بسم الله الرحمن الرحیم
برای اینکه با سبک معاشرت با یهود بیشتر آشنا شوید ، لازم است داستان گاو در سوره بقره و گفتگوی خدای حکیم با یهودیان را بدانید.
در بین بنی اسرائیل جنایتی رخ داد و آنان در باره ی قاتل اختلاف پیدا کردند ، از موسی علیه السلام یاری خواستند . موسی (ع) امر خدا را مبنی بر ذبح گاو اعلام میکند . آنان می بایستی گاوی را ذبح می کردند و قسمتی از بدن گاو ذبح شده را به بدن مقتول میزدند تا مقتول به صدا در آید و قاتل خود را معرفی کند . از آنجاییکه بنی اسرائیل در کشتن گاو و یافتن قاتل ارتباط و تناسبی نمیبینند ، بی ادبی میکنند و معترضانه به موسی میگویند ، که آیا ما را به تمسخر گرفته ای ؟ در اعتقاد آنان ، آدمی نباید بدون دلیل و بینه سخن کسی را بپذیرد . و این اعتقاد گرچه صحیح است اما بنی اسرائیل گرفتار نقصی هستند که مایلند سائرین هم مانند آنان در این نقص سهیم باشند . و آن ، این است که میپندارند آدمی میتواند به علت و کنه هر حکمی بطور تفصیل پی ببرد و اطلاع اجمالی کافی نیست . پی آمد این نقص ، بیماری مهلک قساوت دل است ، دلی که پذیرای حق نیست ، فاقد حیات معنوی است و با عواطف و عشق بیگانه است . بهمین جهت از موسی علیه السلام خواستند تا اوصاف گاو را بیان کند . چون عقلشان حکم میکرد که نوع گاو ، خاصیت مرده زنده کردن را ندارد ، و اگر برای زنده کردن مقتول و در نتیجه یافتن قاتل ، الا و لابد باید گاوی کشته شود ، لابد گاو مخصوصی است که چنین خاصیتی دارد ، پس باید با ذکر اوصاف و با بیانی کامل گاو نامبرده مشخص شود . از آنجائیکه بنی اسرائیل بواسطه داشتن ملکه استکبار و خوی نخوت و سرکشی ، بیگانه با تسلیم و اطاعت در مقابل پروردگار است ، لذا در گفتگوی خود با خدا ، طرزی با خدا صحبت میکنند که استخفاف مقام ربوبی کاملا استشمام میشود بعلاوه هیچگاه به موسی علیه السلام نمیگویند : به خدایمان بگو . میگویند : به خدایت بگو ، گو اینکه خدای موسی را خدای خود نمیدانند . آنان با توضیح خواهیهای لجوجانه شان ، جدای از اینکه موذیانه قدرت خدا را در زنده کردن مقتول نادیده میگیرند ، القاء میکنند که اوامر الهی و بیانات انبیاء ابهام دارد .
آنان وقتی با خدا و پیغمبرش اینچنین رفتار و معاشرتی دارند قطعا با شما نیز اینگونه خواهند بود.
1- به ساده گی از شما نمی پذیرند.
2- از شما دلائل فراوان و جزء جزء می خواهند.
3- مقدسات شما را سبک می شمارند.
4- قدرت شما را برسمیت نمی شناسند.
5- القاء می کنند که کلمات ساده و عبارات روشن شما ابهام دارد.
فریب نخورید ، حکم خدا را بگویید.
