سفارش تبلیغ
صبا ویژن
انجمن تفکر مبانی

بسم الله الرحمن الرحیم

گفتگوی علی خلیل اسماعیل با دوستان جوان در مسجد امام سجاد علیه السلام ( قسمت دهم )

و الصلوة و السلام علی خاتم الانبیاء و المرسلین حبیب اله العالمین سیدنا و مولانا ابی القاسم مصطفی محمد صلی الله علیه و آله و سلم

اللهم کن لولیک الحجة ابن الحسن صلواتک علیه و علی آبائه فی هذه الساعة و فی کل الساعة ولیا و حافظا و قاعدا و ناصرا و دلیلا و عینا حتی تسکنه ارضک طوعا و تمتعه فیها طویلا 

اصول کافی در کتاب فضل القرآن ، باب البیوت التی یقرا فیها القرآن حدیثی از رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم آورده است که قرار است در ارتباط با این حدیث به اندازه ی وسعمان  با دوستان جوان و تحصیلکرده گفتگو و مباحثه کنیم . و عن لیث بن ابی سلیم رفعه قال : قال النبی صلی الله علیه و آله : نوروا بیوتکم بتلاوة القرآن و لاتتخذوها قبورا کما فعلت الیهود و النصاری .

وقتی ما از یهود میگوییم و شما از یهود میشنوید ، ذهنتان را به یک مشت آدم محدود نکنید . بحث کلی تر و فرا تر از یک مشت آدم است . بحث صفات است ، بحث ژن است . ما روی گوشت و پوست و استخوان بحث نمیکنیم ، سخت افزاری کفتگو نمیکنیم گر چه در سخت افزار هم گفتنی ها فراوان است . وقتی بحث ، بحث صفات میشود ، ممکن است یکی مسلمان باشد ، اما یهودی باشد . یهودیگری ، بیماری است . اگر مراقبت نکنیم ممکن است خودمان هم گرفتار شویم . وقتی بیماری یهودیگری بر جان آدمی نشست ، هیچ دارویی به اندازه ی یقظه کمک کننده نیست . اگر یهودیگری تاریکی است ، دنیای سیاه و ظلمانی است در مقابل ، یقظه نور و روشنایی است ، الیقظة نور . اگر چشم داشته باشیم ، چشمهای سالم هم داشته باشیم ، ولی نوری نباشد ، دیدن امکان ندارد یا دیدن به سختی میسر است . اگر کسی محیط اطرافش را با بیداری و یقظه روشن نسازد ، هر چه دیگران سعی کنند و از او مراقبت نمایند ،‏ نمیتوانند آسیب پذیری را برای او به صفر برسانند . اگر مریض دارو مصرف نکند ، هر تعداد که بیمارستان بسازند ، چه سودی به حال او خواهد داشت ؟ اگر بیداری پشتوانه تفکر ما نباشد ، اگر یقظه حرکات و سکنات ما را ساپورت نکند ، تلاش و مجاهدت دیگران چه سودی به حال ما خواهد داشت ؟ من لم یستظهر بالیقظة لم ینتفع بالحفظة . اینهایی که با وجود فراوانی پلیس و تیر و تفنگ سعی در رفتار انسانی ندارند و همچنان به شرارت مصر اند ، و حفاظت و مراقبت پلیس ، از رفتارها و گفتارهای ناهنجار و ناپسند آنان کم نکرده ، به خاطر این است که از جانب یقظه پشتیبانی نمیشوند . تا خوابید ، اشرافی بر محیط اطرافتان ندارید ، همینکه چشم باز میکنید ، میتوانید اطرافتان را ببینید . یقظه به مراتب بالاتر از دیدن چشم است ، یقظه شما را در جاده ی بصیرت قرار میدهد ، الیقظة استبصار .  شما با یقظه طالب بصیرت میشوید ، میخواهید نادیدنیها را ببینید . ناشنیدنیها را بشنوید ، اسرار را بفهمید ، میخواهید موجود دیگری بشوید ، یقظه شما را از پوستتان خارج میکند و به دنیایی فسیح تر و فراختر وارد میسازد . و برای رسیدن به چنین جایگاهی باید متحمل زجر شد ، دنیای یقظه برای آدمهای کسل ، تنبل و بی عار ساخته نشده ، خشت خشت خانه هایی که با یقظه ساخته میشود ، بوی رنج و درد و محنت با خود دارد . تازه وقتی وارد شهری شدید که خانه هایش با خشت و آجر یقظه ای ساخته شده ، برای خودتان دردسر درست کردید ، وقتی دست گذاشتید روی دشمن ، دشمن نیز روی شما دست میگذارد . الیقظة کرب ، روایت نمیگوید یقظه اندوه میآورد ، میگوید : خود یقظه اندوه است ، مصیبت است ، گرفتاری است . اما از نوع گرفتاریهایی است که در بیان حضرت امیر سلام الله علیه نعمت است . التقیظ فی الدین نعمة . حال که جلسه ی ما به این امور میپردازد ، باید خدا را سپاسگزار باشیم و از خدا بخواهیم این چنین جلساتی فراگیر شود ، تا مردم صفات یهودیگری را بشناسند و با آن مقابله کنند .

