سفارش تبلیغ
صبا ویژن
انجمن تفکر مبانی

بسم الله الرحمن الرحیم

کشف سر پنهان .

 گناه اول ابوذر که باید شلاق خشم بر بدن او نشیند ، این است که او به راز حضور یهودی در دستگاه حکومتی خلیفه پی برده است ، و با فریاد کشف این راز و این سر مکتوم را اعلان میکند . فقال ابوذر : یا ابن الیهودیین ، ء تعلمنا دیننا ؟ ای یهودی زاده آیا تو میخواهی دین مان را به ما تعلیم دهی ؟ همه باید دقت کنند . ببینند  دینشان را از کجا بدست میآورند . چه کتابی را میخوانند ، پای صحبت چه کسی مینشینند ، تصمیم دارند در کدام مکتب و در کدام مدرسه آموزش ببینند ؟

 دانایی کافی نیست .

 گناه دیگر ابوذر ، علاوه بر اینکه راز را میداند ، متوقف نیست . در دانایی نمیماند . توقف در دانایی یک حربه ی یهودی است . یهودیان علی رغم اینکه حقانیت رسول الله را میدانستند ، ایمان نیاوردند . قرآن برای اینکه اندازه ی شناخت و آگاهی یهودیان را بیان کند میگوید : همانطور که یهودیان فرزندان خود را میشناختند ، رسول خدا را هم میشناختند . میفرماید : الذین آتیناهم الکتاب یعرفونه کما یعرفون ابنآءهم . و این شناخت کمی نیست . اما این آگاهی باعث نشد که یهودیان دست از لجاجت بردارند و اسلام را بپذیرند . و ان فریقا منهم لیکتمون الحق و هم یعلمون (بقره 146) .اینکه یهودیان با چنین شناختی ، شناخت پدر نسبت به فرزند ، مومن نمیشوند و حق را نمیپذیرند ، جدای از بیماری ای  که همه ی وجودشان را دربر گرفته است ، پرده از این راز برمیدارد که شناخت حق در عین اینکه سخت است ، برای ایمان آوردن و پذیرفتن آن کافی نیست . دنیای امروز و فردا بیش از هر زمان دیگری نیازمند خروش ابوذر است . تا چون او که  بر اسراف ، تبذیر و بخشش های ناهنجار خلیفه ی سوم تاب نیاورد ، تاب نیاورد . و تحریف هایی را که میخواستند برای پشتوانه سازی این حاتم بخشی ها درست کنند ، نیاراست ، نیاراید . دنیای امروز و فردا نیازمند فریاد های بلند ابوذر بر خلیفه و توجیه گری های کعب الاحبار یهودی ، است ، تا با صدای بلند اعتراضش را به گوش حاکمان مدرن و تحریفگران فوق مدرن برساند .  

 پیآمد دانایی و افشاء راز .

 ابوذر دانایی و آگاهی را برای حمایت از دین لازم میداند .  ما من حرکة الا و انت محتاج فیها الی معرفة. اما کافی نمیداند . این است که فریاد میزند . ای پسر یهودی ، ای یهودی زاده . ء تعلمنا دیننا ؟ تو میخواهی دین ما را به خود ما یاد بدهی ؟ دانایی و افشای راز بدون پیآمد نیست . و ابوذر بعد از این که دست روی دشمن یهودی میگذارد ، تبعید میشود .  آنچه که باعث شهادت ابوذر به سال 33 هجری  در ربذه شد ، صرف آگاهی نبود ، آگاهی خاموش باعث شهادت نمیشود ، آگاهی و دانایی ابوذر با فریاد اعتراض علیه دشمن یهودی همراه است . آنچه در ابوذر تبلور دارد و او را متمایز از دیگران میسازد ، عدم میل او به بازگشت است . ابوذر تمایلی به احیاء سنن پیشینیان ندارد و گرفتار انقلاب معکوس که یک انقلاب و یک رجعت یهودی است ، و یهودیان در ماجرای گوساله پرستی بر آن مهر تایید زدند ، نمیشود . گرچه یهودیان تمایلشان به بت پرستی را پیش از عملی ساختن آن و بعد از اینکه خدای متعال آنان را از دریا عبور میدهد ، به گوش موسی علیه السلام رسانده بودند .

زمانی که پسر های جناب اسرائیل چشمشان به  قومی افتاد که سرگرم پرستش بت هایشان هستند رو میکنند به موسی و میگویند : یا موسی اجعل لنا الها کما لهم الهة . ای موسی برای ما نیز خدایی بساز ، چنانکه ایشان خدایانی دارند . و اگرچه خداوند توبیخ موسی علیه السلام را نیز در قرآن عزیز میآورد . قال انکم قوم تجهلون ( اعراف 138 ) . گفت شما گروهی جهالت پیشه اید . آیات الهی میفهماند که توبیخ موسی علیه السلام دلهای سخت شده ی پسر های اسرائیل را تکان نداده است و آنان از فرصتی که موسی علیه السلام در میانشان نیست استفاده کرده و با زیور هایشان گوساله ای ساخته و  با اینکه میدیدند آن گوساله و آن جسد گویا نیست و براهی هدایتشان نمیکند در مقابل آن زانو زده و با پرستش آن انقلاب معکوس را در عمل نشان دادند  . و اتخذ قوم موسی من بعده من حلیهم عجلا جسدا له خوار الم یروا انه لا یکلمهم و لا یهدیهم سبیلا اتخذوه و کانوا ظالمین  ( اعراف 148 ) . و قوم موسی پس از رفتن وی از زیور های خویش گوساله ای ، پیکری بساختند . مگر نمیدیدند که پیکر با آنها سخن نمیگوید ؟ و براهی هدایتشان نمیکند ؟ آن را خدا گرفتند و ستم کاران بودند .

 ابوذر اولین شخصیتی است که نویسنده ی دانشمند کتاب حکمت نامه ی جوان او را بعنوان الگوی عینی که در فتنه ها نلغزید  و از آزمونها سر بلند بیرون آمد ، به  جوانان معرفی میکند . میفرماید : ابوذر ، از معدود کسانی است که در هنگامه ی دیگرسانی های پس از پیامیر صلی الله علیه و آله حریم حق را پاس داشت . و ما نیز پیش از این گفتیم که ابوذر شخصیت دردمندانه اش را مدیون فهم درستش از آیات الهی است . و بر این مشخصه ی ممتاز درک عمیق او از نگرانیهایی که رسول خدا در مواردی ابراز داشته اند را نیز بیافزایید . در الدر المنثور روایتی است که میفرماید : خرجنا مع رسول الله (ص) قبل حنین فمررنا بسدرة . پیش از نبرد حنین به همراه رسول خدا از شهر خارج شده به درخت سدری رسیدیم . فقلت : یا رسول الله ، اجعل لنا هذه ذات انواط ، کما کان للکفار ذات انواط ، و کان الکفار ینوطون سلاحهم بسدرة و یعکفون حولها . من گفتم : ای رسول خدا ، این درخت سدر را برای ما ذات انواط قرار بده ، همانطور که کفار ذات انواط دارند ، و این ذات انواط درخت سدری بود که کفار اسلحه هایشان را به آن میآویختند و گرد آن معتکف میشدند .

گمان میکنید عکس العمل رسول خدا چگونه بود ؟ پیش از اینکه حدستان را بگویید به ادبیات بکار گرفته شده در جمله ی اجعل لنا هذه ذات انواط کما کان للکفار ذات انواط  ، دقت کنید . نوع چینش کلمات علاوه بر اینکه هماهنگ با آیه ی 138 سوره ی اعراف است ، همان معنا را نیز تداعی میکند .

فقال النبی (ص) : الله اکبر . رسول خدا فرمود : الله اکبر . تقاضا میکنم از ذهن تصویریتان کمک بگیرید . باید بتوانید بزرگی وحشت و تعجب رسول خدا را از بکار بردن کلمه ی الله اکبر لمس کنید . رسول خدا در ادامه میفرمایند : هذا کما قالت بنو اسرائیل لموسی : اجعل لنا الها کما لهم الهة .این همان سخنی است که بنی اسرائیل به موسی گفتند : برای ما خدایی بساز همانطور که آنان خدایانی دارند . رسول خدا در پایان با جمله ای انذاری شدت نگرانی اش را به گوش همه ی کسانی که خواننده و شنونده ی این عبارت هستند میرساند ، میفرماید : انکم ترکبون سنن الذین قبلکم . شما نیز سنت های گذشته را عملی میکنید.  

و عجیب این است که امروزه علمایی که تحولات اجتماعی و دگرگونی های جامعه را مطالعه میکنند ، القاء میکنند که بازگشت به سنن پیشینیان یک پدیده ی طبیعی و ضروری است . و آدمها بعد از گذشت مدتی به سنت های پیشین باز میگردند . ابوذر به تبعیت از رسول خدا پا روی این فکر یهودی و این القای یهودی میگذارد و این گناهی است نابخشودنی و برای ابوذر نیز بی هزینه نبوده است .

 تنهایی و بی یاوری او در ربذه یکی از آن پیآمدهاست .

عبدالله بن حواش کعبی میگوید : ابوذر را در ربذه دیدم ، نشسته در سایه ی سایبانی ، تنهای تنها . گفتم : هان ابوذر تنهایی ؟ گفت : هماره امر به معروف و نهی از منکر ، شعارم بود و حقگویی شیوه ام و این همه ، همراهی برایم باقی نگذاشت .

 لیویا راکاخ .

 البته ابوذر تنها فردی نبود که هزینه ی آگاهی و فریاد را پرداخت . نوشته ی ما مختصر است و قصد ورود در این زمینه را ندارد . شما خوانندگان جوان مطالعه کنید و انسانهای آزاده ای که جان بر سر آگاهی ، فریاد و عدم بازگشت به سنت های نادرست پیشینیان ، فدا نموده اند را شناسایی و به دیگران معرفی کنید . مثال دیگر برای آنانی که بواسطه ی یقظه و بخاطر اینکه پا روی دم یهود گذاشتند و برخلاف خواسته ی آنان اقدام نمودند ، در نتیجه  متحمل آزار و اذیت یهود شدند ، خانم لیویا راکاخ دختر اسرائیل راکاخ، وزیر کشور اسرائیل در زمان نخست ‌وزیری موشه شارت، است. خانم راکاخ یادداشت‌های روزانه  موشه شارت را که سایقا  به زبان عبری در اسرائیل منتشر شده بود و چون عبری بود  توجه کسی را به خود جلب نکرد ، به انگلیسی برگردان  و آن را به نام تروریسم مقدس اسرائیل به قربانیان تروریسم نامقدس اسرائیل اهداء میکند . این کتاب پس از انتشار به زبان انگلیسی ، بازتاب گسترده جهانی مییابد . خانم راکاخ در اواخر دهه 1970 ناچار میشود ، به ایتالیا مهاجرت و هوّیت واقعی خود را پنهان نماید  و به عنوان یک زن ایتالیایی فلسطینی ‌تبار زندگی در خفاء را آغاز میکند . او به ‌رغم تهدیدهای شدید دولت اسرائیل در سال 1980 به انتشار کتاب فوق در آمریکا دست زد. و در سال 1985 جسد خانم راکاخ در اتاق یکی از هتل‌های رم کشف شد.

ادامه دارد ...

مطالب شماره 6 و 7 تقدیم میشود به برادر عزیزم شهید محمد جواد تندگویان وزیر نفت دولت شهید رجایی که همچون ابوذر علیه السلام هم دانا بود و هم انقلابی. روحش شاد و راهش پر رهرو باد

 



  • کلمات کلیدی :
  • نوشته شده در  شنبه 90/9/26ساعت  6:14 عصر  توسط علی خلیل اسماعیل 
      نظرات دیگران()

    بسم الله الرحمن الرحیم

    یقظه نور است .

     بهر حال وقتی فریب یهودی کارگر افتاد و بیماری یهودیگری بر جان آدمی نشست ، هیچ دارویی به اندازه ی یقظه کمک کننده نیست . اگر یهودیگری تاریکی است ، دنیای سیاه و ظلمانی است در مقابل ، یقظه نور و روشنایی است ، الیقظة نور. اگر چشم داشته باشیم ، چشمهای سالم هم داشته باشیم ، ولی نوری نباشد ، دیدن امکان ندارد یا دیدن به سختی میسر است . اگر کسی محیط اطرافش را با بیداری و یقظه روشن نسازد ، هر چه دیگران سعی کنند و از او مراقبت نمایند ،‏ نمیتوانند آسیب پذیری را برای او به صفر برسانند . اگر مریض دارو مصرف نکند ، هر تعداد که بیمارستان بسازند ، چه سودی به حال او خواهد داشت ؟ اگر بیداری پشتوانه تفکر ما نباشد ، اگر یقظه حرکات و سکنات ما را ساپورت نکند ، تلاش و مجاهدت دیگران چه سودی به حال ما خواهد داشت ؟ من لم یستظهر بالیقظة لم ینتفع بالحفظة . اینهایی که با وجود فراوانی پلیس  سعی در رفتار انسانی ندارند و همچنان به شرارت اصرار میورزند ، و حفاظت و مراقبت پلیس ، از رفتارها و گفتارهای ناهنجار و ناپسند آنان کم نکرده ، به خاطر این است که از جانب یقظه پشتیبانی نمیشوند .

     یقظه استبصار است .