شما وظیفه دارید در معاشرت و گفتگو با یهودیان حکم خدا را بیان کنید. همانطور که موسی علیه السلام رفتار کرد. ان الله یامرکم ان تذبحوا بقرة بدانید : خروج از فرمان خدا و ورود در توهمات بشری در معاشرت و در گفتگوی با یهود ثمری نخواهد داد . آنچه از شما ید واحده میسازد ، به فکر و اندیشه ی شما نظم و انضباط توحیدی میدهد ، تسلیم در برابر حکم خداست . اما آنها نسبت به شما بی ادبی و گستاخی میکنند. قالوا ا تتخذنا هزوا؟ به انواع حیله های گفتاری و رفتاری دست میزنند . مذاکره با یهود و دنیای یهودی شده نیازمند هوشیاری مضاعف است . جناب هنری فورد میگوید : هوشیارترین متفکران غیر یهود فریب خورده اند و آنچه را که به وسیله ی موذیانه ترین نظامهای تبلیغی به ذهن افراد عادی تلقین شده ، به عنوان نشانه های ترقی و پیشرفت پذیرفته اند. تنها پایگاهی که شما را از این دام خطرناک نجات میدهد ، و برچسب بلاهت و نادانی را از پیشانیتان برمیدارد ، خدای قادر متعال است. قال اعوذ بالله ان اکون من الجاهلین.
خداوند توضیح نمی دهد.
وقتی موسی علیه السلام حکم خدا را مبنی بر ذبح گاو بیان کرد ، گاو مطلق بود ، هیچ قیدی نداشت . شامل هر گاوی میشد ، اما وقتی امر ساده کشتن گاو با سوال مواجه شد و سر از بهانه جویی و لجاجت درآورد ، خدای موسی عقب نشینی نکرد بلکه با هر سوالی شرائط بر بنی اسرائیل را سخت تر نمود . در سوال اول : لا فارض و لا بکر عوان بین ذلک، را آورد. در این مرحله گاو از اطلاق خارج می شود. خداوند از آنان ذبح گاوی را می خواهد که نه جوان باشد و نه پیر. در سوال دوم : بقرة صفراء فاقع لونها تسر الناظرین، را اضافه نمود. خدای متعال کار را بر بنی اسرائیل سخت تر میکند و خواستار ذبح گاوی میشود که علاوه بر اینکه نه پیر است و نه جوان دارای رنگ زرد سیری است که خود باعث شادی و شعف بینندگانش می شود. و در سومین مرحله از سوالات بنی اسرائیل خدای متعال با عبارت : بقرة لا ذلول تثیر الارض و لا تسقی الحرث مسلمة لا شیة فیها، همه راه های فرار را بر یهودیان بست. واضح است پیدا کردن گاوی با چنین مشخصاتی آسان نیست اکنون بنی اسرائیل باید به جستجوی گاوی بپردازد و باید خواست خدای حکیمی را گردن نهد که علاوه بر موارد ذکر شده فرمان به ذبح گاوی می دهد که برای شخم زدن و آبیاری کردن رام نیست ، فارغ از عیب و نقص است و هیچ نشانه ای ندارد.
موسی علیه السلام نیز در ابلاغ حکم خدا معتقد به تساهل و تسامح دینی که بقول آقای هنری فورد نوعی تجزیه و استحاله ی فکری که قادر است نظم مستقر و موجود را ویران و یا زمینه ی آن را فراهم کند ، نشد . و با اقتدار خواستار اجرای فرمان خدا از جانب بنی اسرائیل گردید. در پایان سوال و جواب اول میفرماید : فافعلوا ما تومرون. فرمان از موضع قدرت باعث تزلزل و شکست قبل از تسلیم در یهودیان میشود. بنی اسرائیل در پایان سوال و جواب دوم و همزمان با طرح سوال سوم تزلزل و شکست خود را با عبارت انا ان شاء الله لمهتدون بر زبان جاری می سازد. سومین پاسخ دندان شکنی که موسی علیه السلام از جانب خدا می آورد تسلیم یهودیان و گردن نهادن به حکم خدا را با خود بهمراه می آورد. قالوا الآن جئت بالحق فذبحوها.