ادامه دارد....       



  • کلمات کلیدی :
  • نوشته شده در  یکشنبه 86/2/16ساعت  7:41 صبح  توسط علی خلیل اسماعیل 
      نظرات دیگران()

    بسم الله الرحمن الرحیم


    گفتگوی علی خلیل اسماعیل با دوستان جوان در مسجد امام سجاد علیه السلام ( قسمت نهم )


    و الصلوة و السلام علی خاتم الانبیاء و المرسلین حبیب اله العالمین سیدنا و مولانا ابی القاسم مصطفی محمد صلی الله علیه و آله و سلم


    اللهم کن لولیک الحجة ابن الحسن صلواتک علیه و علی آبائه فی هذه الساعة و فی کل الساعة ولیا و حافظا و قاعدا و ناصرا و دلیلا و عینا حتی تسکنه ارضک طوعا و تمتعه فیها طویلا 


    اصول کافی در کتاب فضل القرآن ، باب البیوت التی یقرا فیها القرآن حدیثی از رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم آورده است که قرار است در ارتباط با این حدیث به اندازه ی وسعمان  با دوستان جوان و تحصیلکرده گفتگو و مباحثه کنیم . و عن لیث بن ابی سلیم رفعه قال : قال النبی صلی الله علیه و آله : نوروا بیوتکم بتلاوة القرآن و لاتتخذوها قبورا کما فعلت الیهود و النصاری .