     تا زمانیکه در خوابید ، اشرافی بر محیط اطرافتان ندارید ، همینکه چشم باز میکنید ، میتوانید اطرافتان را ببینید . یقظه به مراتب بالاتر از دیدن چشم است ، یقظه شما را در جاده ی بصیرت قرار میدهد ، الیقظة استبصار.  شما با یقظه طالب بصیرت میشوید ، میخواهید نادیدنیها را ببینید . ناشنیدنیها را بشنوید ، اسرار را بفهمید ، میخواهید موجود دیگری بشوید ، یقظه شما را از پوستتان خارج میکند و به دنیایی فسیح تر و فراختر وارد میسازد . برای رسیدن به چنین جایگاهی باید متحمل زجر شد ، دنیای یقظه برای آدمهای کسل ، تنبل و بی عار ساخته نشده است ، خشت خشت خانه هایی که با یقظه ساخته میشود ، بوی رنج و درد و محنت با خود دارد . تازه وقتی وارد شهری شدید که خانه هایش با خشت و گل یقظه ای ساخته شده ، برای خودتان دردسر درست کردید ، وقتی دست گذاشتید روی دشمن ، دشمن نیز روی شما دست میگذارد .

     یقظة اندوه است .

     الیقظة کرب ، روایت نمیگوید یقظه اندوه میآورد ، میگوید :  یقظه ، اندوه است ، مصیبت است ، گرفتاری است . ماجرایی را از زمان اسارتم در زندان بعثی یهودی صدام حسین لعنة الله علیه ، برایتان تعریف کنم . در آسایشگاه کوچکی یکصد و پنجاه نفر اسیر نگهداری میشد ، هوا گرم بود ، ساعت  نداشتیم ، زمان را نمیدانستیم ، ولی بعد ازظهر بود ، خیلی از اسرا خوابیده بودند ، یک اسیر جوان که  اهل شهر بهار و کبودر آهنگ بود ،  از خواب بیدار شد ، من دیدم به حالتی که آدمی به ساعت نگاه میکند تا ببیند ، چه وقت از روز است ، دارد به دریچه ی کوچکی روی دیوار که داخل آن تهویه قرار داده بودند و پشت آن مقدار زیادی سیم خاردار ، نگاه میکند . این بنده ی خدا خواب دیده بود که در منزلشان است و حالا که از خواب بیدار شده میخواهد ببیند ساعت چند است ، یک دفعه متوجه میشود اینجا آسایشگاه است و او هم اسیر است ، با یک حال زاری ، انگار زانوهایش تحمل نداشت نشست روی زمین . این یک حقیقت است ، بیداری سخت است ، مصیبت و گرفتاری است . اما از نوع گرفتاریهایی است که در بیان حضرت امیر سلام الله علیه نعمت است . التقیظ فی الدین نعمة.

     

    شهید یقظة .

     

    جندب صحابی با وفا و راستگوی درست کرداری است که رسول خدا نام عبدالله را بر او مینهد . و ما او را بیشتر به کنیه اش جناب ابوذر میشناسیم . وقتی بر خلیفه ی سوم وارد شد ، عثمان او را جندب خواند و ابوذر در مقام پاسخ فرمود : انا جندب و سمانی رسول الله (صلی الله علیه و آله) عبدالله . ابوذر را شهید ربذه مینامند اما من میخواهم ، شما دوستان جوانم او را شهید یقظه بخوانید .

     بحارالانوار حکایتی  را در جلد 31 و در صفحه ی 174 و 175 آورده است . سعی فراوان من بر این است که از ترجمه ی تحت اللفظی در عین اینکه خارج نشوم ، راحت و باز ترجمه کنم .

     بعد از اینکه خلیفه ی سوم سیصد هزار درهم به حارث ابن حکم پسر ابی العاص و صد هزار درهم به زید پسر ثابت به ناروا میبخشد و به حساب مروان پسر حکم آنقدر واریز میکند که روایت از ذکر مبلغ آن خودداری میکند . ابوذر شروع میکند به سر دادن شعاری در مخالفت با این حیف و میل بیت المال . فریاد میزند : بشارت باد به کافران عذاب دردناک . جعل ابوذر یقول : بشر الکافرین بعذاب الیم . آنچه در فریاد جناب ابوذر تبلور داشت و در هر دوره و زمانی کارآیی خواهد داشت ، این مطلب است که بیت المال ملک خصوصی نیست ، و خلیفه حق ندارد هر طوری که خواست با آن رفتار کند .

     جناب ابوذر شخصیت دردمندانه اش را مدیون فهم درست اش از آیات الهی است . و بر همه ی آنهایی که علاقه مند شخصیت ابوذرند فرض است که خود را با قرآن و تعالیم رسول الله عجین کنند . ابوذر شعار میداد و تکرار میکرد که : بشر الکافرین بعذاب الیم . و آیه ای از کلام الله مجید را تلاوت میکرد که : و الذین یکنزون الذهب و الفضة و لاینفقونها فی سبیل الله فبشر هم بعذاب الیم ( توبه 34 ) . و به کسانیکه طلا و نقره را گنجینه میکنند و آن را در راه خدا هزینه نمیسازند به مجازات دردناکی بشارت ده .

    دوستان جوانم دقت کنند که این قسمت از آیه بدنبال هشدار و بیدار باشی است که خداوند به مومنان میدهد ، مبنی بر اینکه بسیاری از علمای یهود و نصاری حرام خواری میکنند و بدنبال آن مانع تراشی میکنند و برای راه خدا مزاحمت درست میکنند . خداوند به مومنان توجه میدهد : یا ایها الذین آمنوا ان کثیرا من الاحبار و الرهبان لیاکلون اموال الناس بالباطل و یصدون عن سبیل الله . ای کسانیکه ایمان آورده اید ( بدانید که ) بسیاری از احبار و رهبان اموال مردم را به باطل میخورند ، و از راه خدا جلوگیری میکنند .  

     مروان خبر به عثمان میبرد و پیآمد آن ابوذر احضار میشود ، عثمان با لحنی آمیخته با تهدید میگوید : از آنچه که به من رسیده است ، تو را با خبر سازم ؟ و ابوذر در مقابل ، در حالی که به آیندگان تعلیم مبارزه میدهد ، دست بر نقطه ضعف خلیفه و همه ی آنانی که ثروت و اندوخته ی بیت المال را به یغما میبرند ، میگذارد و میگوید : ء ینهانی عثمان عن قراءة کتاب الله و عیب من ترک امر الله . آیا عثمان مرا از خواندن آیات الهی باز میدارد ؟ از اینکه عیب آنانی که امر خدا را زیر پا گذاشته اند را بازگو کنم ، آزرده میگردد ؟

    ادامه ی روایت بیانگر تعهد شگفت انگیز ابوذر است . میفرماید : فو الله ، به خدا قسم یاد میکنم . لان ارضی الله بسخط عثمان احب الی و خیر لی من ان ارضی عثمان بسخط الله . اگر خدا را با خشم عثمان راضی سازم ، نزد من محبوبتر و بهتر است از اینکه رضایت عثمان را با خشم خدا بدست آورم .

    ابوذر رضایت پروردگار را دوست تر دارد ، گرچه خشم و غضب خلیفه را به همراه آورد . آن گوهری که در جان ابوذر است و او را بی محابا در مقابل حاکم قرار میدهد و همه ی رنج ها و درد ها را بجان میخرد ، رضایت است. برای ابوذر رضایت پروردگار بر همه ی رضایت ها ارجحیت دارد . و همین صفت باعث خشم خلیفه نسبت به ابوذر میشود .

     استحلال و توجیه یهودی .

     نکته ی مهمی که دوستان جوان من باید در دشمن شناسی آن را همیشه مد نظر داشته باشند این است که گناه نیاز به توجیه دارد . توجیه گر میخواهد . نیاز به سایت و روزنامه و مجله دارد . فیلم ساز و بازیگر میخواهد . تئوریسین و درس خوانده میطلبد . ابتدا باید استحلال صورت گیرد ، حرام ، حلال شود ، و یا قبح آن برداشته شود و به تعبیری از آن شرم زدایی صورت گیرد و در مواردی تن دادن به حرام باعث افتخار و غرور شود .

    ادامه ی حدیث ما را به این نکته توجه میدهد . و قال عثمان یوما : ء یجوز للامام ان یاخذ من المال فاذا ایسر قضاه ؟ آیا بر امام جائز است که از بیت المال بردارد و به هنگام گشایش برگرداند ؟ و نکته ی مهمتر در این ماجرا حضور توجیه گری است که سر در توبره ی یهود دارد . عثمان سوالش را از کعب الاحبار ، یهودی بظاهر مسلمانی که حتی حاضر نیست نام یهودی اش را تغییر دهد ، میپرسد و از او کسب تکلیف میکند . فقال کعب الاحبار : لا باس بذلک . و او در پاسخ فتوی میدهد که ایرادی ندارد .

    ادامه دارد ...

     



  • کلمات کلیدی :
  • نوشته شده در  جمعه 90/9/25ساعت  10:0 صبح  توسط علی خلیل اسماعیل 
      نظرات دیگران()

    بسم الله الرحمن الرحیم

     

    12 - همسر لوط ، خارج از اهل اوست .

     

    و اما خدا نکند پیامبری به استیصال برسد و همه ی روزنه های نجات را بروی خود و اهلش مسدود ببیند . وقتی لوط نبی به این حد از درماندگی رسید آن رسولان الهی که تا این لحظه خود را معرفی نکرده بودند ، اعلان داشتند که از جنس آدمیزاد نیستند بلکه فرستاده خدای بزرگند . آنان به لوط آرامش دادند که دست مردان حمله ور به او نخواهد رسید و از او خواستند که شبانه به همراه اهلش از شهر گناه خارج شود . در استثنایی که قرآن عزیز برای کلمه ی اهل ، ذکر میکند ، معلوم میشود که همسر او بواسطه ی همراهی با گناهکاران از اهل او بیرون است و بدین گونه گله ای که در قسمت دوم آرزوی لوط وجود داشت ، مشخص میشود .

     

    13 - و صبحگاه شهر گناه زیر و زبر میشود .

     

    فرستادگان خدای متعال از لوط میخواهند که در خروج از شهر جانب احتیاط را نگه دارد و لوط نیز  به همراه اهلش و در دل تاریکی با تمام استتار طوری که کسی متوجه خروج او و اهلش نگردد از شهر خارج میشود . او همسرش را که پیش از این به واسطه تمایل به گناه باعث تزلزل رکن شدید شده بود ، در شهر گناه رها میسازد تا همانند مردم گناهکار شهر به عذاب خدا گرفتار آید .

    مهمانهای لوط پیامبر که فرستادگان خدای بزرگ بودند ، با بیان اینکه عذاب الهی صبحگاه فرامیرسد ، متذکر نزدیکی صبح میشوند . ء لیس الصبح بقریب ؟ آیا صبح نزدیک نیست ؟

     

    و صبح همان شب ، زمانیکه لوط و خاندانش از قریه ای که تعمل الخبائث ، و از شهری که گناه میکرد ، خارج شدند ، عذاب الهی فرا رسید . فلما جاء امرنا جعلنا علیها سافلها و امطرنا علیها حجارة من سجیل . و چون فرمان ما آمد آن شهر را زیر و زبر کردیم و سنگ پاره هایی از نوع سنگ گلهای لایه لایه بر آن فرو ریختیم .

    تقاضای اکید دارم ، ظرافت آیه در نزول بلا را با توجه به آیه ی 74 سوره ی انبیاء که میفرماید : و نجینه من القریة التی کانت تعمل الخبائث . در نظر بگیرید . در آنجا نفرمود : ما لوط را از قریه ای که اهلش کارهای پلید انجام میدادند ، نجات دادیم . و در اینجا نیز نمیفرماید : و چون فرمان ما آمد ، ما مردم تبهکار شهر را زیر و زبر کردیم و بارانی از کلوخ  سنگها بر سر مردم شهر فرو ریختیم . در آنجا فرمود : ما لوط را از شهری که مرتکب خبائث میشد ، نجات دادیم . در اینجا نیز میفرماید : چون فرمان ما آمد ، ما شهر را به عذاب زمین گرفتگی مجازات نموده و زیر و زبر کردیم و بارانی از سنگ بر آن فرو ریختیم .

     

    تنبه : داستان های قرآنی برای سرگرمی نیست .

     

    پیش از این در آغاز نوشته ی حاضر حدیثی از رسول الله ص برایتان آوردیم که : چیزی در بنی اسرائیل جاری نشده مگر اینکه در امت من واقع خواهد شد .  لم یجر فی بنی اسرائیل شیء الا و یکون فی امتی مثله حتی الخسف و المسخ و القذف .

     

    اکنون که بلای فرو ریخته بر شهر گناه را دانستید ، بدانید که : عذاب سنگباران همان عذاب خسف است . که در حدیث رسول الله به آن اشاره شده است . و خدای متعال در آیه ی 83 سوره ی هود در توصیف سنگهایی که بر شهر گناه فرو ریخته است ، آن سنگها را مسومة به معنای نشانه دار معرفی میکند . با این تفاوت که در یک تغییر ناگهانی در گفتار بجای اینکه بگوید : مسومة عندنا . سنگهایی که نزد ما نشانه دار بودند ، میفرماید : مسومة عند ربک . سنگهایی که نزد پروردگارت نشانه دار بودند . و این تغییر ظریف ، که ضمیر ما به ضمیر تو تبدیل شده است ، حاکی از این است که نقل داستانهای پیشینیان برای سرگرمی نیست . خداوند با آوردن مسومة عند ربک تهدید خود را به مردم هم عصر رسول خدا و همه ی مردمی که وحی الهی را از طریق قرآن عزیز دریافت میدارند ابلاغ میکند . و با بیان : و ما هی من الظالمین ببعید . سرایت عذاب و باریدن چنین سنگهایی بر همه ی ستمکاران در طول زمان را امضا میکند . 

