواناست.


    از تدبر و تفکر در مثل دوم بدست می آید که ما با موجودی مواجه ایم که در محیط و در فضایی بسر می برد که حفاظ ندارد، به همین خاطر و نسبت به مثل اول آسیب پذیرتر است. شدت باران، سیاهی شب، رعد و برق و صدای وهمناک صاعقه از او موجودی ترسو و درمانده ارائه می دهد. ترس از مرگ او را منفعل و مدیریت اعضاء و جوارح را از او سلب کرده است. احاطه خدای متعال راه گریز را نیز بر او بسته است. حرکت او استمرار ندارد. با هر برقی چند گامی بر می دارد و چون تاریک می شود، از سر ناچاری او نیز متوقف می گردد. عدم امنیت در برهوت دنیا سختی مضاعفی را بر او تحمیل کرده است، هر لحظه ممکن است صاعقه ای از او فقط خاکستری برجای گذارد و یا غرش رعدی شنوایی را از او بگیرد و یا نور برقی او را نابینا سازد.  می توان استیصال، حیرت، سرگردانی و بلا تکلیفی را یکجا به نظاره نشست. و نیز می توان به عین دید که: إِنَّ اللَّهَ عَلى‏ کُلِّ شَیْ‏ءٍ قَدِیرٌ.  


    سگ ها نیز هماهنگ با موجودات مورد بحث ما از جمله حیواناتی اند که از صدای باد، طوفان، رگبار، رعد و برق و نیز از صدای انفجار مواد محترقه، ترافیک، صدای جارو برقی، سشوار، ماشین لباس شویی و آبمیوه گیری به شدت می ترسند. موسساتی که در باره تربیت و اختلالات رفتاری سگ مشاوره می دهند به صاحبان سگ برای بر طرف ساختن این مشکل توصیه هایی ارائه می کنند، از جمله:


    Systemic desensitization بر طرف کردن تدریجی تحریک پذیری: در این مرحله حیوان را در مقابل نسبت های کوچک تری از عوامل محرک قرار می دهند.


    Counter conditioning شرطی کردن معکوس: در این مرحله سعی می شود نوع واکنش حیوان به محرک عوض شود.


    Flooding  اشباع کردن: در این مرحله حیوان را تا زمانی که ترسش برطرف شود در کنار محرک قرار می دهند.


    البته این روش ها و نیز روش های دیگر تا حدی مشکل سگ ها و سگ باز ها را حل کرده است، اما سگ بماهو سگ هیچگاه نتوانسته است بر این ترس و بر این نقیصه غریزی خود غلبه کند. سگ ها همچنان به هنگام صاعقه، رعد و برق و صدا های دیگر علاوه بر لرزیدن، منجمد شدن، له له زدن، افزایش ضربان قلب و کندن زمین به تاریکی پناه می برند و یا به شدت پارس می کنند و یا تا جاییکه مانعی نباشد فرار می کنند. البته در مواقعی محیط و اقتضاءآت محیطی باعث ترس سگ شده است و در مواقعی هم ظاهرا ترس سگ موهوم بوده و نمی توان برای آن دلیل محسوسی ارائه داد. محققان برای تمام این موارد اصل وجودی ترس در سگ را رهیدن و یا دفاع در برابر یک یا چند عامل مرگ آور و مخاطره آمیز می دانند.


    از تمامی کسانی که صفت هنرمند، نویسنده، تهیه کننده، کارگردان، بازیگر، سناریو نویس، نمایشنامه نویس نام و نام فامیلیشان را زینت داده است، تقاضای اکید دارم که گرفتاران چنین محیط و چنین فضایی را به تصویر بکشند، خود باختگی و تلاش مایوسانه آنان را به نمایش در آورند. تنهایی و بی کسی آنان را در حالی که بر خلاف مثل اول ظاهرا از فردیت و از تفرق در آمده اند، و در برابر انواع بلاها و مصیبت ها که از زمین و آسمان بر آنان فرو می ریزد، چیزی جز تخدیر ذهن و تحمیق شعور در اختیار ندارند را به تماشا گذارند.


    خدای متعال در مثل اول موجودیت موجودات مورد بحث را مفرد آورده است - مَثَلُهُمْ کَمَثَلِ الَّذِی اسْتَوْقَدَ ناراً - مثل آنها مانند مثل فردی است که آتش افروخت. اما در مثل دوم تمامی ضمائر بصورت جمع آمده است. نشان می دهد که این موجودات صاحب تشکیلات شده اند و گروهی کار می کنند. کُلَّما أَضاءَ لَهُمْ مَشَوْا فِیهِ وَ إِذا أَظْلَمَ عَلَیْهِمْ قامُوا. در هر لحظه‏اى که برق مى‏جهد و راه را براى آنان روشن مى‏سازد، پیش مى‏روند و هنگامى که خاموش مى‏شود، باز مى‏ایستند.


    در مثل اول خدای متعال آنان را کور در تاریکی رها می سازد. وَ تَرَکَهُمْ فِی ظُلُماتٍ لا یُبْصِرُونَ. اما در مثل دوم ظاهرا کور نیستند اما قدرت حرکت از اینان گرفته شده است. تشکیلات موجود در مثل دوم ریشه در توقف دارد و تنها زمان های بسیار کوتاهی که برقی در آسمان می جهد، اعضای آن می توانند قدمی به سوی جلو بردارند، اما برق های جهنده عمر کوتاهی دارند که هنوز پا از پا بر نداشته ناچار می شوند در تاریکی متوقف شوند.