    اگر فهم واقعی آیات و روایات میداشتیم ، قطعا وضع بهتری نصیب ما میشد . فلاح یک شعار جدید نیست ، تازه درست نشده ، شاید بتوان گفت : اولین فریاد رسول خدا همین کلمه ی فلاح بوده است . قولوا لا اله الا الله تفلحوا . هدف ، فلاح است ، ما با لا اله الا الله میخواهیم به فلاح و رستگاری برسیم . هر روز هم چندین مرتبه با شعار حی علی الفلاح به نماز میایستیم . اما چرا مشکل داریم ؟ چرا بعد از این همه مدت به فلاح حقیقی نرسیده ایم ؟ جواب بسیار ساده است ، به خاطر این است که هنوز برای ما مفهوم درست این کلمه روشن نشده و ما موفق نشدیم فلاح را در عمل پیاده کنیم . عقائدمان را محکم نکردیم ، از امکانات موجود بهره نبردیم ، دشمن شناسی و دشمن زدایی نکردیم .  پدر در خانه و در خانواده ی جدید دشمن را نمیشناسد ، مظاهر و جلو های نفوذ دشمن را نمیداند ، اینکه شکل پسرش و شمائل دخترش دستخوش تغییر شده ، لحن آنها و نوع تکلم آنها دچار دگرگونی شده ، عقائد آنها و طرز نگاه آنها به مسائل معنوی ، به خانواده ، به ازدواج ، به جامعه متحول گشته ، اعتنایی نمیکند . و این در حالی است که ما اگر بخواهیم در نقش یک کشاورز و یک فلاح دانه ای را در دل خاک قرار دهیم علاوه بر آنکه دانه میداند برای رستن و سر از خاک بر آوردن نیازمند است در خاک ریشه بدواند ، از امکانات موجود در خاک برای رشدش بهره ببرد و با عوامل مزاحم رشد ، دست و پنجه نرم کند و سرانجام خاک را کنار بزند تا بتواند به فلاح و رستن برسد ، کشاورز و فلاح نیز میداند که ابتدا باید خاک را مرتب کند ، آفت زدایی کند ، وقتی دانه را در دل خاک میگذارد ، سر وقت به او رسیدگی نماید ، آب دهد ، بیماریهای خاک را با سم پاشی از بین ببرد و تازه وقتی که دانه به بار نشست و از خاک خارج شد ، برای نگهداری آن مجددا آفت زدایی میکند . اینگونه نیست که کشاورز و فلاح فقط دانه را در دل خاک قرار دهد و برود پی کارش . امروزه ما در خانه و خانواده ی جدید با پدر هایی مواجه ایم که گمانشان این است که برای رشد دانه کافی است که دانه را در دل خاک قرار دهند و بروند پی کارشان . پدر در خانه و خانواده ی جدید به مراقبت ، پیگیری و آفت زدایی عملا باور ندارد و نام این را پز ، کلاس ، ترقی ، عقب نماندگی و تمدن و تجدد میگذارد . او نمیداند که بزرگان ما ، همان هایی که برای پدران و مادران ما در خانه و خانواده ی قدیم الگو و اسوه بودند ، پیگیر رفتار و کردار دختران و پسرانشان بودند ، برایشان مهم بود که بدانند  فرزندانشان در بیرون از خانه چه میکنند ؟ با چه کسی هستند؟ و اصلا کجا هستند ؟ نقل شده که روزی پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و سلم به خانه ی دخترشان فاطمه ی زهرا سلام الله علیها رفتند ، دیدند فاطمه ی عزیز مضطرب و ناراحت ، پشت در ایستاده است . حضرت پرسیدند : چرا اینجا ایستاده ای ؟ فاطمه سلام الله علیها با آهنگی نگران عرض کردند : فرزندانم صبح بیرون رفته اند و تا این لحظه از آنها هیچ خبری ندارم . پیامبر خدا به دنبال آنها روانه شد ، چون به نزدیک غار جبل رسید ، آنها را دید که در کمال سلامت و آرامش ، مشغول بازی اند . آنها را بر دوش گرفت و به سوی خانه ی فاطمه سلام الله علیها روانه شد . و امروز شما میتوانید در خانه و خانواده ی جدید پدر ها و مادر هایی را ببینید که هیچ اطلاعی از رفتار و کردار دختران و پسرانشان ندارند ، بماند ، و نگران نیستند ، بماند ، اطلاع داشتن را نوعی دخالت و عقب ماندگی میدانند . ببینید تحریف نوین با ما و با نسل ما چه میکند ؟ آنچه که باعث نفوذ فرهنگی دشمن در خانه و خانواده ی جدید شده است ، بدون اینکه بخواهم تلاش ، کوشش ، پشتکار و سماجت دشمن را زیر سوال ببرم ، جهل و جهل مضاعفی است که دامنگیر خانه و خانواده ی جدید شده است . پیش از این گفتیم ، باز هم تکرار میکنیم : دین یک بعد ندارد و دیندار نمیتواند با دین یک بعدی موفقیت همه جانبه داشته باشد . بعضی ها فقط به بچه هاشان سلام کردن و اینکه سلام از ادب است و نشانه مودب بودن است ، را یاد میدهند . اینان غافلند از اینکه همان الگو و اسوه ای که دستور به سلام کردن داده است ، دستور سلام نکردن به تعدادی را هم داده است . همه ی دین را باید پذیرفت ، بقول معروف درهم است ، سوا کردنی نیست ، چیزی که امروز ما شاهد آنیم . پدر در خانه و خانواده ی قدیم فقط به بچه هایش نمیگفت : پیامبر خدا فرموده : ابدؤا بالسلام قبل الکلام . و یا فرموده : راس التواضع ان یبدا بالسلام . آنچه که پدر در خانه و خانواده ی قدیم را از پدر در خانه و خانواده ی جدید متمایز میسازد ، در اثبات نیست ، پدر جدید هم ابدؤا بالسلام را قبول دارد ، وجه تمایز در نفی است . پدر قدیم در تربیت فرزندش متذکر میشود که حق نداریم ، این سلام را شامل حال دشمنانمان کنیم لا تسلموا علی ... . و وقتی دشمنان را شماره میکند که نبایستی مثلا بر مجوس و عبدة الاوثان سلام کنید ، و لا علی موائد الشراب الخمر به شراب خواران سلام نکنید ، و لا علی صاحب الشطرنج و النرد و لا علی المخنث ، بر لواط دهنده سلام نکنید ، و لا علی الشاعر الذی یقذف المحصنات و بر شاعری که در هجو زنان پاکدامن شعر میسراید سلام نکنید ، و لا علی المصلی بر کسی که در حال خواندن نماز است سلام نکنید بجهت اینکه ممکن است نتواند پاسخ سلام شما را بدهد و این در حالی است که سلام کردن مستحب است و پاسخ دادن واجب . و لا علی آکل الربا بر ربا خوار سلام نکنید ، و لا علی رجل جالس علی غائط و بر کسی که در مستراح است ، سلام نکنید ، و لا علی الذی فی الحمام و برکسی در حمام مشغول نظافت و شستشوست سلام نکنید ، و لا علی الفاسق المعلن بفسقه و بر شخص فاسق و گنهکاری که آشکارا گناه میکند سلام نکنید ، در راس همه ی این موارد امام صادق به نقل از پدرشان امام محمد باقر علیهما السلام میفرمایند : لا تسلموا علی الیهود و لا علی النصاری . ادامه دارد ......                        