    در روایتی امام باقر علیه السلام میفرماید :  معنای اینکه خدای عزو جل به محمد صلی الله علیه و آله فرمود : و ما هی من الظالمین ببعید ، این است که : من ظالمی امتک ان عملوا ما عمل قوم لوط . چنین عذابی که بر قوم لوط نازل شد از ظالمان امت تو نیز دور نخواهد بو د ، اگر همان گناه را مرتکب شوند که قوم لوط مرتکب میشدند.

    همچنین در روایتی که صحیح بخاری و صحیح مسلم از زینب دختر جحش نقل کرده اند ، آمده است که : استیقظ رسول الله ص یوما من نومه محمرا وجهه و هو یقول لا اله الا الله ویل للعرب من شر قد اقترب . فقلت : یا رسول الله ء نهلک و فینا الصالحون ؟ قال : نعم اذا کثر الخبث .

    زینب بنت جحش که همسر رسول الله است تعریف میکند که روزی رسول خدا از خواب برخاستند در حالی که صورت مبارکشان سرخ شده بود و بر زبانش کلمه ی لا اله الا الله جاری بود ، فرمودند : وای بر عرب از شری که بسیار نزدیک است . دختر جحش میگوید : گفتم یا رسول خدا آیا ما هلاک خواهیم شد در حالی که در بین ما مردم نیکوکار و صالحی حضور دارند ؟ رسول الله فرمودند : بله ،  زمانیکه ناپاکی و آلودگی فراگیر شود .

     

    رسول الله نگران است ، شما نیز نگران باشید . رزمنده ای که در خط مقدم جبهه قرار است با دشمن و دشمنانی بسیار کینه جو و عنود به جهاد پردازد ، اگر نگران نباشد ، دشمن بر او غلبه خواهد کرد ممکن است این عدم نگرانی علاوه بر اینکه او را اسیر دشمن میسازد ، دیگرانی را که به امید او در آرامش بسر میبرند را نیز به اسارت و بردگی بکشاند .

    ادامه دارد ...

    سایت آرمانشهر را ببینید.

     



  • کلمات کلیدی :
  • نوشته شده در  چهارشنبه 90/9/23ساعت  9:47 صبح  توسط علی خلیل اسماعیل 
      نظرات دیگران()

    بسم الله الرحمن الرحیم

     

    10 - زیرکی لوط علیه السلام در گفتگو با لوطیان .

     

    از پاسخ مردان قوم لوط دانسته میشود که : گرفتاران شهر گناه سخت به ضرب المثلی که میگوید : خواهی نشوی رسوا همرنگ جماعت شو ، پایبندند و نسبت به آن اهتمام دارند .

    همچنین از پاسخ مردان قوم لوط دانسته میشود که : لوط علیه السلام بسیار زیرک است ، در حالی که میداند فضا زدگان و منفعلان از جو آلوده ، تسلیم خواست او نمیشوند ، نه ایثار او را میپذیرند و نه از خدا واهمه میکنند ، با این وجود او ساکت نمینشیند ، درخواستش را آنگونه فریاد میزند که همه ی مردان بی احساس قوم میشنوند ،  لوط علیه السلام به همین اندازه هم اکتفاء نمیکند ، از همه ی مردان حمله ور اعتراف میگیرد . تا از این طریق راه گریز از عذاب الهی را بر گنهکاران بی حیای قومش مسدود نماید . قال یا قوم هولاء بناتی هن اطهر لکم . فاتقوا الله و لا تخزون فی ضیفی ، ء لیس منکم رجل رشید ؟ قالوا لقد علمت ما لنا فی بناتک من حق و انک لتعلم ما نرید . و خداوند با نقل این گفتگوی مختصر و قرار دادن آن در قرآن عزیز  بر زیرکی و درستی پیشنهاد و موعظه ی حضرت لوط  و مفاهیم برآمده از آن مهر تایید و تصدیق میزند .

     

    لوطیانی که اینک در عذاب جهنم معذب میشوند ، اگر بگویند : خدایا زمانی خلود در آتش حهنم جائز است که رسولی ما را با قوانین الهی آشنا و از آینده ی پر از رمز و راز با خبر میساخت . خدای متعال خواهد گفت : و لوطا آتیناه حکما و علما . و ما به لوط مقام نبوت و حکمرانی عطا کردیم .

    و زمانی که بگویند : خدایا این رسول تو چه پیشنهادی ارائه نمود که علاوه بر هماهنگ بودن با فطرت انسانی ، ما را به آن فرا خوانده باشد ؟ خدای متعال خواهد گفت : هولاء بناتی هن اطهر لکم . ازدواج با جنس مخالف را پیشنهاد کرد ، بعلاوه با ایثار و از خود گذشتگی دخترانش را عرضه داشت .

    و اگر بگویند : خدایا ای کاش معرفت تو را از ما میخواست ، نام تو را بر زبان میآورد ، شاید ما شرم و حیاء میکردیم ؟ خدای متعال میگوید : بزرگترین ماموریت انبیاء و ائمه سعادت و نیکبختی ترویج نام خداست و لوط نیز از این قاعده مستثنی نیست ، لذا بعد از پیشنهاد ازدواج فرمود : فاتقوا الله . از خدا بترسید . اما شما نترسیدید .

    و اگر بگویند : خدایا گناه با خدا مغایرت دارد و هر اندازه گناه در دل جای گیرد ، تقوی و پرهیزگاری کمرنگتر و کمرنگتر میشود ، کاش بجای فاتقوا الله ، حس جوانمردی و فتوت را در ما برمیانگیخت ؟ و لوط نیز چنین کرد : و لا تخزون فی ضیفی . مرا نزد مهمانهایم شرمنده و خجل نسازید .

    و اگر بگویند : کاش از بین ما مردی را به استغاثه و کمک خواهی میطلبید ، که اگر چنین میکرد ما قطعا به یاری او میشتافتیم و اجازه نمیدادیم که نزد مهمانش رسوا و آزرده خاطر گردد ؟ و خدای بزرگ میگوید : و لوط چنین کرد ، ء لیس منکم رجل رشید ؟ آیا یک مرد رشید در میان شما نیست ؟ و در بین شما حتی یک مرد به یاری او برنخاست .

     

    شما نیز به این پرسش پاسخ دهید ؟

     

    آیا اکنون حکمت آوردن فاسقین بعد از قوم سوء در آیه ی 74 سوره ی انبیاء واضح و آشکار نشده است ؟ و لوطا آتینه حکما و علما و نجیناه من القریة التی کانت تعمل الخبائث انهم کانوا قوم سوء فاسقین . و به لوط  حکومت و دانش عطا کردیم و او را از شهری که کارهای پلید انجام میداد ( شهر گناه ) نجات دادیم ، به راستی آنها گروهی زشت و مردمی منحرف  بودند .

    برداشت جمعی از محققین عالیرتبه در تفسیر نمونه  که میگوید : تعبیر فاسقین بعد از قوم سوء ممکن است اشاره به این باشد که آنها هم از نظر قوانین الهی ، مردمی فاسق بودند ، و هم از نظر معیارهای مردمی ، حتی قطع نظر از دین و ایمان افرادی پست و پلید و آلوده و منحرف بودند ، قابل ملاحظه است .

    اولین مشخصه ی ساکنان شهر گناه ، آنارشیم و بی قانونی است . قانون گریزی رکن اصلی مردم ساکن در گناه شهر است . آنان به هیچ یک از قوانین حقی که منطبق با فطرت آدمی است در دل اعتقادی ندارند . انهم کانوا قوم سوء فاسقین . و در عمل بر خلاف آیات الهی هماهنگ با وارونگی و آلودگی  فضا هر عمل خبیثی را بجا میآورند .

     

    11 - آرزو های لوط علیه السلام ، همچنان زنده است .

     

    گرچه عذاب الهی قوم لوط را برای همیشه از صفحه ی روزگار محو کرد اما تفکر همجنس خواهی برآمده از فضای آلوده که در مردان قوم لوط به شکل حریصانه ای خودنمایی داشت ، هرگز به پایان نرسید . لذا لوط علیه السلام بعد از اینکه راههای متفاوتی مانند عرضه ی دخترانش جهت ازدواج ، توصیه به تقوی الهی و تحریک عواطف انسانی  را برای جلوگیری از تعرض همجنس خواهان پیمود و ثمری نیافت ، آرزو و تمنایش را در قالب عبارتی کوتاه به گوش هر کسی که شنونده و خواننده ی کلام اوست ، میرساند . قال لو ان لی بکم قوة او ءاوی الی رکن شدید . کاش برای مقابله با شما قدرتی داشتم و یا به تکیه گاهی استوار پناه میبردم .

    بار دیگر متذکر آیه ی 57 سوره ی انبیاء میشوم که میفرماید ما لوط را از شهری که مرتکب اعمال خبیث میشد نجات دادیم . و این فضای آلوده ی شهر است که هرگونه طرح ، برنامه و ابتکاری را عقیم و ناکارآمد میسازد . و آنچه لوط علیه السلام در آرزویش برای همه ی ما  و تا آینده ای نامعلوم به یادگار گذارده است ، ماحصل تجربه ای سخت و دردناک است . پیام لوط که خدای رحمن به جهت محبتی که به ابنای بشر دارد آن را در قرآن عزیز آورده است از زوایای مختلف قابل بررسی و واگویی است . آرزو ها معمولا بر نداشته ها تاکید دارند . قوه و نیرویی که لوط تمنای آن را دارد ، قطعا قوه ی استدلال ، و قدرت درک و فهم موقعیت نیست .  قوه ی تقوی الهی و قدرت بر ایثار عزیز ترین پاره های وجودی او نیست . و لوطا آتینه حکما و علما . ما به لوط حکمت و دانش عطا کردیم . آن قوه و قدرتی که لوط تمنای آن را دارد ، قوه ی قهریه و قدرت سرکوبی گنهکاران بویژه آنانی که منفعلانه طالب گناه و گناهکاری اند ، میباشد . در بیان آرزو ها معمولا گله و شکایتی از وضع موجود یافت میشود . قسمت دوم آرزوی لوط نشان میدهد که خانه ی لوط رکن شدید نیست ، تکیه گاه استواری نیست که بتوان در همه ی مواقع ، بویژه به وقت ضرورت و اضطرار به آن پناه برد و از شر مزاحمان در امان بود .

     

    تنبه : آرزو های لوط علیه السلام را محقق سازید .

     

    بیان آرزو های لوط در قرآن مسئولیت مدیران خانه ، خانواده و جامعه ی گسترده را نیز گوشزد میکند . آنچه که در ایجاد ، گسترش و پایداری گناهان بویژه گناهان و ناهنجاریهای برآمده از آلودگی فضا نقش عمده و اصلی دارد ، عدم قدرت قهریه و یا قدرتمند نبودن قوای قهریه بعلاوه ی تزلزل خانه و عدم امنیت در جمع اعضای فامیل است . بعبارت دیگر آنچه که کمک میکند تا گناه از قوه و از خیال به فعل و واقعیت نرسد ، کارآ بودن و فعال بودن قوه ی قهریه است . لذا اگر میخواهید فضای آلوده ، مجموعه های ریز و درشت شهر و روستایتان را وادار به گناه و زیر پا گذاردن قوانین الهی و انسانی نسازد از تاسیس و تقویت نیروهای قهریه غفلت نورزید و با کار و تلاش سازنده از محیط های کاری و محل های زندگیتان  تکیه گاهایی مطمئن برای در امان ماندن از آسیب ها و نجات از مزاحمت های عوامل بیمقدار اما سازماندهی شده و مخرب ، بسازید .   

    ادامه دارد ...    

     

     



  • کلمات کلیدی :
  • نوشته شده در  یکشنبه 90/9/20ساعت  7:56 عصر  توسط علی خلیل اسماعیل 
      نظرات دیگران()

    بسم الله الرحمن الرحیم

     

    6 - لوط علیه السلام دخترانش را عرضه میکند .

     

    و خداوند با ذکر این نکته میفهماند که چرا لوط علیه السلام برای مقابله با این هجوم غیر قابل توصیف  دست به برنده ترین اسلحه ی انبیاء نمیبرد . وقتی فضای آلوده و جو ملتهب عصب حساس مردم شهر گناه را تحریک میکند و زمانی که تکرار گناه و استمرار آن نفس لوامه را میمیراند و دلهای گنهکاران را به تسخیر خود در میآورد ، موعظه ، پند و نصیحت از حیز انتفاع خارج و هیچ جایگاهی در بین مردم نخواهد داشت . موعظه زمانی تاثیر گذار است و میتواند مورد استفاده ی شایسته قرار گیرد که زاجری در درون دلها ، آن را پشتیبانی و حمایت کند . موعظه زمانی میتواند برنده و پاسخگو باشد که فضا ، فضای مهیا و محیط ، محیط پاک و به دور آلودگی باشد .  لذا لوط علیه السلام بدون هرگونه موعظه ای ابتداء به سخت ترین و درد ناک ترین پیشنهادی که یک پدر میتواند برای حفظ آبرو و عدم رسوایی نزد مهمان ارائه کند ، پناه میبرد . قال یا قوم هولاء بناتی هن اطهر لکم .  ای قوم من ، اینان دختران منند ، آنان برای شما پاکیزه ترند .

    قرآن عزیز در ماجرای قوم لوط  متعرض شرم آور ترین گناه آدمی یعنی همجنس خواهی و دوری از ازدواج با جنس مخالف شده است . از همین رو حضرت لوط نبی علیه السلام و متناسب با این پلیدی آشکار پیشنهاد ازدواج با دخترانش را مطرح میسازد .

     

    تنبه ، شهر گناه جزء جزء میشود .