آنچه در مذاکره با یهود قابل تامل و در آیات 67 تا 71 سوره ی بقره بوضوح قابل دریافت است ، این است : مذاکره کننده ای که با بهانه های بنی اسرائیلی مواجه شده ، حق ندارد تکرار کننده ی خواست ساده و مطلق اولیه باشد . چنانچه خدای بزرگ وقتیکه دستور میدهد تا بنی اسرائیل گاوی را ذبح کنند ، بنی اسرائیل مقصود خدا را میفهمند همانطور که هر شخص دیگری براحتی می فهمد که بقرة شامل هر گاوی میشود ، پیر ، جوان ، زرد ، سیاه ، کار کرده ، کار نکرده . توضیح خواهی بنی اسرائیل به خاطر نافهمی او نیست ، توضیح خواهی او حکایت از خصلتی دارد که او را وادار میسازد در مقابل ضعیف قوی باشد و در مقابل قوی ضعیف و درمانده . لذا خدای بزرگ توضیح نمیدهد که وقتی میگویم بقرة منظور من این است که هر گاوی باشد . بلکه در پس هر سوالی قیدی را بر گاو میافزاید و کار را بر بنی اسرائیل سخت تر و سخت تر میسازد ، و زمانی که بنی اسرائیل همه در های فرار را بروی خود بسته می بیند ، تسلیم میشود.
یهود تسلیم قانون خود شد.
یهود تسلیم شد ولی نه از ته دل. تسلیم شد چون دیگر بهانه ای نداشت. تسلیم شد چون خداوند را قوی تر از خود دید. در حقیقت یهود تسلیم قانون خود شد که میگوید : در مقابل قوی ، خفیف باش و در مقابل ضعیف ، قوی. قرآن عزیز حالت پذیرش و تسلیم یهود را اینگونه به تصویر می کشد. قالوا الآن جئت بالحق فذبحوها و ما کادوا یفعلون. به اهانت موجود در کلام یهودیان توجه کنید. گو اینکه تا الآن سخن خدا مبهم بوده و اینان بخاطر ابهامی که در بیان خدای متعال وجود داشته ، سر از حق و حقیقت در نمی آوردند. میگویند : الآن حق روشن شد. و گاوی با آن اوصافی که در داستان گفته شده را ذبح کردند. با این که اعتراف کردند که الآن حق و حقیقت برایشان آشکار شده ، خدای بزرگ میفرماید : چیزی نمانده بود که از این فرمان سر پیچی کنند. در پایان داستان ، خدای حکیم پرده از راز یهودیان بر می دارد. و اذا قتلتم نفسا فاداراتم فیها و الله مخرج ماکنتم تکتمون. زمانی که دست به قتل نفس زدید و یکدیگر را متهم ساختید و به نزاع و درگیری روی آوردید. در انتهای آیه خداوند مطلبی را اعلان میکند مبنی بر اینکه اینطور نیست که اینان قاتل را نشناسند و حالا چون قاتل ناشناخته مانده به نزاع و ستیزه پرداخته اند . خیر ، اینان میدانستند اما کتمان میکردند . از خصوصیات فرد یا جامعه ای که در آن کتمان وجود دارد ، فراوانی تبهکاری و در عین حال نشان دهنده مهارت شگرف تبهکاران در پنهان سازی جرم و جنایت است. یهودیان همین امروز هم به گونه ای دست به ظلم و ستم می برند. و قتل و غارت براه می اندازند که گویا هیچ اتفاقی نیفتاده است. از همین روست که می گوییم : در مذاکره با یهود و دنیای گرفتار شده در دام یهود ، باید بدانید که با گروهی مواجه اید که نادان نیست ، کاتم است و بلکه مکتوم است. لذا میفرماید : و الله مخرج ما کنتم تکتمون. خداوند آنچه را پنهان میدارید آشکار و برملا میسازد . وقتی پای کتمان در میان است ، همکاری و مساعدت از جانب کتمان کننده ها به حداقل میرسد . کتمان کننده ها دوست ندارند ، رازشان فاش و اسرارشان هویدا گردد . پذیرفتن آنچه که کتمان میشود ، پذیرفتنی همراه با کدورت و تسلیمی از سر ناچاری و درماندگی است . برای چنین گفتگویی باب دوستی ، اعتماد ، نرمی در گفتار ، و تواضع در رفتار به معنای صحیح کلمه مسدود خواهد بود .