  • کلمات کلیدی :
  • نوشته شده در  جمعه 86/2/14ساعت  11:9 صبح  توسط علی خلیل اسماعیل 
      نظرات دیگران()

    بسم الله الرحمن الرحیم

    گفتگوی علی خلیل اسماعیل با دوستان جوان در مسجد امام سجاد علیه السلام ( قسمت هشتم )
    و الصلوة و السلام علی خاتم الانبیاء و المرسلین حبیب اله العالمین سیدنا و مولانا ابی القاسم مصطفی محمد صلی الله علیه و آله و سلم
    اللهم کن لولیک الحجة ابن الحسن صلواتک علیه و علی آبائه فی هذه الساعة و فی کل الساعة ولیا و حافظا و قاعدا و ناصرا و دلیلا و عینا حتی تسکنه ارضک طوعا و تمتعه فیها طویلا 
    اصول کافی در کتاب فضل القرآن ، باب البیوت التی یقرا فیها القرآن حدیثی از رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم آورده است که قرار است در ارتباط با این حدیث به اندازه ی وسعمان  با دوستان جوان و تحصیلکرده گفتگو و مباحثه کنیم . و عن لیث بن ابی سلیم رفعه قال : قال النبی صلی الله علیه و آله : نوروا بیوتکم بتلاوة القرآن و لاتتخذوها قبورا کما فعلت الیهود و النصاری .

    قرآن وقتی میخواهد ار دوستان نام ببرد ابتدا اعلان میکند که اینها انسانهای موفقی هستند ، رستگارند . و این رستگاری را محکم ادا میکند . نمیگوید : افلح المومنون . مومنها رستگارند . میگوید : قد افلح المومنون . یعنی شک نکنید ، تردید به خودتان راه ندهید . مومنان حتما رستگارند . تاکیدا پیروزی از آن مردم با ایمان است . قرآن برای اعلان نجات مومنان ، فوز و رستگاری مومنان از کلمه ی افلح استفاده میکند . اگر از همه ی آنها که به فلاح و رستگاری رسیدند ، بپرسید چه کردید که به این درجه ی رفیع نائل شدید ؟ در جواب میگویند : اگر کلمه ی افلح شکافته شود ، گویای همه ی کارهایی است که ما کرده ایم .