     

    شما خواننده ی ارجمند ، شهر و آبادی را میشناسید . تعدد مکانها و گوناگونی محله ها و کوچه ها و خیابانهای آن را میدانید . با پارکها ، بوستانها ، ورزشگاهها و تفرجگاههای عمومی و خصوصی آن آشنا هستید . نسبت به بازار ها ، مدرسه ها ، دانشگاهها و مجتمع های مسکونی و تجاری آن شناخت کلی و جزیی دارید . با تالار ها ، بانک ها  و بسیاری از اسمهای دیگر که مجموعه ی شهر و روستا را میسازند در ارتباط تنگاتنگ هستید . میخواهم بگویم : شهر گناه میتواند به صورت جزء جزء مورد مطالعه و دقت شما عزیزان قرار گیرد . قطعا فضایی که بر بازار و بانک حاکم است بر مدرسه و دانشگاه حاکم نیست . راهکار تغییر فضا نیز متفاوت و متناسب هر مکانی خواهد بود .

     

    7 -  عرضه ی دختران بدون قید نیست .

     

    لوط علیه السلام علاوه بر پیشنهاد ازدواج که متناسب با گناه همجنس خواهی قومش بود ، ما را با عبادت و هنر ایثار و از خود گذشتگی و اینکه :  لن تنالوا البر حتی تنفقوا مما تحبون ( آل عمران 92 ) ، نیز آشنا و صمیمی میسازد . گرچه در یک نگاه انسانی و بالا تر در یک بینش الهی همه ی دختران موجود در قوم ،  دختران لوط پیامبر بودند ، اما نفرمودند با دخترانم که در خانه و کاشانه ی پدرانشان در انتظار تقاضای ازدواج شما هستند ، ازدواج کنید . فرمود : هولاء بناتی هن اطهر لکم . اینان دختران منند آنان برای شما پاکیزه ترند .

    خواننده ی ارجمند خوب بنگرد که پیشنهاد جناب لوط نبی شامل دو جزء است که حکایت از جامع و مانع بودن آن دارد . هولاء بناتی ،  را بدون قید نمیآورد ، تا در آن شائبه ی زنا و رفع شهوت از طریق نامشروع وجود داشته باشد . قرآن برخلاف تورات که برای انبیاء الهی گناه را جائز و روا میپندارد ،  دامن انبیاء و رسولان الهی را پاکیزه و مطهر از هرگونه زشتی و تباهی میداند . قید هن اطهر لکم ،  فریاد میزند که در فرهنگ جناب لوط نبی ازدواج طهارت خالص است .

     

    فاصله ی زمانی بین آمدن رسولان خدا تا هجوم و حمله ی پر از طمع مردان قوم بسیار ناچیز است ، شتاب در ارائه ی راهکار باعث نمیشود که لوط دچار تزلزل شده و در نتیجه ورود در گناه را تجویز کند . اباحه اندیشی و تجویز گناه در قاموس انبیاء و اولیاء الهی جایگاهی ندارد .

    لذا همه ی آنهایی که برای تغییر فضای آلوده و جو ناپاک حاکم بر محل کار و زندگی توصیه و پیشنهادی مطرح میکنند ، باید بدانند که شتاب و عجله و نداشتن زمان کافی در ارائه ی پیشنهاد ، مجوزی برای تن دادن به گناه نیست ، جدای از اینکه با گناه و معصیت پروردگار نمیتوان گناه و معصیت را از بین برد و از تبعات آن کاست ، ما جعل الله الشفاء فی الحرام .

    همچنین باور عمیق و ایمان قلبی آورند که  تعصبات و خواسته های نفسانی توان ماندگاری و پابرجایی را نخواهد داشت . از این رو است که لوط بعد از اینکه دخترانش را عرضه داشت ، قومش را به تقوی و پرهیزگاری فرا خواند و از آنان خواست که او را نزد مهمانهایش رسوا نسازند . فاتقوا الله و لا تخزون فی ضیفی . از خدا بترسید و مرا نزد مهمانهایم خوار ، سرشکسته و خجل نسازید .

     

    8 -  لوط علیه السلام طبیبی حاذق .

     

    به نوع سخن گفتن لوط علیه السلام با مردان هیجان زده ای که قصد آزار و اذیت رسولان خدا را دارند توجه کنید . ابتداء آنان را به اصلی فرا میخواند که اگر در میان قوم او و هر قوم دیگری فراگیر شود ، ملکه و صفت راسخه در جان مردمان گردد ، مانعی جدی در راه تعرض به جان و مال و ناموس دیگران خواهد بود . لوط علیه السلام ناگزیر است بیمارانش را زنده درمان کند و این هنر طبابت نفس است برخلاف طبابت جسم . لذا برای بیدار سازی ، خصلت پرهیزگاری و سجییه ی خدا ترسی و آن مفهومی که در آیه به آن پرداخته شده که فاتقوا الله . از صنعت تحریک عواطف و احساسات در مردم قومش بهره میبرد . و از آنان میخواهد که او را نزد میهمانهایش رسوا نسازند . و لا تخزون فی ضیفی . اینچنین نهی ای حس شرم و خجالت را در آدمی تقویت میکند و در سکوتی بسیار کوتاه به حقارت خود و شناعت رفتار خود واقف ، تا جاییکه سر به زیر افکنده و از محل گناه خارج میشود . و بدنبال آن با طرح پرسشی یاری خواهانه حس جوانمردی و بزرگواری آدمیان را برمیانگیزد . ء لیس منکم رجل رشید ؟ آیا در میان شما یک مرد یافت نمیشود ؟ مردی که به رشد رسیده باشد ؟ از عقل و فهم و درک برخوردار باشد ؟

     

    تنبه ، اصل اول تزریق هورمون شرم و حیاء است .

     

    اکنون که مشغول نوشتن و نقل داستان قوم لوط برای دوستان جوانم هستم ، آرزو میکنم که هیچگاه ماجرای قوم لوط تکرار نشود و یا اگر تکرار شد ، لطف خدا شامل حال شده ، رهبرانی چون لوط علیه السلام آگاه به مسائل روحی و روانی به همراه جوانانی رشید و مسئولیت پذیر درمانگرانی دلسوز و در خدمت بیماران گرفتار شهر گناه باشند .

    عزیزان من توجه دارند که مبتلایان شهر گناه و ساکنان گناه شهرهای نوین علاوه بر دانش آموختگان موسسات و دانشگاههای کنیسه ای و کلیسایی معمولا از طائفه ی بازیخوردگان هنرهای صوتی و تصویری هالیوودی اند . ستارگان ریز و درشتی که اهداف و آمال یهودیان را به جان شنوندگان و بینندگان معمولا جوان و غالبا منفعل القاء میکنند . در درمان این قبیل بیماران اصل اول تزریق هورمون شرم و حیاء از طریق برانگیختن حس فتوت و کرامت است . در این مسیر احیای حتی یک نفر از بیماران  بسیار مهم تلقی خواهد شد . در کلام لوط نبی علیه السلام مجدد دقت کنید ، میفرماید : ء لیس منکم رجل رشید ؟ آیا در میان شما یک انسان رشد یافته پیدا نمیشود ؟ اگر فقط یک نفر به تقاضای لوط علیه السلام پاسخ مثبت میداد ، بعید نبود که دیگران نیز همراهی میکردند و عذاب از آنان برداشته میشد .

    دختران و پسران عزیزی که تمایل دارید در نقش لوط نبی و در جرگه ی طبیبان نفوس التیام بخش درد های جانکاه مصیبت زدگان شهر گناه باشید ، با خود و با خدای بزرگ عهد کنید که هیچگاه و در هیچ موقعیتی از بیان حقائق و از نقل معارف خسته نشوید . ناگواریها و شکستهای راه درمان و درمانگری و زخم زبانهای معلولان ذهنی شما را مایوس نسازد و محکم و استوار حتی اگر یک نفر هم به توصیه های حق شما اعتناء نکند ، ثابت و پابرجا باشید .

     

    9 - شهر گناه و سنتهای جاریه .

     

    آن فضای آلوده و آن جو ملتهب فراهم آمده از نیاز های کاذب و غیر حقی است که برای اهالی و ساکنان شهر گناه تدارک دیده شده است . بدانید اگر عملی - چه خوب و چه بد - در میان مردمی سنت جاریه شد ، حق هم برای آنان در آن عمل ثابت میشود . و وقتی ترک عملی سنت جاریه شد ، حق ارتکاب آن نیز از آن مردم سلب میشود .

    پاسخ مردان تحریک شده ی قوم لوط از هوای متراکم و آلوده ،  برخاسته از همین سنت جاریه است . آنان گفتند : لقد علمت ما لنا فی بناتک من حق و انک لتعلم ما نرید . تو میدانستی که ما در دختران تو حقی نداریم و همانا تو میدانی که ما چه میخواهیم .

    واضح است که در میان قوم لوط از مدتهای مدید ترک ازدواج با دختران سنت جاریه شده است بنابراین ازدواج با دختران برایشان نیاز حقیقی نیست . آنان از گذشته های دور شهوتشان را با پسران دفع میکنند از همین رو نیاز به همجنس خواهی برایشان سنت جاریه و در حکم نیاز واقعی شده است .

    آیه در صدد بیان نکته ی دیگری است . مردان قوم لوط نمیگویند : ما لنا فی بناتک من حق . ما در دختران تو هیچ حقی نداریم . آنها میگویند : لقد علمت ما لنا فی بناتک من حق . تو از دیر باز و از گذشته میدانستی که ما در دختران تو حقی نداریم .  آنها همچنین با تاکید به جناب لوط میگویند که تو نیاز امروزمان را نیز میدانی . و انک لتعلم ما نرید . نکته ی موجود در لقد علمت ، همانا تو میدانستی ، تسلیم نشدن لوط را با خود دارد . لوط روشهای مورد پسند اکثریت و یا همه ی مردم را دلیلی کافی بر درستی آن نمیداند . لذا با اینکه میداند آنان چه میخواهند ، بر خلاف سنت جاریه ی موجود ازدواج با دخترانش را مطرح میکند .

     

    تنبه : لوط علیه السلام تسلیم لوطیان نشد ، شما نیز تسلیم نو لوطیان نشوید .

     

    آنچه آیه از زبان مردان قوم لوط  بیان میکند و شایسته است که عزیزان خواننده با عنایت ویژه آن را در درمان بیماران ساکن در گناه شهر های نوین اعمال کنند ، تسلیم نشدن و نپذیرفتن سنت های تحمیلی و غیر حق است . اگر همه ی مردم قوم لوط تسلیم جو حاکم شدند و  متحدا و یک صدا فریاد زدند که ازدواج با دختران پسندیده نیست و همجنس خواهی عملی مباح و نشانه ی ترقی است ، لوط علیه السلام تسلیم نشد ، شما نیز تسلیم فضا سازیها ، مقاله پراکنیها ، مستهجن نگاریها ، جشنهای پر طمطراق و جائزه دادنهای مشمئز کننده ی نو لوطیان حاکم بر دنیا نشوید .

    ادامه دارد ...

     

     



  • کلمات کلیدی :
  • نوشته شده در  یکشنبه 90/9/13ساعت  8:45 عصر  توسط علی خلیل اسماعیل 
      نظرات دیگران()

    بسم الله الرحمن الرحیم

     

    وقتی بحث ، بحث تفکر میشود ، بحث روح و خصلت های یهودی میشود ، ممکن است یکی مسلمان باشد ، اما یهودی باشد . به تعبیر رسول الله صلی الله و علیه و آله و سلم : جثتهم جثة الآدمیین و قلوبهم قلوب الشیاطین . اگر جسد مسلمان حامل روح یهودی باشد ، تربیت های ناصحیح و آموزش های نادرست خصلت های یهودی را در او نهادینه ساخته باشد ، شما خواننده ی ارجمند او را مسلمان میدانید یا او را یهودی میخوانید ؟ یهودیگری ، بیماری است . اگر مراقبت نکنیم ممکن است خودمان هم گرفتار شویم .

     

    مسلمان نیست .

     

    در حدیث رسول خدا آمده که هر کس مسلمانی را در معامله ای فریب دهد ، از ما نیست ، یعنی از ما مسلمانان نیست و در روز قیامت با یهود محشور میشود . دنباله ی حدیث علتش را میگوید ، چرا با یهود محشور میشود ؟  بخاطر اینکه  یهودیان بیش از هر کس دیگری در صدد فریب مسلمانان میباشند .

    غل و غش از نشانه های عام و فراگیر نزد یهودیان است ، کاسب یهودی ، بانکدار و پیمانکار یهودی از آنجاییکه مسلک و مرام خود را برتر از غیر یهود میداند ، به خود حق میدهد که فریبکاری کند ، در ذات این فریبکاری و این خود برتر بینی یهودیان حقیقت تلخی مبنی بر نافهمی و پستی  مشتری غیر یهودی وجود دارد . او از اینکه کلاه گذاری کرده ، و با غل و غش سر مشتری غیر یهودی را کلاه گذاشته ، شادمان است و شبانگاه هنگامی که با همکیشان و هم مسلکان خود خلوت میکند ، از اینکه با فریبکاری موجبات دست اندازی غیر یهودی ای را فراهم آورده است ، به خود میبالد .   

    حرف ما این است که اگر یهودی فریبکاری میکند و غش در معامله دارد از ابتدا داخل در امت رسول الله نبود ، اما اگر مسلمانی دارای روح و خصلت یهودی شد و تفکر یهودی ، پدیده ی قساوت و روح نامهربانی را در او نهادینه ساخت و اکنون برای کسب سود بیشتر هر جرم و جنایتی را بر  خود مباح مبداند و لذا در صدد فریب برادر و خواهر مسلمانش برآمده است ، جسدی است مسلمان که حامل روح یهودی است . در حدیث رسول خدا چنین موجودی : فلیس منا ، از ما مسلمانان نیست . 