با توجه به سبک گفتار خدای متعال در داستان گاو شایسته است در برخورد و مواجهه با یهود و سائر دشمنان ریز و درشت موارد زیر را مراعات نمایید.
1- در معاشرت با یهود و نصاری سخت گیر باشید.
2- رحمت و مهربانی در جمع مومنین شما را در اجرای آئین اشداء علی الکفار راسختر خواهد ساخت.
3- در بیان حکم خدا تردید به خود راه ندهید.
4- از آنان بخواهید امر خدا را اطاعت کنند.
5- از تمسخر یهود ملول نگردید و به خدا پناه ببرید.
6- اگر بحث از خدای من و خدای تو به میان آوردند ، از آنجاییکه خدا یکی است و خدای من و خدای تو در ادبیات عقلاء جایگاهی ندارد ، از بحث اصلی خارج نشوید و بدون پاسخ به اهانتشان ، امر خدای متعال را بیان کنید.
7- در مقابل انبوهی از سوالات آنها منفعل نشوید.
8- بهانه های یهود ملاکی است برای محک زدن شما. در مقابل بهانه های آنان کوتاه نیایید.
9- هیچ سوالی را بدون پاسخ نگذارید. برای هرسوال جوابی شایسته و درخور بیاورید.
10- ضروری است هر پاسخی نسبت به پاسخ قبلی با تفصیل بیشتری ارائه شود.
11- شدت و جدیت شما هادی یهود به قانون درمقابل قوی ضعیف باش خواهد بود.
12- یهودیان مردمی مرموزند که به سختی رازشان را افشا می سازند ، از خداوند که آگاه به اسرار آنهاست بخواهید که رازشان را برملا و آنان را رسوا سازد.
((انجمن تفکر مبانی مطالب ارزشمند نویسنده فهیم آقای حامد فتاحی را در وبلاگ آرمانشهر پیگیری و مطالعه می کند.))
بسم الله الرحمن الرحیم
سوریه، یهود و نبرد از پشت دیوارها
اعتقادات سخیف یهود مبنی بر برگزیده بودن از جانب خدا و برتری داشتن بر دیگران بر تمامی رفتار، کردار، اذکار و افکار آنان سایه انداخته است. وقتی قومی با این تفکر رشد می کند که فرزند خدا و دوست خداست: وَ قالَتِ الْیَهُودُ وَ النَّصارى نَحْنُ أَبْناءُ اللَّهِ وَ أَحِبَّاؤُه. و برای خود مقام و منزلت ویژه ای نزد خدا متصور باشد و حتی در صورت تخلف حاد و آشکار خود را از عذاب آتش در امان ببیند: ذلِکَ بِأَنَّهُمْ قالُوا لَنْ تَمَسَّنَا النَّارُ إِلَّا أَیَّاماً مَعْدُوداتٍ. وقتی قومی در کتاب باصطلاح مقدسش بخواند، در کنیسه ها بشنود، در مدارس و دانشگاه ها تعلیم ببیند که خدای انحصاری یهود به آنها می گوید: شما منحصرا به خداوند، خدایتان تعلق دارید و او شما را از میان قوم های روی زمین برگزیده است تا قوم خاص او باشید. وقتی کودکان قومی بطور محسوس یا نامحسوس و از طریق رسانه های صوتی تصویری باور می کنند که همان خدای انحصاری به آنها می گوید: من خداوند، خدای شما هستم که شما را از قوم های دیگر جدا کرده ام. برای من مقدس باشید زیرا من که خداوند هستم مقدس می باشم و شما را از سایر اقوام جدا ساخته ام تا از آن من باشید. چگونه می توان از چنین قومی که در دریای توهم برگزیدگی به مثابه بیماری ای واگیردار از فردی به فردی و از نسلی به نسلی گرفتار است و بواسطه آن نه تنها خلط و آمیزش با دیگران را دون شان و مرتبه خود می داند بلکه هرگونه ارتباط سالمی را در جهت بر هم زدن باصطلاح خلوص نژادی خود تفسیر می کند، توقع داشت از شرارت دست بردارد و غیر همنوع را همچون همنوع گرامی بدارد.