    1 ) برای ما عقیده و ایدئولوژی حکم ریشه را داشت ، عقائد با جان ما آمیخته شده بود ، ما نمیتوانستیم رفتارمان ، اندیشه مان ، کلام و گفتارمان را از عقائدمان جدا کنیم ، عقائد برای ما شاخ و برگ نبود ، اصل بود . آنهایی که عقائد برایشان ریشه نیست ، هر لحظه مانند همان پرنده ای که یک بال دارد و قدرت پرواز ندارد ، در معرض خطرند . همه ی آنهایی که با عقائد به منزله ی شاخ و برگ مینگرند ، با هر تند بادی ممکن است شاخ و برگشان بریزد . برای هر رهگذری امکان آسیب وارد کردن به شاخ و برگ وجود دارد .  مومن در روایات ما مانند کوه است . آن اندازه از کوه را که شما میبینید ، میگویند به همان اندازه در زمین ریشه دارد . المومن کالجبل ، مومن مانند کوه است . کوه چون ریشه دارد محکم است . المومن کالجبل الراسخ ، استحکام مومن هم قابل ملاحظه است . مومن محکم است ، شل و ول نیست . المومن کالجبل الراسخ لاتحرکه العواصف ، مصیبت های روزگار ، تحولات ریز و درشت ، غمها ، غصه ها ، ثروت ، فقر ، تندرستی ، ناخوشی و دیگر چیزها مومن را دگرگون نمیسازد . اگر عقائد ریشه شود مانند همان چوب شبانی میشود که بر سر خصم فرود میآید . داستانی نقل شده از امام فخرالدین رازی که میگوید در کوهستان چوپانی را دیدم که گوسفندانش را میچرانید . با خود گفتم من سالها با دلائل و برهان به وحدانیت معبود و خدای یکتا پی بردم و با این وجود در دریای حیرت ماعرفناک گرفتارم . این چوپان خدای خود را چگونه میشناسد ؟  با چه کیفیتی خدایش را معرفی میکند ؟ پیش چوپان رفتم و پرسیدم : خدایت را چگونه توصیف میکنی ؟ در باره ی خدا چه میگویی ؟ گفت : خدا یکتا است ، خدا بی همتا است . گفتم اگر کسی بگوید خدا دو تاست هیچ دلیلی داری که رفع این سخن کنی ؟ گفت این چوب شبانی را چنان بر سرش میزنم که سرش دو تا شود و مغزش چون سخنش پریشان گردد . بعد از شنیدن این سخن ، امام رازی گفت : من هیچ دلیلی چنین قاطع و برهانی چنین ساطع نیافته ام . حال این یک داستان است اما مفهوم مهمی را القا میکند . این یک واقعیت است که وقتی مطلبی ریشه شد ، اصل شد ، ماندگاری آن بیشتر است . کمتر مورد تعرض واقع میشود . میتواند از خودش دفاع کند . 

    2 ) دومین موردی را که رستگاران و بندگان خوب خدا مطرح میکنند ، میگویند که ما  منتظر نماندیم که کسی برای ما کاری کند . از آنچه در طبیعت وجود داشت استفاده کردیم . امکانات موجود در جامعه را غنیمتی دانستیم و از ریز و درشت آن بهره بردیم . آنچه به رشد فکری و فرهنگی ما و آنچه را که به زندگی معنوی ما کمک میرساند به خدمت گرفتیم . مومن دست و پا بسته نیست . حضرت امیر سلام الله علیه میفرماید : المومن هو الکیس . مومن تیز هوش است . اینگونه نیست که همه ی راههای تعالی و سعادت را در حوزه و دانشگاه ببیند . اگر حوزوی شد و اگر دانشگاهی شد مسلما راحت تر میتواند راه نجات را بیابد . اما اینگونه نیست که دیگر راهها بسته است . مومن از همین جلسات هم بهره میبرد . از ملاقات و حضور در محضر عالم استمداد میطلبد . کتابخانه ها را محلی مناسب برای کسب معرفت میداند . مومن مجاهد است ، پر تلاش است و وعده ی خدا را حق میداند که و الذین جاهدوا فینا لنهدینهم سبلنا . گاهی تماشای مجاهدت و تلاش مورچه ای عامل موفقیت علمی فردی را فراهم آورده است . میپرسند چه شد که به این مقام علمی رسیدی؟ میگوید : دیدم مورچه ای دانه ای را به بلتدی ای میبرد ، دانه سنگین است ، همینکه مورچه به نقطه ای میرسد ، سقوط میکند . مورچه مجدد دانه را برمیدارد و راه سخت و مخالف جاذبه را از نو شروع میکند . میگوید من دیدم که مورچه چهل مرتبه این کار را تکرار کرده اما خسته نشده و دست از طلب برنداشته است . با خود گفتم چرا من این چنین نباشم ؟ گاهی چکه های نرم آب که بر تخته سنگی سخت چکیده و سنگ را شکافته ، استاد کسی میشود ، اینکه میگوییم آدمهای موفق از امکانات جامعه بهره میبرند ، مهمتر از بهره بردن این است که این قبیل چیز ها را امکانات میدانند . بعد میگوید : با خود گفتم سنگ سخت نرم شد ، دل من هم نرم خواهد شد . چرا من عالم نشوم ؟