    در روایتی رسول خدا میفرمایند : وای از جهودان امت من . سوال کردند : چگونه ممکن است در میان امت شما ، جهودی پیدا شود ؟ فرمودند : جهودان امت من کسانی هستند که در معامله غل و غش روا میدارند.

    و این در حالی است که رسول خدا خالی از هوا و هوس است او از پیش خود چیزی نمیگوید . و ما ینطق عن الهوی ان هو الا وحی یوحی (آیات 3 و 4 نجم ) کلام رسول خدا برآمده از فرهنگ قرآنی است ، آنچه او میگوید چیزی جز وحی که بر او نازل شده ، نیست . او دانش آموخته ی مدرسه ی پروردگار است . معلم او ذات باری تعالی است و این قرآن است که با شما خوانندگان صمیمی سخن میگوید : و من یتولهم منکم فانه منهم (مائده 51 ) هر فردی از جماعت مومنان ولایت و محبت یهود و نصاری را بپذیرد ، از یهود و نصاری است . قرآن در آیه ی 52 سوره ی مائده آنهایی را که - یسارعون فیهم - با شتاب به سوی یهود و نصاری میروند و آداب و رفتار آنان را تقلید میکنند ، بیمار میداند . مرض  یهودیگری قلبشان را آزار میدهد . فتری الذین فی قلوبهم مرض یسارعون فیهم . می بینی کسانی را که در دلهایشان بیماری است ، در دوستی با آنان شتاب می ورزند .

     

    شهر گناه ، گناه شهر ، شهر لوط ، پیآمد یسارعون فیهم .

     

    اگر یسارعون فیهم جلوه گری کند ، و در مسیر حرکت به سوی یهود و نصاری مانعی را در مقابل خود نبیند . و اگر عقلائی به مقابله ی جدی با آن اقدام نکنند . و اگر موعظه گران ناامید از تاثیر موعظه تنها نظاره گر رشد روزافزون بیماری یهودیگری باشند . و اگر معلمان و نویسندگان در ارتقاء بخشی به  فهم و درک عوام دچار مسامحه و کسالت گردند و محتسبان از اجرای احکام و اوامر الهی امتناع ورزند ، آنگاه شدت مرض و حدت بیماری به گونه ای میگردد که هر نوع  درمان و معالجه ای را بی اثر میسازد . دیگر اطباء با بیمارانی که آدمیزاد باشند ، مواجه نخواهند بود  تا موعظه و تهدید اثر گذار باشد . بیماری از جنس بیماری شهر گناه و از نوع آلودگی فضا میگردد .  بیماری از جنسی میشود که کار را بر انبیاء نیز مشکل و حتی مسدود میسازد .

     

    هنرمندی قرآن در به تصویر کشیدن لوطیان .

     

    1 -  شهر خباثت میکند .

     

    در داستان غم انگیز و دلهره آور حضرت لوط علیه السلام که در آیه ی 74 سوره ی انبیاء به آن اشاره شده است نکته ی بسیار بسیار مهمی وجود دارد . میفرماید : ما به لوط  علم نبوت و حکمرانی عطا کردیم و نجیناه من القریة التی کانت تعمل الخبائث . و او را از شهری که به کار زشت و پلید میپرداخت ، نجات دادیم .

    واضح است که در و دیوار شهر کار پلید نمیکند و واضحتر است که خداوند هم این مطلب را بهتر از ما میداند ولی خداوند نمیگوید که ما لوط را از شهری که مردمش به کار زشت و پلید مبادرت میورزیدند ، نجات دادیم . نسبت دادن فعل اهل قریه به قریه قطعا خالی از حکمت نیست . چنانچه در بیان خدای متعال در آیه 52 سوره ی مائده : و میبینی کسانی را که در دلهایشان بیماری است ، نیامده :  یسارعون الیهم . بسوی آنها میشتابند . بلکه : یسارعون فیهم . در آنها میشتابند . و این نیز خالی از حکمت نیست .

     

    2 - راه نجات مسدود است .

     

    معمولا و یا همیشه در میان اجتماع تعدادی هستند که به هر دلیلی تابع دستورات الهی و انسانی نیستند . برای آن تعداد احکامی وجود دارد . انبیاء ، اولیاء و روسای جوامع بواسطه ی بکار بستن آن احکام ، جمع غیر مطیع را مدیریت و جامعه را از تعدی و آزار آنان پاک میسازند . اما وقتی مکان آلوده شد ، ظرف کثیف شد و فضا مملو از خباثت گردید . بنابر آنچه که آیات 77 الی 83 سوره هود از ماجرای حضرت لوط بیان میکند : جدای از اینکه گریزی از ریزش غم و اندوه بر جان اولیای حق و معلمان اخلاق نیست ، راه چاره و خلاصی از این رنج عظمی نیز بسته خواهد بود .

    و لما جاءت رسلنا لوطا ، زمانی که فرستادگان خدا به صورت جوانهای زیبا روی بر لوط وارد شدند . نمیفرماید : لوط شادمان نشد ، احساس خوشحالی نکرد . میفرماید : سیء بهم . لوط با دیدن آن جوانان ناراحت شد . و ضاق بهم ذرعا . و فکرش را در پیدا کردن راه نجات از شر فحشای حریصانه ی قومش نسبت به رسولان خدا ناتوان دید و لذا از سر ضعف و بیچارگی ، بی اختیار گفت : هذا یوم عصیب . امروز روز سختی است .

     

    3 -  آدم های ابزار شده .

     

    گرفتاری لوط و درگیری لوط با آدمیزاد نیست .  درگیری او با فضا ی آلوده و خبیث است . فضا که کثیف شد آدمهای بیمار و مستعد حکم ابزار را خواهند داشت و ابزار فاقد اختیار است ، اختیار زیر مجموعه ی عقل و اندیشه و درایت است . از ریزترین ابزار ها تا درشتترین ابزار های عالم هیچ کنترلی بر رفتار و کردار خود ندارند . ابزار تابع است . تابع فعلی است که فاعل به آن اقدام کرده و یا تابع برنامه ای است که برای او طراحی و نوشته شده است . و در این میان آدمهای ابزار شده تابع فضا و جوی است که بر شهر و قریه سایه افکنده است .

     

    4 - سلب توانایی در عدم انجام پلیدی .

     

    از پیآمدهای آلودگی فضا ، جسارت در ارتکاب گناه است . شدت جسارت به قدری خواهد بود که میتوان گنهکاران را معتادان به گناه و هرزگی نامید . معتاد فردی است که هیچ چیز ، نه شرم و نه حیاء ، نه موعظه و نه مذمت او را از ارتکاب امری که به آن اعتیاد پیدا کرده است ، بازنمیدارد . و این به خاطر این است که عادت ، هر کار پلیدی را آسان و هر عمل منکر و بلکه بی شرمانه ای را برای او زینت میکند و زیبا میسازد .

    ارتکاب مستمر و پی در پی جرم و جنایت و دست یازیدن به فحشاء و منکر از مردم شهر گناه موجوداتی میسازد که ،

    اولا : توان انصراف از پلیدی و تن ندادن به هرزگی از آنان سلب شده است .

    و ثانیا : همانند حیواناتی که غریزه وار به صرف مشاهده ی صید بی اختیار ، عنان از دست داده و به سرعت به سمت و سوی آن میشتابند ، بدون کمترین پروایی در حالی که یکدیگر را هل میدهند ، به سوی فعل حرام ، نه اینکه میروند که هجوم میآورند .

     

    5- هجمه ، نوع حرکت قوم  .

     

    قرآن عزیز این خصلت مردم شهر گناه را در ماجرای قوم لوط  به طرز بسیار ماهرانه ای بیان میکند . وقتی رسولان زیبا روی خدا بر لوط وارد شدند و لوط از دیدن آنان ناراحت شد و سینه اش تنگ و فکرش ناتوان گردید و از سر ضعف و درماندگی گفت : امروز ، روز سختی است . در ادامه میفرماید : و جاءه قومه . قوم لوط به سوی او آمدند .

    قرآن عزیز با هنرمندی شگرفی نوع آمدن قوم را به تصویر میکشد . خدا کند فیلمسازان و فیلمنامه نویسان مشمول رحمت الهی قرار گیرند و افتخار آن را پیدا کنند و این صحنه های پر از ظرافت های هنری را بدور از ابتذال در منظر چشم مردم قرار دهند . میفرماید : یهرعون الیه . هر کسی که زورش بیشتر بود دیگری را کنار میزد و برای اینکه زودتر به مقصود برسد و از جوانان زیبا روی بهره ببرد ، نفر جلویی را هل میداد و در مواردی نیز به تهدید و پرخاش متوسل میشد .

     

    قرآن علت این نوع از حرکت حریصانه و این اشتیاق وصف ناشدنی از جانب لوطیان ، جهت رسیدن به مهمانان حضرت لوط ، که رسولان خدا بودند را چنانکه اشاره کردیم ، استمرار و عادت قوم لوط به عمل شرم آور گناه میداند : و من قبل کانوا یعملون السیئات . اینان از پیش به کار های شنیع و زشت مبادرت و اشتغال داشتند .

    ادامه دارد ...

     

     



  • کلمات کلیدی :
  • نوشته شده در  دوشنبه 90/9/7ساعت  4:35 عصر  توسط علی خلیل اسماعیل 
      نظرات دیگران()

    بسم الله الرحمن الرحیم

    شما خواننده ی ارجمند میتوانید به نوشته ی حاضر که ما نام یهود و امت رسول خدا بر آن نهاده ایم و تصمیم داریم پیروان نبی معظم و رسول مکرم پروردگار را از مصائب آنچه که یهودیگری میخوانیم آگاهی و پرهیز دهیم ،  عنوان خوی یهودی ، روح  یهودی و یا تفکر یهودی  بدهید ، میتوانید آن را مقدمه ای بر خصلت های  یهودی بخوانید ، میتوانید نام بیماری یهودیگری بر آن بگذارید . بهر حال  یهودیگری که در فکر و عمل غیر یهودی خود را آشکار میسازد و با انواع حیل در صدد زینت دادن خود است ، بیماری است . و متاسفانه از نوع بیماریهای مسری است .

     

    یهودیگری و حدیث رسول خدا  .

     

    به همین خاطر در ابتداء تقاضا میکنم با گوش جان شنونده ی کلام رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم باشید ، میفرماید : چیزی در بنی اسرائیل جاری نشده مگر اینکه در امت من واقع خواهد شد .  لم یجر فی بنی اسرائیل شیء الا و یکون فی امتی مثله حتی الخسف و المسخ و القذف .

    در روایت دیگری که از آن سرور به ما رسیده است ، حضرت به تقلید و کپی برداری مو به مو ، و آنگونه که در روایت است وجب به وجب و ذراع به ذراع اعمال ، رفتار و روش زندگی کسانی که پیش از ما بوده اند ، اشاره میکنند : لترکبن سنن من کان قبلکم شبرا بشبر و ذراعا بذراع . تا جایی که میفرمایند : اگر یکی از آنان وارد سوراخ سوسماری شده باشد ، شما نیز وارد آن خواهید شد ، لو ان احدهم دخل جحر ضب لدخلتم . تا جایی که میفرمایند : حتی اگر یکی از آنان در خیابان و در راه با همسر و زنش همبستر شود ، شما نیز چنین خواهید کرد ، و حتی لو ان احدهم جامع امراته بالطریق لفعلتموه .

     

    بحث تفکر است .

     

    وقتی ما از یهود میگوییم و شما از یهود میشنوید ، ذهنتان را به یک مشت آدم محدود نکنید . بحث ، کلی تر و فرا تر از یک مشت آدم است . بحث تفکر است . بحث روح یهودی است . بحث سرشت و بحث خصلت هایی است که در آیات و روایات مورد مذمت و سرزنش قرار گرفته است .  بحث خوی و سرشتی است که به قول آقای عجاج نویهض یک واحد تجزیه ناپذیر است . نه زمان در آن اثر میگذارد و نه منطقه ی جغرافیایی ، بلکه فقط رنگ عوض میکند و عنصر اصلی آن همچنان تغییر ناپذیر باقی میماند . ما روی گوشت و پوست و استخوان بحث نمیکنیم ، سخت افزاری گفتگو نمیکنیم ، گرچه در سخت افزار هم گفتنی ها فراوان است . آنهایی که پیش از این متذکر خطر یهود شدند از آنجاییکه عمده ی نگاهشان را به یهود جسمانی و یهودیت خاص معطوف نمودند و از بیماری ای که یهود تولید کننده ی آن است و غیر یهود را در بیشتر موارد ناخودآگاه در دام خود قرار میدهد ، غفلت ورزیده اند ، سرانجام بواسطه ی سرایت بیماری ، مردمانشان را یهودی یافته اند . سخنان Benjamin Franklin بنیامین فرانکلین یک سال پیش از فوتش ، به سال 1789 در زمانیکه قانون اساسی ایالات متحده آمریکا تصویب میشد ، اگر بپذیریم که القائی یهودی درکار نیست و از سر صدق و درستی بیان شده است ، باید قبول کنیم که فهم او از یهود و از خطر یهود فراتر از یهود جسمانی و سخت افزاری نرفته است . میگوید : یک خطر هولناک ایالات متحده را تهدید میکند و آن خطر یهود است . آقایان ، یهودیان در هر نقطه ای از جهان که گام نهاده اند ، اخلاق را نابود ساخته و بنیاد اقتصاد آن جا را تباه کرده اند . آنها همواره در عزلت به سر میبرند و با دیگران اختلاط و همزیستی ندارند . ... اگر به موجب قانون ایالات متحده ، امروز ایشان از این کشور اخراج نشوند ، به یقین سیل پر خروش مهاجرت این جماعت به آمریکا ، باعث میشود  طی یک صد سال آینده بر ما مسلط شده و بر ما حکومت کنند . ... آقایان ، من هشدار میدهم ، اگر این طائفه را امروز از بلاد خود نرانید ، به زودی ، در حالی که در گورها خفته اید ، فرزندان و نوادگانتان ، شما را نفرین خواهند کرد .