البته حق می دهید که اینچنین توقعی دست نیافتنی باشد. یهود یگانه قومی است که در میان جمع هم تنهاست، فرد یهودی تنهاست جمع یهودی هم تنهاست. زندگی بسته، ایزوله شده، همراه با روحیه انزوا طلبی، عزلت و انفصال از دیگر بافت های اجتماع جزء جدا نشدنی از نظام باصطلاح دینی یهود است. ویژگی های روحی و اخلاقی درون گرایانه و التزام به حفظ اصالت نژادی به عنوان قوم برتر مفهوم فداکاری، گذشت، احترام و قداست را برای خارج از زندگی بسته و ایزوله شده یهودی توجیه و تفسیر نمی کند. روحیه کناره گیری و انزوا باعث نگاه و ارتباطی سرد، تصنعی و عاری از عواطف انسانی همراه با غارت، چپاول، قتل و کشتار نسبت به غریبه و غیر همنوع در یهودیان شده است.
اینکه می گوییم فرد یهودی و جمع یهودی تنهاست برآمده از فرمایش خدای متعال به رسول معظم است: تَحْسَبُهُمْ جَمِیعاً وَ قُلُوبُهُمْ شَتَّى - تو ای رسول خدا یهودیان را متحد و متشکل می بینی و مىپندارى که با هم الفت و اتحاد دارند، ولى اینطور نیست، دلهایشان متفرق و پراکنده است. و این به این معنا نیست که یهودیان عاجز و ناتوانند، مثلا شجاعت آدم کشی و قتل و غارت ندارند، و یا نمی توانند مثلا خانه ای را خراب کنند، مزرعه ای را به آتش بکشند، اینگونه نیست. خدای متعال هم یهودیان را در محیط بسته و ایزوله شده شان موجوداتی ترسو و بزدل نمی داند: بَأْسُهُمْ بَیْنَهُمْ شَدِیدٌ. بلکه موجوداتی معرفی می کند که در بین خودشان دارای شجاعت و دلاوری هستند. با این وجود اگر فرد فرد اینها با هم تجمع کنند باز هم نمی توانند به مقابله با شما مردم مومن مسلمان برخیزند، دست به سلاح ببرند و در فضای باز و غیر بسته هل من مبارز بطلبند. لا یُقاتِلُونَکُمْ جَمِیعاً إِلَّا فِی قُرىً مُحَصَّنَةٍ أَوْ مِنْ وَراءِ جُدُرٍ. جنگ آنها با شما یا در قلعه های محکمی رخ خواهد داد که زندگی بسته شان را در آن می گذرانند و یا اینکه از پشت دیوار های محسوس و نامحسوس تیر های قتاله شان را بسوی شما شلیک می کنند.
بنای نوشته حاضر بر تطویل نیست، سعی ما تلنگری است. یهود در زمین باشد در دریا باشد در هوا باشد تنها باشد جمع باشد در دژ های محکم باشد و یا پشت دیوار ها کمین کرده باشد فرقی ندارد او گرگ است و گرگ را از هر سو بخوانی گرگ است و گرگ درنده ایست غیر قابل تربیت اما خونریز و موفق. و براستی چرا با اینکه یهودیان تنها نمایشی از اتحاد می دهند، دل های از هم پاشیده ای دارند، شجاعتشان در محدوده خاصی تعریف می شود، از نبرد در فضای باز امتناع دارند، اما همچون گرگ که درنده ایست خونریز، موفق عمل می کنند؟ اینکه اینان پیغمبران را می کشند، وَ یَقْتُلُونَ الْأَنْبِیاءَ بِغَیْرِ حَق، برادرشان یوسف(ع) را که پیغمبر زاده است به ته چاه می اندازند. قالَ قائِلٌ مِنْهُمْ لا تَقْتُلُوا یُوسُفَ وَ أَلْقُوهُ فِی غَیابَتِ الْجُب، عدالت طلبان وآمرین به عدل و داد را از پای در می آورند. وَ یَقْتُلُونَ الَّذِینَ یَأْمُرُونَ بِالْقِسْطِ مِنَ النَّاس. اینکه اینان در داستان دختران حضرت لوط(ع) دست به جنایت می زنند، و دختران را از پدر باردار می سازند، دختر بزرگتر مواب بمعنای از پدر و دختر کوچکتر بن عمی بمعنای پسر قوم من را می زاید، و اینکه اینان در داستان ابراهیم و ابیملک ساره همسر ابراهیم(ع) را به نزد ابیملک می فرستند تا با او همبستر شود. و ابراهیم(ع) را تا آنجا پست و بی غیرت نشان می دهند که ابیملک بعد از اینکه به شوهر دار بودن ساره پی می برد، از سر عتاب به ابراهیم می گوید: این چه کاری بود که با ما کردی؟ مگر من به تو چه کرده بودم که مرا و مملکتم را به چنین گناه عظیمی دچار ساختی؟ هیچ کس چنین کاری نمی کرد که تو کردی. چرا به من بدی کردی؟ همه اینها برمی گردد به اینکه این قوم در شقاوت، در پلیدی، در خونریزی، در کشته گیری، هیچ مانعی را برسمیت نمی شناسند. ذلِکَ بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لا یَعْقِلُونَ.
عبارت - لا یَعْقِلُونَ - عبارت بسیار خطرناکی است به همان اندازه که جنگ و مقاتله و کشته گیری - مِنْ وَراءِ جُدُرٍ - از پشت دیوار ها بسیار خطرناک است. و ما بعد از گذشت چند صد سال از نزول قرآن حکیم با کمال تاسف هنوز به عمق خطرناکی کشته گیری - مِنْ وَراءِ جُدُرٍ - از پشت دیوار ها و - لا یَعْقِلُونَ - اینکه اینان هیچ مانعی را برسمیت نمی شناسند، پی نبرده ایم. یهود بیش از جنگ رودررو دلبسته و مدیون جنگ غیر رودرروی بدون مانع است. و امروز پشت دیوار های شیشه ای و در خصوصی ترین مکان ها و زمان ها یهود و افکار او بدون چشم مسلح قابل مشاهده و قابل رصد است. مردم مومن و مسلمان باید بدانند که در این نوع جنگ و مقاتله پیش از اینکه تن ها و جسم ها آسیب ببینند، افکار و اندیشه هاست که مورد تعرض قرار می گیرد. و همه آنانی که قرار است در این نبرد و در این منازعه از جوان مسلمان از زن مسلمان و از مرد مسلمان حمایت کنند بدانند سلاح برنده در این پیکار نه درمانگری که حوزه فعالیت آن در جنگ سخت است، بلکه پیشگیری است که در جنگ نرم و در نبرد غیر مستقیم کارایی دارد.
درک این مطلب که تسلط یهودی ها بر رسانه های جمعی مهمترین حقیقت زندگی در دنیای امروز است این باور را در شما تقویت می کند که هرگاه پای یک شبکه ماهواره ای نشسته اید، از پایگاه های اطلاع رسانی کسب اطلاعات می کنید، و از بنگاه های خبر پراکنیشان خبر دریافت می کنید، و یا فیلمی هالیوودی و غیر هالیوودی را تماشا می کنید، و هرگاه به موسیقی ای عبری، عربی، غربی، غیر غربی و آمریکایی گوش می هید، توجه دارید که - مِنْ وَراءِ جُدُرٍ - از پشت دیوار ها تیری به سوی شما شلیک شده است. این باور در شما تقویت می شود که یهود در جبهه - مِنْ وَراءِ جُدُرٍ - در تلاش است تا با هجمه بر ذهن ها علاوه بر سرپوش گذاری بر جنایت های فراوان در عرصه جنگ سخت افکار عمومی را هدایت و به تاریکی و خاموشی ببرد.