    3 ) سومین مطلبی که در انسانهای رستگار قابل مشاهده است و اهمیت بازگو کردن را دارد ، این است که میگویند ما فقط دشمن شناس نبودیم ، ما دشمن را کنار زده ایم . 

    ما امروزه با موجودات حقیری مواجه ایم که نه تنها دشمن را برسمیت نمیشناسند بلکه آن را وهم و توهمی بیش نمیدانند . خداوند لذت بیداری را به همه ی ما ارزانی بدارد و به این افراد هم بفهماند که بلاهت و حقارت زمینه ساز بسیاری از دلبستگیها و وابستگیها در طول تاریخ بوده است . حدیثی را از امام موسی کاظم سلام الله علیه میآورم شاید مطالعه ی آن بعضی از دلهای بدام افتاده را تکان دهد و زمینه ی دشمن شناسی ، دشمن یابی و مبارزه ی با دشمن را در آنان فراهم آورد . وقتی امام علیه السلام به دوستش عبد الله بن جبله خطاب میکند و میفرماید : انکم قوم اعدائکم کثیرة شما گروهی و قومی هستید که دشمنان زیادی دارید . امام خود دشمنان زیاد را معرفی میکند عاداکم الخلق . تمام خلق دشمن شما هستند . امام آنگاه شیعیان را بطور خاص مورد خطاب قرار میدهد یا معشر الشیعة انکم قد عاداکم الخلق .

    ادامه دارد ..... 



  • کلمات کلیدی :
  • نوشته شده در  چهارشنبه 86/2/12ساعت  9:27 صبح  توسط علی خلیل اسماعیل 
      نظرات دیگران()

    بسم الله الرحمن الرحیم

    گفتگوی علی خلیل اسماعیل با دوستان جوان در مسجد امام سجاد علیه السلام ( قسمت هفتم )

    و الصلوة و السلام علی خاتم الانبیاء و المرسلین حبیب اله العالمین سیدنا و مولانا ابی القاسم مصطفی محمد صلی الله علیه و آله و سلم

    اللهم کن لولیک الحجة ابن الحسن صلواتک علیه و علی آبائه فی هذه الساعة و فی کل الساعة ولیا و حافظا و قاعدا و ناصرا و دلیلا و عینا حتی تسکنه ارضک طوعا و تمتعه فیها طویلا 

    اصول کافی در کتاب فضل القرآن ، باب البیوت التی یقرا فیها القرآن حدیثی از رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم آورده است که قرار است در ارتباط با این حدیث به اندازه ی وسعمان  با دوستان جوان و تحصیلکرده گفتگو و مباحثه کنیم . و عن لیث بن ابی سلیم رفعه قال : قال النبی صلی الله علیه و آله : نوروا بیوتکم بتلاوة القرآن و لاتتخذوها قبورا کما فعلت الیهود و النصاری .