    هنری فورد در ابتدای قسمت دوم کتابش یهود بین الملل با اشاره به جمله ای از تئودور هرتزل که میگوید :  

    The Jewish Question exists wherever Jews appear, says Theodor Herzl, because they bring it with them. 

     

    هر کجا یهودیان ظاهر شوند مساله ی یهود نیز وجود دارد ، زیرا آن را با خود حمل میکنند .

     

    با عدم تسلیم در برابر این القای یهودی ، که همه ی مساله و همه ی مشکل در یهود جسمانی است ، اعلان میکند که مساله ی مورد بحث ما ، فکر یهودی است نه مردم یهود ، و یهودیان تنها به عنوان ابزار انتقال این فکر مورد نظر میباشند ، در بررسی مساله ی یهود ، اعمال نفوذ و تفکر یهودی است که تعریف و تبیین میشود .   

    It is not the Jewish people but the Jewish idea, and the people only as vehicles of the idea that is the point at issue. In this investigation of the Jewish Question, it is Jewish influence and the Jewish Idea that are being discovered and defined.

     

    آقای فورد به خاطر پی بردن به این القای یهودی مورد آزار و اهانت یهودیان نیز قرار گرفت .

     

    واضح است آنانیکه تسلیم این القاء یهودی شده اند و مساله ی یهود را در یهود جسمانی پذیرفته اند ، حل آن را نیز در حذف این طائفه ی مکار از سرزمینشان دیده اند . حذف جسمانی چه به صورت قتل یهودی و چه به صورت کوچاندن یهودی علاوه بر اینکه هیچگاه مساله ی یهود را برایشان حل نکرد بلکه در مواردی بر قدرت تفکر ، نفوذ و سرمایه یهودی افزوده است .

     

    آنچه امروزه قطعی و مسلم است ، یهود در یک مبارزه ی سخت افزاری متحمل زیان نمیشود ، اضمحلال خود را در اینچنین مبارزه ای نمیبیند ، بعلاوه یکی از راه های رشد و ماندگاری اش را در همین نوع از مبارزه یافته است . لذا یکبار دیگر در ابتدای نوشته یمان از شما خواننده ی فهیم تقاضای اکید داریم که محدوده ی ذهنتان را از یهود جسمانی فراتر برده و با ورود در بحث تفکر یهودی و شناخت خصلت های یهودی ما را در این راه یاریگر و همراه باشید .

    ادامه دارد ...

     



  • کلمات کلیدی :
  • نوشته شده در  جمعه 89/11/15ساعت  6:8 عصر  توسط علی خلیل اسماعیل 
      نظرات دیگران()

    بسم الله الرحمن الرحیم
    حزب الله همیشه مظلوم بوده ولی توفندگی و منطق خود را هرگز فراموش نمی کند

    هشدار! دو سوال ساده از سازمان های قضایی و امنیتی و فرهنگی

    - نمی دانم چرا یهودشناخت  jew.blogfa.com که یکی از بهترین وبلاگ های دشمن شناسی و صهیون پژوهی مولف بود به دستور کارگروه تعیین مصادیق محتوای مجرمانه، مسدود شده است، ولی برخی وبلاگ های مروج عرفان های صهیونیستی و پست مدرن و موسیقی های مبتذل و عکس های آن چنانی و فشن و ... با آزادی هرچه تمام تر مشغول به پراکندن کثافت در فضای وب هستند و کارگروه، کاری نمی کند!

    از برخی سرویس های وبلاگ که با ضد انقلاب وسران فتنه سر وسری دارند انتظاری ندارم ولی از کارگروه چطور؟ به راستی یهودشناخت چه گناهی کرده است؟ من که از مشتری های دائم وی بودم کمتر خطائی دیده ام. قبلا هم وبلاگ هایی ارزشمند و هوشمند چون فیلم پژوه و مسیح یهودی فیلتر شده بودند که همین ابهامات برایم به وجود آمد. واقعا نفوذی ها چه کسانی هستند؟ آیا ماسون ها و اعقاب انها و غربزدگان دنیاپرست و دشمن ، ما را رها کرده است؟ سازمان های امنیتی به هوش هستند؟ مسئولین فیلترینگ چه کسانی هستند؟ آیا مورد تائید هستند یا دوستان و یاران همان هایی هستند که همیشه شعارهای ضدسانسور می دهند، ولی حزب الله را همیشه سانسور می کنند؟ آیا اینها از اعقاب همان روشنفکران دیکتاتورمآب انگلیسی صفت رضاخانی نیستند که به اسم آزادی و مشروطه باعث به وجود آمدن دیکتاتوری ماسونی و روشنفکری رضاخانی شدند.

    - نمی دانم چرا کاوه اشتهاردی بعد از شکایت آقازاده فراری لندن نشین برج عاج نشین، به شلاق و زندان محکوم شد ولی آقازاده های خائن راست راست راه می روند و .... . چرا قوه قضائیه چنین عمل می کند؟ چرا نباید فرزندان پدر معنوی فتنه محاکمه شوند ولی با حسین قدیانی و کاوه اشتهاردی و فرج الله سلحشور، اینچنین برخورد می شود؟ این عدالت است؟ حزب الله تنهاست و مظلومیت دوجانبه اش نظیر ندارد ولی بدانند که حزب الله با این کارها نه تنها خسته نمی شود بلکه جدی تر از قبل به راه صحیحی که در پیش گرفته است ادامه خواهد داد.

    منبع: وبلاگ صهیون پژوه

    http://zionism.blogfa.com

    برادر عزیزم سینا ، سلام و احترام
    از مسدود شدن یهود شناخت مطلع شدم. جای بسی تاسف و نگرانی است. نوشته ی اعتراضی ات به تاریخ 13/10/1389 را در وبلاگ انجمن تفکر مبانی قرار دادم تا از این طریق ضمن محکومیت این عمل وقیح ، حمایتم را از نویسنده فهیم وبلاگ یهود شناخت ابراز دارم.



  • کلمات کلیدی :
  • نوشته شده در  یکشنبه 89/10/19ساعت  6:43 صبح  توسط علی خلیل اسماعیل 
      نظرات دیگران()

    بسم الله الرحمن الرحیم

    فشرده ای از سخنان علی خلیل اسماعیل در جمع دوستان جوان، شب های 27 و 28 و 29 صفر.

    و ما ارسلنا من قبلک الا رجالا نوحی الیهم فسئلوا اهل الذکر ان کنتم لا تعلمون[42 نحل].

    در مثل ها آمده است که مار گزیده از ریسمان سیاه و سفید می ترسد. و ما در گذشته دور درست در 28 صفری که رسول خدا از میان ما برای همیشه رخت بر بست، گزیده شدیم. چیزی که در گذشته رخ داده امروز هم می تواند رخ دهد. فردا هم قابل وقوع است. در 18 ذی الحجة، و در پایان آخرین حجی که رسول خدا حضور داشتند، رسول خدا دست به اقدامی بس بزرگ زد، بزرگ تر از هر عمل دیگری که می توان تصور کرد، بدون این عمل تمامی زحمات رسول خدا، در حکم هیچ است. و آن تعیین امیر مومنان است به امامت. از 18 ذی الحجة تا 28 صفر که رسول خدا در جوار رحمت الهی آرام می گیرد، 70 روز فاصله است. در این 70 روز فتنه عظیمی رخ داد. بقدری عظیم که می توان گفت تلخی آن برای همیشه و تا روز قیامت در کام مومنان وجود خواهد داشت. ثمره آن فتنه 70 روزه عزل امیر مومنان از امامت جامعه است. اینکه می گویم است و نمی گویم بود به این خاطر است که مولا هیچگاه فرصت نیافت تا امامتش را در جامعه مستقر سازد. فرزندان او هم چنین فرصتی را نیافتند. تا اینکه 22 بهمن 1357 فرا رسید، اراده خدای متعال بر آن تعلق گرفت که خواست مردم مبنی بر استقرار حاکمیت امام ، در انقلابی به نام خدا، محقق گردد. از آن تاریخ، 30 سال پر فراز و نشیب گذشت، امامت، وارد دهه چهارم عمر خود شد. از 22 خرداد تا 22 بهمن، حوادث تلخی رخ داد. مومنان 240 روز پر از نگرانی را پشت سر گذاشتند. خیلی ها در این مدت پیر شدند. خیلی ها ناله ها و شکوه ها به پیشگاه خدا بردند. اینان از ثمره ای که فتنه 70 روزه آخر عمر رسول خدا، بجا گذاشته بود، واهمه داشتند.

    در اهمیت غم دوم 28 صفر.

    در 28 صفری که رسول خدا از میان ما رفت، دو غم به وقوع پیوست. اول، غم جانسوز رحلت نبی مکرم پروردگار. دوم، غمی جانکاه تر و درد ناکتر از غم اول و آن خواب یک روزه مردم عصر رسول خدا در روز رحلت غمبار آن سرور. جانکاهی آن خواب تا الآن و تا آینده ای نامعلوم ذائقه دلسوزان و محبان رسول خدا را در تلخی نگه خواهد داشت. خواب یک روزه ای که پی آمد آن تا قرن ها استمرار دارد. اینکه شما می بینید در 19 رمضان فرق امیر مومنان می شکافد بخاطر خواب یک روزه ی مردم در 28 صفر است. اینکه می بینید بر جنازه حسن مجتبی جسارت می شود و بر پیکر حسین مظلوم اسب تازی می کنند، اینکه می بینید موسی بن جعفر سال ها در گوشه زندان محبوس می ماند و آقایمان علی بن موسی به توس آورده می شود و قلب نازنینش بواسطه سم مامون پاره پاره می گردد، بخاطر خواب یک روزه ی مردم در 28 صفر است. خواب پی آمد دارد، دسترسی نداشتن ما به امام زمان(عج) ریشه در خواب یک روزه مردم در 28 صفر دارد. تمام مصیبت هایی که در طول تاریخ بر مردم مسلمان وارد می شود، ریشه در همان خواب یک روزه دارد. اینکه امام خمینی مردم عصر خودش را بهتر از مردم عصر رسول خدا می داند، امروز برای شما مردم فهیم آشکار تر ، واضح تر و ملموس تر است. مردم عصر رسول خدا، 70 روز در فتنه قرار گرفتند، بخواب رفتند. و دین رسول خدا را ضایع ساختند. تمامی دستاورد های رسول خدا را تباه نمودند. اما مردم عصر امام خمینی، 240 روز فتنه بسیار دلهره آور و در بعضی موارد تهوع آوری را پشت سر گذاردند، و دو روز مانده به 28 صفر به همه دنیا با صدای بلند اعلان کردند که مومن از یک سوراخ دو بار گزیده نمی شود. فرق مردم 28 صفر با مردم 26 صفر در این است، که آنان بخواب رفتند و اینان بیدارند.

    آنچه که ما را در این فتنه 240 روزه بیدار نگه داشت، باور ما به حقیقی بودن فتنه بود، ما نپنداشتیم که فتنه، توهم است. ما به خبری که جبرئیل به رسول خدا داده بود که: یا محمد ستکون فی امتک فتنة. باور جدی داشتیم. و به سفارشی هم که رسول خدا برای ما به ارمغان گذاشته بود که: فاذا التبست علیکم الفتن کقطع اللیل المظلم، فعلیکم بالقرآن. نیز باور جدی داشتیم. ما بواسطه آموزه های دینی عالم و جاهل را در مدرک، عنوان و لباس خاصی محصور نساختیم.

    عالم و جاهل در نگاه مولای موحدان.

    اینکه در متون دینی تاکید فراوان بر کسب علم و دانش شده است، تا جاییکه در فرمایش مولای متقیان، متعبد بدون دانش همانند حمار طاحونه است، و در همان حال دو رکعت نماز عالم از هفتاد رکعت نماز جاهل برتر شناخته شده است، بی حکمت نیست. امیر مومنان که درس فتنه شناسی مدیون مواضع و موعظه های اوست، میفرماید: لان العالم تاتیه الفتنة، فیخرج منها بعلمه. و تاتی الجاهل فتنسفه نسفا. در ادبیات مولا علیه السلام فتنه اختصاص به دسته ای دون دسته ای ندارد. همه را در بر می گیرد. بسوی عالم می آید. بسوی جاهل هم می آید. فرق عالم و جاهل به وقت فتنه آشکار می شود. آن کسی که فتنه او را در هم کوبید، و بنیان های فکری و عقیدتی او را برانداخت، در کلاس فتنه شناسی امیر مومنان جاهلی بیش نیست. حال ممکن است این شخص چندین نشان و مدرک معتبر علمی را هم با خود به یدک بکشد. تجلیل عالم در فرمایش مولا علیه السلام به دلیل دانشی است که او را از تنگناهای فتنه به سلامت خارج سازد. و توبیخ جاهل به خاطر غربال شدن و سقوط از الک فتنه است.

    عهد ما و سلونی امام.