آیا پنداشته ای قاتل فقط کسی است که کشته است و بدان مبادرت کرده است؟ مراقب حب و بغضتان باشید؟ خنده ها و گریه هایتان را بجا خرج کنید. مبادا خدای نخواسته بواسطه القاءآت و یا به هر دلیل دیگری راضی به فعل ستمگران شوید. آخرتتان را خودتان ترسیم کنید.
سوریه، یهود و مردم ایران
لجاج، عناد، دروغ، تعارض در ادعا، تعصب قومی، تکذیب آیات الهی، جنایت و قتل انبیاء اختصاص به یهود زمان موسی(ع) و زمان عیسی(ع) ندارد، اختصاص به یهود عصر رسول خدا(ص) هم ندارد، مختص به یهود امروز هم نیست، اخلاق جبلّى و ذاتى این قوم تا روزی که در این دنیا عمر می گذراند غیر از این نخواهد بود. وقتی به آنان گفته می شود: آمِنُوا بِما أَنْزَلَ اللَّهُ. به آنچه خدای متعال نازل فرموده یعنی قرآن عزیز ایمان آورید. فرقی ندارد یهود کدام زمان است، آنان بلافاصله در صدد تکذیب برمی آیند. قالُوا نُؤْمِنُ بِما أُنْزِلَ عَلَیْنا وَ یَکْفُرُونَ بِما وَراءَهُ. به آنچه بر ما نازل شده است یعنی تورات ایمان می آوریم و به غیر آن کافر می شویم. و بدینگونه عناد و لجاج همراه با تعصب قومیشان را در عمل به تماشا می گذارند. در حالی که قرآن حق است. وَ هُوَ الْحَقُّ - یعنی باطل نیست، ثابت است و ناسخ تورات و دیگر کتب آسمانی است، واضح است که پس از نسخ، حق منحصر در قرآنی است که آیات تورات را تصدیق می کند مُصَدِّقاً لِما مَعَهُمْ. اینجاست که خدای متعال با طرح سوالی که بی نیاز از پاسخ است یهودیان تمام اعصار را به چالش می کشد. قُلْ. به یهودیان بگو: فَلِمَ تَقْتُلُونَ أَنْبِیاءَ اللَّهِ مِنْ قَبْلُ إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنِینَ. اگر مومن به تورات بودید چرا انبیاء الهی را می کشید؟ اینکه دست به قتل انبیاء می برند به خاطر این است که دروغ می گویند ایمان به تورات باید مانع قتل انبیاء شود، معلوم می شود که اینان به تورات هم اعتقادی ندارند. رفتار و عملکردشان در تعارض با ادعایشان قرار دارد. نکته مهم آیه در این است که خدای متعال نمی فرماید که اگر مومن به تورات بودید پس چرا انبیاء الهی را کشتید؟ می فرماید: چرا می کشید؟ الآن می کشید و در آینده می کشید. خطاب آیه یهودیان زمان موسی(ع) و زمان عیسی(ع) نیست، خطاب متوجه یهودیان عصر رسول خدا(ص)ست در حالی که اینان انبیاء را نکشته بودند.
درست است که این آیه برای یهودیان عصر رسول خدا(ص) نازل شده و اینان مستقیما و مباشرة در قتل انبیاء دست نداشتند و اصلا در آن زمانی که انبیاء کشته شدند، وجود نداشتند. قتل بدست نیاکانی صورت گرفته است که سالهای سال پیش از اینان می زیستند، خدای متعال اینان را در ردیف نیاکانشان قرار داد و عمل نیاکان یهودی را به فرزندان و نوادگان یهودی نسبت داد، علت این نسبت را در تبعیت و دنباله روی نوادگان از نیاکان جستجو کنید. همانطوریکه امام صادق(ع) می فرمایند: و أضاف إلیهم فعل أوائلهم بما تبعوهم و تولوهم. یهود به فعل پیشینیان خود راضی است، رفتار نیاکان خود را تایید می کند. اینان قومی اند که ممکن است دارای سلائق گوناگون باشند اما در ریشه مشترکند از همین رو حاضر و غائب ندارند. دیروز و امروز و فردا ندارند. فعل اولینشان فعل آخرینشان هم هست.