    در مثل اول این موجودات توانایی برافروختن آتش را دارند و آن آتش هم می تواند به اطراف آنان روشنایی ببخشد. اما در مثل دوم چیزی جز استیصال و درماندگی قابل مشاهده نیست.


    در مثل اول هیچ واکنشی نسبت به فعل خدا که: ذَهَبَ اللَّهُ بِنُورِهِمْ - روشنایی را از اطراف آنها برمی دارد، وجود ندارد. اما در مثل دوم استیصال و بیچارگی آنها را وادار می کند که: یَجْعَلُونَ أَصابِعَهُمْ فِی آذانِهِمْ - انگشتانشان را در گوشهایشان کنند. تا بدینوسیله خطر را کمتر احساس کنند.


    انگشت در گوش نهادن، واکنشی منفعلانه است جهت چاره جویی از مخاطرات کارهای ناشایستی که خود مرتکب شده اند. و کنایه دارد از فراهم آوردن هر آنچه که موجبات غفلت، سرگرمی و تخدیر حس و شعور می شود و بقول محی الدین ابن عربی: یَجْعَلُونَ أَصابِعَهُمْ فِی آذانِهِمْ یعنی یتشاغلون عن الفهم بالملاهی و الملاعب عن سماع آیات الوعید. فهم و درکشان را از شنیدن آیات تهدید با آلات لهو و لعب و بازی های گناه آلود مشغول می دارند.


    نکته مهمی که در مثل دوم برخلاف مثل اول وجود دارد، ترس از مرگ است. اینهایی که خدای متعال با - یَجْعَلُونَ أَصابِعَهُمْ فِی آذانِهِمْ - رسوایشان می سازد، از مردن می ترسند.


    حَذَرَ الْمَوْتِ یعنی ترس از مرگ و این نیز یک پدیده یهودی است. قُلْ إِنْ کانَتْ لَکُمُ الدَّارُ الْآخِرَةُ عِنْدَ اللَّهِ خالِصَةً مِنْ دُونِ النَّاسِ فَتَمَنَّوُا الْمَوْتَ إِنْ کُنْتُمْ صادِقِین. بگو: اگر راست مى‏گویید که سراى آخرت نزد خدا ویژه شماست نه مردم دیگر، پس آرزوى مرگ کنید(سوره بقره آیه94).

     

    نمی فرماید: بمیرید و یا خودتان را بکشید، می فرماید: تمنای مرگ کنید، آرزوی مرگ کنید. و یهود به خاطر اینکه می داند چه دستاوردی داشته و چه پیش فرستاده، هیچگاه تمنای مرگ نخواهد داشت. وَ لَنْ یَتَمَنَّوْهُ أَبَداً بِما قَدَّمَتْ أَیْدِیهِم وَ اللَّهُ عَلِیمٌ بِالظَّالِمِین (سوره بقره آیه95).

     

    علاوه بر این خدای متعال حرص شدید یهود بر بقای طولانی مدت در این دنیای ناچیز را علت عدم تمنای مرگ از سوی آنان می داند. اینان به صد سال و دویست سال هم قانع نیستند، فرد فرد یهود خواهان عمر طولانی هزار ساله است. و این در حالی است که عمر دراز مانع عذاب الهی نخواهد بود. وَلَتَجِدَنَّهُمْ أَحْرَصَ النَّاسِ عَلَی حَیَاةٍ وَمِنَ الَّذِینَ أَشْرَکُواْ یَوَدُّ أَحَدُهُمْ لَوْ یُعَمَّرُ أَلْفَ سَنَةٍ وَمَا هُوَ بِمُزَحْزِحِهِ مِنَ الْعَذَابِ أَن یُعَمَّرَ وَاللّهُ بَصِیرٌ بِمَا یَعْمَلُونَ(سوره بقره آیه96).


    دلبستگی آزمندانه به دنیا و نیز عدم اعتقاد به آخرت ترس از مرگ را در یهود نهادینه ساخته است. موجودات مورد بحث ما نیز به تبعیت از - شَیاطِینِهِمْ - که از روسای یهودند، ترس از مرگ وادارشان کرده است تا انگشتانشان را در گوشهایشان کنند. و بدینوسیله خودشان را فریب دهند و با تخدیر حس و تحمیق شعور برای لحظه ای گمان کنند که از مرگ و از عذاب الهی نجات پیدا کرده اند.


    ادامه دارد ...

     

    این قسمت از نوشته انجمن تفکر مبانی تقدیم می شود به عدالت خواه مبارز مرحوم چاوز و نیز تقدیم می شود به انقلاب بولیواری که این روز ها با سختی ها و تهدید های چندش آوری مواجه است.



  • کلمات کلیدی :
  • نوشته شده در  پنج شنبه 92/12/1ساعت  6:35 صبح  توسط علی خلیل اسماعیل 
      نظرات دیگران()


    لیست کل یادداشت های این وبلاگ
    کوفی و قساوت دل[2]
    کوفی و قساوت دل[1]
    برجام با یهود و گوساله سامری(11)
    برجام با یهود و گوساله سامری(10)
    برجام با یهود و گوساله سامری(9)
    برجام با یهود و گوساله سامری(8)
    برجام با یهود و گوساله سامری(7)
    برجام با یهود و گوساله سامری(6)
    برجام با یهود و گوساله سامری(5)
    برجام با یهود و گوساله سامری(4)
    برجام با یهود و گوساله سامری(3)
    برجام با یهود و گوساله سامری(2)
    برجام با یهود و گوساله سامری(1)
    برجام با یهود و ابو موسی اشعری
    برجام با یهود و روانشناسی اهل نفاق
    [عناوین آرشیوشده]