    ما در انقلابمان عهد کرده ایم که دست به کار مهمی بزنیم. ما قرار است پرچم لا اله الا الله را بر بلند ترین برج و بارو های جهان به اهتزاز در آوریم. ما قرار است زمینه را برای انقلاب جهانی سرورمان و مولایمان مهدی موعود علیه السلام مهیا سازیم، باید بدانیم که این امری سهل و آسان نیست. بلکه همانگونه که در فرمایش امیر المومنین آمده است: ان امرنا صعب مستصعب. امر مولای ما سخت و دشوار است. و از عهده این امر کسی بر می آید که خداوند قلب او را با امتحان فراخی داده است. لا یحمله الا عبد مومن امتحن الله قلبه للایمان. جز مومن دینداری که خدا او را آزموده و اکنون ایمان در دلش مستقر گردیده، کسی قدرت پذیرش و تحمل آن را ندارد. و لا یعی حدیثنا الا صدور امینة و احلام رزینة. حدیث ما را جز سینه های امانت پذیر و عقل های بردبار فرا نگیرد.      

    امیر المومنین علیه السلام بعد از این عبارات است که همه شنوندگان و همه خوانندگان پیامش را به حضوری جدی در کلاس فتنه شناسی اش، پیش از اینکه فتنه موجبات حیرانی و سرگردانی عقل ها و اندیشه ها را باعث شود، و قبل از آنی که به آزار و اذیت مومنان بپردازد، فرا می خواند، میفرماید: ایها الناس، سلونی قبل ان تفقدونی. ای مردم، از من بپرسید پیش از اینکه من از میان شما بروم. ایها الناس، عام است. شامل همه مردم در هر عصر و زمانی میشود. تقاضای مولا هم عام است. هر چه می خواهید بپرسید. سلونی بدون قید است. و برای اینکه جمع حاضر متوجه عام بودن و فراگیر بودن امر امام شوند میفرماید: فلانا بطرق السماء اعلم منی بطرق الارض. من راه های آسمان را داناترم تا راه های زمین. آنچه از ادامه فرمایش مولای مظلوم ما بر می آید، این است که: ایشان دوست ندارند، مردمان و بویژه دوستان آن حضرت بواسطه فتنه ها در هم کوبیده شوند. دوست ندارند فتنه ها همه دستآورد های مادی و معنوی آنان را پایمال سازد. و آنان را همچون موجوداتی سبک وزن با خود به این سو و آن سو ببرد. لذا از میان انبوهی از مطالب ریز و درشت علاقمندی اش را به پرسش از فتنه شناسی بیان میکند. قبل ان تشغر برجلها فتنة تطا فی خطامها، و تذهب باحلام قومها. بپرسید قبل از آنکه فتنه ها، چونان شتری بی صاحب حرکت کند. بپرسید پیش از آنکه فتنه ها مهار خود را نیز پایمال نماید. بپرسید قبل از آنکه فتنه ها مردم را در هم بکوبد و موجبات آزار آنان را فراهم آورد. بپرسید پیش از آنکه فتنه ها باعث سرگردانی و حیرانی عقل ها گردد.

    وظیفه امروز جوانان متعهد و مردم فهیم و نیز موسسات فکری و فرهنگی در تمامی جوامع اسلامی این است که صدای سلونی امام علیه السلام را تا آنجا که مقدور است با صدای بلند بگوش همگان برسانند، و این صدا را آنچنان بلند اداء کنند که سلونی های دیگر قابل شنیدن نباشد، و فضا برای عرض اندام نداشته باشد. اینکه می بینید صدا های بیگانه و بعضا گوش خراش در جامعه فراوان است، سرش این است که ما نتوانستیم آنگونه که شایسته نام و بایسته مقام امام موحدین است، کار کنیم. با یک نگاه ابتدایی به آنانی که در دام فتنه قرار گرفتند، در مییابید که آنان در حقیقت از «ی» در سلونی غافل شدند. غفلت از مولای مومنان دنیا و آخرت را برای آنان به جهنمی سوزان تبدیل ساخت. ما سلونی امام را گفتیم تا مقدمه ای باشد برای رمز رهایی از فتنه 240 روزه ای که باعث خواری دشمنان و سبب سربلندی مومنان گردید.

    نیازمندی و غش در معامله.

    در یک تعریف صحیح آدمی موجودی است نیازمند. آنکه بی نیاز مطلق است، خداست. ان الله غنی و انتم الفقراء. و همین نیازمندی است که زمینه کار و نیز خدعه را برای سران حریص و طماع دنیا، آنانی که با بی پروایی اعلان کردند، ان الله فقیر و نحن اغنیاء، فراهم آورده است. در باب الاحسان و ترک الغش فی البیع از کتاب من لا یحضره الفقیه عبارتی است که میفرماید: من غش المسلمین حشر مع الیهود یوم القیامة. هر کسی که در معامله با مسلمان، دست به غش بزند و سر مسلمانی را کلاه بگذارد، در روز قیامت یهودی محشور میشود. اگر بپرسیم چرا چنین است؟ میگوید: بخاطر اینکه رسول خدا فرموده: لانهم اغش الناس للمسلمین. به جهت اینکه یهودیان بیشترین غش و کلاه گذاری را نسبت به مسلمانان دارند. آنچه که میخواهم در تبیین فرمایش رسول خدا مخصوصا برای نسل جوان که با کتاب، مجله، سایت، فیلم، اینترنت، و ماهواره سر و کار دارد. و نیز برای دوستان دانشجو و طلبه و همچنین برای عزیزان معلم و استاد و روحانی اضافه کنم، این است. که غش در معامله را فقط در کلاه گذاری ابلهانه خرده فروشان محصور نسازند. امروز غش در تعالیم نامحسوس محافل و مجامع علمی و در تئوری های بزک شده ای که از آن سوی آب برایمان ارسال میکنند، قابل رد گیری است. عقل هایی که امروز خود را از هر قید و بندی رها ساخته و متاسفانه با هر رهایی ای بین خود و خدای قادر متعال حجابی افکنده، حکایتگر رو به تزاید بودن و به ثمر نشستن تئوری های وسوسه انگیزی است که به گفته پروتکل های دانشوران صهیون برای مهار فکر مردم غیر یهودی و از طریق دروسی که به دروس عینی معروف است، در منظر و مرای دوستان جوان ما قرار گرفته است. غش نامحسوس و کلاه گذاری های نرم، انسان را در بردگی نوین گرفتار حساسیت وارونه می سازد. عجب لمن یتفکر فی ماکوله و کیف لا یتفکر فی معقوله؟ شگفتی فرزند ارشد امیر المومنین از همین حساسیت وارونه است. که چگونه می شود، آدمی در خورد و خوراک خود تفکر کند و شکمش را از آنچه باعث آزار و اذیت او می شود دور نگه دارد اما در معقولات، این حساسیت وجود ندارد. هر غذایی را به شکمش نمی ریزد اما هر سخنی را می شنود، هر فیلمی را می بیند، هر آهنگی را گوش می کند، هر سایتی را باز می کند، هر کتابی را می خواند، هر بورسیه ای را می پذیرد، پای درس هر باصطلاح عالم و استادی می نشیند. پی آمد حساسیت وارونه چیزی جز خواری آدمی در دنیا و آخرت نیست. اصحاب فتنه، بویژه آنهایی که حکم هیزم را برای فتنه گران دارند، نسبت به حساسیت وارونه دقت و عنایت خاص داشته باشند.

    علمای اهل کتاب و اهل ذکر.

    بعد از اینکه رسول خدا به رسالت مبعوث گردید و آیات الهی بر جان او فرود آمد و مردم آرام آرام با بعضی از مفاهیم و معارف که فراتر از فهم و درک آنان بود مواجه می شدند، رسول الله را می دیدند که مانند خودشان و از جنس خودشان است، برایشان سنگین آمد و تردید کردند که این چگونه است؟ ارسال رسل یعنی چه؟ انزال کتب چه صیغه ای است؟ و این در حالی است که خدای متعال پیش از خاتم الانبیاء هم مردانی را فرستاده بود که به آنان نیز وحی نازل می شد: قرآن عزیز خطاب به آنانی که درک ارسال رسل و فهم انزال کتب برایشان سخت بود، میفرماید: فسئلوا اهل الذکر ان کنتم لا تعلمون. ما پیش از توی رسول خدا هم مردانی را فرستادیم که به آنان وحی می شد، اگر این مردم باورشان نمی شود، بروند نزد اهل ذکر و از آنان بپرسند. به گفته بسیاری از مفسرین، اهل ذکر در اینجا علمای اهل کتاب هستند. علمای یهود و نصاری با توجه به اینکه به اسلام و قرآن ایمان ندارند، ولی عادی بودن ارسال رسل و انزال کتب را می توانند تصدیق کنند. فسئلوا اهل الذکر، امری ارشادی است. بدون فسئلوا اهل الذکر، هم عقل می فهمد که باید برای خروج از شک و تردید بپرسد. رجوع غیر متخصص به متخصص امری عقلایی است. بنابراین انحصار پرسش از علمای یهود و نصاری و درخواست پاسخ فقط از آنان نشان خوبی از عقل نمی دهد. و بسیار دردناک است که بیماری حساسیت وارونه امروزه کسانی را که تا پیش از این مردم مومن را که در مسائل شرعی به متخصصان و دانشمندان دینی مراجعه می کردند، میمون صفت می خواندند، خود گرفتار چنین دامی شده اند. و پاسخ همه پرسش هایشان را از داده های از صافی گذشته و یهودیزه شده ی ماهواره ها، فیلم ها، سریال ها، کتاب ها، و مجلات آن سوی آب بدست می آورند. اینان گول رنگ و لعاب را خورده اند. عنوان حاخام، رابی، دکتر، پروفسور و کارشناس اینان را به دام کشیده است. بر فرض که این عناوین حقیقی باشد، باید دقت کنند که بیان قرآن فسئلوا اهل العلم نیست. بلکه بیان قرآن مراتبه ای و یا مرتبه هایی بالاتر از اهل علم است. قرآن عزیز به اهل ذکر ارجاع می دهد. اهل ذکر باید مسلح به پاکی درونی باشد، از ورع و تقوا در حد اعلا برخوردار باشد. گرفتار غفلت نشود و نسیان در او راه نداشته باشد. اما گویا دست هایی از همان ایام سعی وافر داشته است، تا با استفاده ی سوء ای از آیه، پاسخ همه سوالات را بدون کمترین قیدی در انحصار علمای یهود بداند. و امروزه با مراجعه به پروتکل های دانشوران یهود می توان همین خط را تئوری شده مشاهده کرد. بندی از پروتکل شماره 5، جهت دادن به فکر و اندیشه مردم غیر یهودی را به کمک سخن پردازی و تئوری های وسوسه انگیز، کا رمتخصصان یهودی می داند. و علاوه بر این، هدف اساسی مدیران یهودی را تضعیف قدرت فکر کردن مردم معرفی می کند. و با وقاحت میگوید: تا افکار آنها از اندیشیدن به مسائل اساسی منحرف و متوجه مسائل کم اهمیت شده و فرصت مقاومت کردن در برابر ما را نداشته باشند. و برای نیل به این هدف مشمئز کننده میگوید: برای آنکه بتوانیم افکار عمومی را آشفته سازیم و مردم را در حالت گیجی و سرگردانی نگه داریم، باید مطالب ضد و نقیض در بین مردم پخش کنیم و این عمل را آنقدر ادامه دهیم که غیر یهودیان خود را در پیچ و خم اطلاعات متناقض گم کنند و متقاعد شوند که تنها راه رهایی از این سرگردانی نداشتن عقیده است. به همین چند کلمه آخر دقت کنید نمیگوید: متقاعد شوند که تنها راه رهایی از سرگردانی داشتن عقیده یهودی است. یهود بخاطر اینکه غیر خود را گوئیم می داند، حاضر نیست کسی را در جمع خود بپذیرد. صرف نداشتن عقیده برای آنان کفایت می کند. شما می دانید انسان بدون عقیده در هیچ زمانی قابل تصور نبوده و نخواهد بود. اکنون با این انسان بازی خورده باصطلاح خالی از عقیده چه می کنند. بند هایی از پروتکل شماره 16 را بخوانید. در آنجا از روش مهار فکر توسط سیستمی بنام سیستم دروس عینی صحبت می کند. و دروس عینی امروز چیزی نیست که کسی نشناسد، و گستردگی آن از اینترنت و موبایل و سائر رسانه های صوتی و تصویری گرفته تا مجامع و محافلی که از داده های کنیسه و کلیسا تغذیه می کنند، را نداند. و قریب به یقین کسی نیز نیست که دقایقی از وقت شبانه روزی اش را به آن اختصاص ندهد. پروتکل شماره 16، هدف بکار گیری سیستم دروس عینی را مبدل کردن غیر یهودیان به آدم هایی بی فکر، بی خرد و مطیع که منتظرند دیگران برایشان فکر کنند و عقایدشان را شکل بدهند، می داند.