چنانچه وقتی از رسول خدا(ص) برای ایمان آوردنشان قربانی خواستند و این خواسته شان را مستند به دروغی کردند که به خدا نسبت داده بودند مبنی بر اینکه خدای متعال دستور فرموده که به هیچ رسولی ایمان نیاورید تا اینکه آتشی فرود آید و قربانی او را بخورد، خدای حکیم برای اینکه دروغگویی، بهانه جویی و سنخیت روحی و یگانگی رفتاری اینان را برملا سازد به رسول معظم و نبی مکرمش می فرماید: قُلْ، به یهودیان بگو: قَدْ جاءَکُمْ رُسُلٌ مِنْ قَبْلِی بِالْبَیِّناتِ وَ بِالَّذِی قُلْتُمْ. پیش از من انبیایی همچون داود، سلیمان، ذى الکفل، زکریّا، یحیى، یوشع، یونس و دیگران آمدند صاحب معجزاتی هم بودند و از جمله همین معجزه درخواستی شما را هم آوردند. فَلِمَ قَتَلْتُمُوهُمْ إِنْ کُنْتُمْ صادِقِین. اگر راست می گویید که با اینچنین معجزه ای ایمان می آورید، پس چرا آنان را کشتید؟ توجه دارید که بین یهودیانی که از رسول خدا معجزه قربانی می خواهند و قاتلینی که انبیاء الهی را کشته اند به فرمایش امام صادق(ع) پانصد سال فاصله زمانی وجود دارد. می فرماید: کان بین القائلین و القاتلین خمسمائة عام، فألزمهم اللّه القتل برضاهم بما فعلوا. اما خدای متعال از قائلین می پرسد که چرا انبیاء الهی را کشته اید؟ قتل انبیاء را به یهودیان عصر رسول خدا(ص) نسبت می دهد. به فرمایش امام صادق(ع) قائلین راضی به فعل قاتلین بوده اند. واضح است که قاتل فقط کسی که مبادرت به قتل کرده و کشته است، نیست.
ر روایتی آمده است که محمد بن ارقط میگوید: خدمت اباعبدالله امام صادق (ع) رسیدم. فرمود: به کوفه میروی؟ عرض کردم: بلی. فرمود: قاتلان حسین را میان مردم کوفه دیدهای؟ پاسخ دادم: فدایتشوم! [از آن زمان خیلی گذشته و من] کسی را بدین عنوان نمیشناسم! فرمود: فاذن انت لا تری القاتل الا من قتل او من ولی القتل؟ پنداشتهای قاتل فقط کسی است که کشته است و بدان مبادرت کرده است؟ الم تسمع الی قول الله: قَدْ جاءَکُمْ رُسُلٌ مِنْ قَبْلِی بِالْبَیِّناتِ وَ بِالَّذِی قُلْتُمْ، فَلِمَ قَتَلْتُمُوهُمْ إِنْ کُنْتُمْ صادِقِین آیا نشنیدهای خداوند میفرماید: پیامبرانی پیش از من برایتان آمدند و دلایل روشن و آنچه را گفتید آوردند، پس چرا آنان را کشتید اگر راست میگویید؟ فای رسول قتل الذین کان محمد (ص) بین اظهرهم؟ و لم یکن بینه و بین عیسی (ع) رسول. کدامین پیامبر را در زمان محمد (ص) کشتند، در حالی که میان وی و عیسی (ع) پیامبری نبود؟ انما رضوا قتل اولئک، فسموا قاتلین; مقصود آن است که از کشتن پیامبران راضی بودند، از این رو جزء قاتلان بهشمار آمدند. آنچه که محمد بن ارقط و همه آنانی که این نوشته مختصر را مطالعه می کنند باید بدانند این است که عامل وصل و عامل فصل در انسان ها رضایت و یا عدم رضایت است. و براستی شما خواننده ارجمند پاسخ دهید که: هَلِ الدِّینُ إِلَّا الْحُبُ وَ الْبُغْضُ. آیا دین چیزی جز حب و بغض است؟