    ما مسئولیم، همه مسئولند، در ادبیات دینی مسئولیت اختصاص به دسته ای دون دسته ای ندارد. کلکم راع و کلکم مسئول عن رعیته. ما باید بگوییم، شما نیز باید بگویید. تواصوا بالحق، فقط برای خواندن نازل نشده است. ان الله تبارک و تعالی لم یرض من اولیائه ان یعصی فی الارض و هم سکوت مذعنون، لا یامرون بالمعروف و لا ینهون عن المنکر. در تعالیم مولای موحدان سکوت همراه با تواضع در حالی که در زمین خدا عصیان صورت می گیرد جائز نیست. و خدای متعال راضی نیست که اولیاء و دوستانش در چنین مواقعی دست از آئین حیات بخش امر به معروف و نهی از منکر بشویند و سکوت پیشه کنند. آنانی که در دام رسانه های یهودی تلمودی مرداکی قرار گرفته اند، ممکن است بسوی شما نیایند. این وظیفه شما و همچنین وظیفه ماست که به سراغ آنان برویم. اینکه در وصف رسول خدا شنیدید: طبیب دوار بطبه. از همین باب است. رسول خدا منتظر نمیماند تا مریض به سراغ او آید، او نیز به سراغ مریض می رفت. آیه را برای مردم مومن و برای در دام قرار گرفته ها درست معنی کنیم. اهل ذکر را به آنها معرفی کنیم. همین آیه از امیر مومنان پرسیده شد. فرمود: به خدا قسم، انا لنحن اهل الذکر. همانا اهل ذکر در آیه ما هستیم. از امام صادق نیز پرسش کردند که کسانی هستند که در رابطه با آیه ی: فسئلوا اهل الذکر ان کنتم لا تعلمون، میگویند: ان الذکر هو التوراة و اهل الذکر هم علماء الیهود. ذکر تورات است و اهل ذکر هم حاخام های یهودی اند. امام فرمود: اذا یدعوننا الی دینهم. در این صورات آنان ما را بسوی دین خودشان می خوانند. بل نحن و الله اهل الذکر الذین امر الله تعالی برد المسالة الینا. بلکه اهل ذکر ماییم که خدا امر نموده مسئله هایتان را به سوی ما آورید. زمانی که از امام علی بن موسی الرضا که با استناد به همین آیه فرمود اهل الذکر ما هستیم، دلیلی بر خلاف آنانی که می گفتند اهل ذکر علمای یهود و نصاری هستند، خواسته شد، امام علیه السلام آیه ای از سوره طلاق را قرائت نمود که: فاتقوا الله یا اولی الالباب الذین آمنوا قد انزل الله الیکم ذکرا رسولا یتلوا علیکم آیات الله مبینات. خدای متعال بسوی شما ذکر را فرستاد. خود قران بیان میکند که ذکر چه کسی است. ذکر را فرستاد که بیان باشد از رسول الله که آیات الهی را بر شما تلاوت می کند. بنابراین و با توجه به این آیه ذکر رسول خداست و همانطور که امام رضا میفرمایند ائمه طاهرین اهل او و اهل ذکرند.

    عوامل برون رفت از فتنه.

    تا اینجا به دو عامل موفقیت مومنان، دو عاملی که برای برون رفت از فتنه بسیار کارایی داشته و دارد، اشاره کردیم.

    1: عامل اول این است که مومنان هیچگاه توطئه و فتنه را توهم نمی پندارند. آنان زمانی که عمر 1400 ساله ی  اسلام عزیز را رصد می کنند، میبینند هیچگاه اسلام بدون دشمن نبوده است. آنان به خوبی می دانند که تمامی ائمه شیعه بواسطه مبارزه مستقیم یا غیر مستقیم با دشمن به شهادت رسیده اند. بازخوانی شهادت حسین بن علی در کربلا ، در محافل و مجالسی که به صورت سنتی و غیر سنتی در گوشه گوشه شهر و دهات بلاد اسلامی برگزار شد، ناله ها و شکوه هایی که به آسمان رفت و اشک هایی که بر گونه ها جاری گردید، همگی علاوه بر اینکه بر مظلومیت ائمه و شقاوت دشمن آنان شهادت می داد، بر حضور جدی مومنان و محبان ائمه در کلاس دشمن شناسی و فتنه شناسی تاکید می کرد. و این حضور، مبارزه همیشگی با دشمن را در نهاد مومنان زنده نگه می داشت. زیر بار حرف زور نرفتن را تعلیم می داد. تجزیه و تحلیل امور را برای مومنان آسان می ساخت.

    2: عامل دوم این است که مومنان اطلاعاتشان را از اهل ذکر دریافت می کنند. ما ذکر را همانگونه که در سوره طلاق آمده، رسول خدا می دانیم و در نتیجه اهل ذکر را اهل بیت رسول خدا می دانیم. سوالاتمان را تا زمانی که این ذوات مقدسه در جمع ما حضور داشتند، مستقیما از آنان می پرسیدیم. و زمانی که قرار شد حجت ابن الحسن ارواحنا فداه در پس پرده غیب قرار گیرند، و بنابر توصیه آن حضرت که فرمود: و اما الحوادث الواقعة فارجعوا الی رواة احادیثنا. سوالاتمان را نزد رواة احادیث ائمه مان بردیم. پاسخ سوالاتمان را در حوادث و ماجرا های ریز و درشتی که در زندگی فردی و اجتماعیمان واقع می شد، از راویان احادیث ائمه مان شنیدیم. رواة احادیث کسانی هستند که در مکتب امام باقر و امام صادق علیهما السلام تعلیم دیدند، تفکر کردند، بعد از سالها به عنوان عالم دین، و فقیه و اسلام شناس در خدمت خلق خدا در آمدند. ما آنها را بنابر وصیت امام زمان رصد کردیم. آثار آنان را دیدیم. و اگر خود نمی توانستیم به افرادی که به عدالت شهرت داشتند، مراجعه کردیم. آنان نیز با مشخصه هایی که از امام زمان داشتند، در میان فقهاء به جستجو پرداختند. دقت می کردند که در میان فقیهان کدامشان صائنا لنفسه را بیشتر دارد. کدامشان در حافظا لدینه جدی تر است. تا کجا می تواند از دین و ایمان مردمان مراقبت کند. حد شجاعت او چه اندازه است و دلیری او تا به کجاست. کدامشان مطیعا لامر مولاه را در زندگی فردی و اجتماعی، در رفتار، کردار و در موضع گیری های کوچک و بزرگ ارائه می دهد. کدامشان مخالفا لهواء را سرلوحه کار خود قرار می دهد. آنگاه فقیه ای شایسته که می توانست راوی احادیث ائمه مان باشد را برای خود برمی گزیدیم. و این ماجرا همچنان ادامه دارد. ما امروز همچون دیروز و ان شاء الله در آینده پاسخ سوالاتمان را از این طریق، یعنی از طریق این اندیشمندان پاک طینت دریافت می کنیم.

    دینت را بشناس، از فتنه ها در امانی.   

    اکنون آنچه که باید در این زمان به آن سخت توجه کنیم، این است که این دو عامل همچنان می تواند باعث استمرار پیروزی مومنان باشد. باید بدانیم که فتنه تمام نشده است. تا زمانی که امام زمان ظهور می کنند فتنه ها ادامه خواهند داشت، حتی در زمان امامت مهدی موعود دنیا بدون فتنه نخواهد بود. و نیز باید مراقب باشیم که در دام توطئه یهود قرار نگیریم و خدای نخواسته رسانه های یهودی تلمودی مرداکی را به عنوان اهل ذکر برایمان آرایش نکنند. بدانیم که فتنه ها زمانی که روی می آورند، باطل را به صورت حق آرایش می کنند، ایجاد شبهه می کنند، و در این میان آنچه ما را و بخصوص دوستان جوان ما را یاری میکند، یقظه است، بصیرت و بیداری است و در یک کلام فتنه کسی را بر زمین می زند و قلاده بندگی یهود را بر گردن کسی می اندازد که دینش را بدرستی نشناسد، چنانکه صحابی بزرگ جناب حذیفة بن یمان می گوید: لا تضرک الفتنة ما عرفت دینک، انما الفتنة اذا اشتبه علیک الحق و الباطل. وقتی دینت را بشناسی فتنه ضرری بر تو ندارد، همانا فتنه وقتی است که حق و باطل بر تو مشتبه شود.



  • کلمات کلیدی :
  • نوشته شده در  چهارشنبه 88/11/28ساعت  5:3 عصر  توسط علی خلیل اسماعیل 
      نظرات دیگران()

    بسم الله الرحمن الرحیم

     

    انجمن تفکر مبانی افتخار دارد مقالات ارائه شده در زیر که حاصل زحمات و تحقیقات مدیر محترم وبلاگ یهود شناخت است را بدون هیچگونه تغییر و یا تفسیری تقدیم دوستان صمیمی و بازدید کنندگان ارجمند نماید.

    پرونده ای در مورد شهید آیت

     


    مقدمه

    انگیزه تهیه این پرونده، درج یک پست وبلاگی به مناسبت سالگرد شهادت سیدحسن آیت در ?? مرداد گذشته بود. موضوع این پست، اختلاف شهید آیت با میرحسین موسوی و رمز این اختلاف بود. یکی از دوستان، که با هفته نامه پنجره در ارتباط است از تحقیق مختصر بنده مطلع شد و درخواست کرد که ضمن تکمیل مطلب، آن را در اختیار هفته نامه پنجره بگذارم، چرا که هفته نامه پنجره قصد داشت در سالگرد شهادت آیت، پرونده ای در مورد او منتشر کند. آن پست وبلاگی، تفصیل بیشتری یافت و آن را در اختیار دوستم گذاشتم تا به هفته نامه پنجره بدهد. سالگرد شهید آیت گذشت و هفته نامه پنجره، مطلبی در مورد شهید آیت منتشر نکرد. امروز، نزدیک به سه ماه از ?? مرداد می گذرد و این هفته نامه هنوز قرار است پرونده ای در مورد شهید آیت منتشر کند! از این رو دیگر درنگ را جایز ندیدم و تصمیم گرفتم منتظر پنجره نمانم و مطلب را در وبلاگم منتشر کنم.
    مطلب ارسال شده به پنجره را با توجه به یک مصاحبه جدید در مورد شهید آیت قدری تغییر دادم. ضمنا از آنجا که مطلب قدری طولانی شده بود و ظاهرا وحدت موضوعی نداشت، آن را به پرونده ای با سه مطلب مجزا تقسیم کردم.
    ***
    بیشتر از 28 سال از شهادت سیدحسن آیت، دبیر سیاسی حزب جمهوری اسلامی و نماینده مردم تهران در مجلس شورای اسلامی می گذرد. با آنکه آیت در سالهای قبل از شهادتش به دلیل افشاگری علیه جریان معروف به لیبرالها (بنی صدر، جبهه ملی و نهضت آزادی) چهره ای خبرساز و مشهور بود، در سالهای پس از شهادتش نوعی سکوت در معرفی شخصیت، آرا و اندیشه های وی حس می شود. در این میان، اگر هم به ندرت از شهید آیت یاد شده، بیشتر از سوی مخالفان او بوده است که با تخریب شخصیت آیت و ادعای سرسپردگی او به شخصیت مشکوکی همچون مظفر بقایی، قصد تطهیر لیبرالها را داشته اند. همچنین از آنجا که شهید آیت، به عنوان عضو مجلس خبرگان قانون اساسی، نقش ویژه ای در گنجاندن اصل ولایت فقیه در قانون اساسی داشته است، به زعم این گروه، نتیجه مخدوش شدن چهره او، خدشه در اصل ولایت فقیه خواهد بود.
    از لیبرالها، ضدانقلاب و مخالفان ولایت فقیه توقعی نیست که در مورد شهید آیت، دیدگاه مثبتی داشته باشند و با وجود افشاگریهای مستند وی، در مطرح کردن شخصیت او بکوشند. عجیب، سکوتی است که جریانهای وابسته به انقلاب اسلامی در مورد ایشان روا داشته اند.

    در میان جریانات سیاسی که تا قبل از حوادث انتخابات اخیر ریاست جمهوری، جزو خانواده انقلاب شناخته می شدند، دسته ای که به چپها معروف بودند، در دوران اقتدار سیاسی خود، یعنی اولین سالهای پس از شهادت آیت، روی خوشی به بزرگداشت و معرفی ایشان نشان ندادند و باعث شدند که غبار فراموشی، روی شخصیت شهید آیت بنشیند. غباری که بعدها، افراد جریانهای رقیب هم برای زدودن آن کوششی نکردند.
    افراد و نشریات وابسته به جریان چپ، در 28 سال گذشته، اگر در مورد شهید آیت سکوت نکرده باشند، هر وقت که به او اشاره کرده اند، بدون پیشوند «شهید» و با عباراتی همچون «مرحوم آیت»، «حسن آیت» و... بوده است.
    در پرونده شهید آیت، ابتدا به ریشه یابی سکوت در مورد شهید آیت پرداخته ایم. سپس در گفتگویی با محسن آیت، فرزند شهید، ابهامات ترور ایشان را مرور کرده ایم و در نهایت به نوع رابطه شهید با مظفر بقایی که به عنوان پاشنه آشیل ایشان روی آن مانور داده می شود پرداخته ایم.

    مطالب پرونده:
    شهید آیت، میرحسین موسوی و فراماسونری
    ابهامها در ترور آیت در گفتگو با فرزند شهید
    شهید آیت و مظفر بقایی

    منبع : وبلاگ یهود شناخت

    jew.blogfa.com

     



  • کلمات کلیدی :
  • نوشته شده در  جمعه 88/8/8ساعت  12:35 عصر  توسط علی خلیل اسماعیل 
      نظرات دیگران()

    <   <<   6   7   8   9   10   >>   >

    لیست کل یادداشت های این وبلاگ
    کوفی و قساوت دل[2]
    کوفی و قساوت دل[1]
    برجام با یهود و گوساله سامری(11)
    برجام با یهود و گوساله سامری(10)
    برجام با یهود و گوساله سامری(9)
    برجام با یهود و گوساله سامری(8)
    برجام با یهود و گوساله سامری(7)
    برجام با یهود و گوساله سامری(6)
    برجام با یهود و گوساله سامری(5)
    برجام با یهود و گوساله سامری(4)
    برجام با یهود و گوساله سامری(3)
    برجام با یهود و گوساله سامری(2)
    برجام با یهود و گوساله سامری(1)
    برجام با یهود و ابو موسی اشعری
    برجام با یهود و روانشناسی اهل نفاق
    [عناوین آرشیوشده]