    پیش از این گفتیم که قرآن یک کتاب جامع و فراگیر است در همه ی ابعاد انسانی رهنمود دارد و دستورالعمل میدهد . قرآن همانگونه که آیات دشمن شناسی دارد ، آیات دوست شناسی هم دارد . هر کسی که اراده کرده است تا زندگی سالمی داشته باشد و میخواهد از عمری که خداوند به او داده بهره ی خوبی ببرد ، لازم است علاوه بر آیات دشمن شناسی به مطالعه ی آیات دوست شناسی نیز بپردازد . این حق هر آدمی است که بداند با چه کسی و با چه گروهی خلط و آمیزش دارد . با چه کسی نشست و برخاست دارد . این حق شماست که بدانید آیات و روایات ما چه ویژگیهایی و چه خصلتهایی برای یک دوست شماره کرده است . ما گاهی اسیر دشمنان میشویم به خاطر اینکه در شناسایی دوستان کوتاهی و اهمال کرده ایم . ایرادی که بر جمعی از مردم ما بخصوص جوانان ما وارد است ، تنها نشناختن دشمن نیست ، دوست را هم نمیشناسیم . ما وقتی به روایات مراجعه میکنیم ، میبینیم که چقدر زیبا دوست و دشمن را معرفی میکند . اصلا مگر دین چیزی جز دوست داشتن و دشمن داشتن است . الدین حب و بغض ، مومن باید دوستانش را بشناسد تا در برابرشان موضعی دوستانه داشته باشد و باید دشمنانش را بشناسد تا در برابر آنها موضعی مقتدرانه اتخاذ کند . اگر شما یک بال را از پرنده بگیرید ، در حقیقت او را از پرواز باز داشتید . پرنده با پرواز به محیط اطرافش احاطه پیدا میکند ، هر چقدر در پرواز اوج بگیرد این احاطه بیشتر میشود ، بدون پرواز اشراف امکان پذیر نیست . همه ی آنانی که دین را فقط در دائره ی محبت جستجو میکنند ، در حقیقت دینی با یک بال برای پیروانشان تبلیغ میکنند . مسلمانند ، مومنند ، اهل تقوی و پاکدامنی اند ، اما طعمه هم میشوند ، چرا ؟ اینان به جهت اینکه نمیتوانند پرواز کنند هر لحظه ممکن است به شکار صیادی درآیند . لذا ما در بحثمان هم از دشمن میگوییم و هم از دوست . رسول خدا و ائمه دین به مناسبتهای گوناگون صفات بندگان خوب و آنانی که براستی برازنده ی کلمه ی عبد هستند را بیان نموده اند ، به این کلمات نباید صرفا بدیده ی تبرک و تیمن نگریست ، این کلمات باید در زندگی فردی و اجتماعی ما بروز و ظهور داشته باشد . در روایتی رسول مهربان پروردگار در باره ی یک دوست خوب و یک عبد به معنای واقعی میفرماید : فی صفة عبد الحقیقی هو ان یکون 1- طاعة الله حلاوته ، شیرینی زندگی او اطاعت خداست . 2 - و حب الله لذته ، دوستی با خدا لذت زندگی اوست ، عبد حقیقی یقین دارد که خدا پرستی تام و توحید تمام آنست که از برای آدمی محبوبی به غیر از خداوند یکتا نباشد . 3 - و الی الله حاجته ، یک عبد حقیقی پیش هر کسی دست نیاز و گدایی دراز نمیکند ، خواسته هایش را با خدا درمیان میگذارد ، عبد حقیقی که شایستگی رفاقت را دارد ایاک نعبد و ایاک نستعین را در عمل محقق میسازد . 4 - و مع الله حکایته ، غمهایش ، غصه هایش ، شکایت هایش را با خدا نجوا میکند ، عبد حقیقی راز دار است ، ایاک و الاذاعة را میشناسد و از اینکه سخنگوی دشمن شود و اسرار را فاش سازد و یا با پرگویی موجبات تضعیف جبهه ی حق را فراهم آورد ، پرهیز دارد . 5 - و علی الله اعتماده ، همه ی تکیه اش به خداست ، او میداند هیچ چیزی در عالم بقا ندارد ، او حتی اعتماد به نفس را نیز برسمیت نمیشناسد ، و به جای اینکه به خود اعتماد کند که موجود ضعیفی است بر خدایش اعتماد میکند . 6 - و حسن الخلق عادته ، همه ی لحظات عمرش خوش خلق است ، اخمش را برای دشمنان و لبخندش را برای دوستان هدیه میکند ، اشداء علی الکفار و رحماء بینهم را بخوبی میشناسد . 7 - و السخاوة حرفته ، یک بنده ی حقیقی گشاده دست است ، او معنای آیه ی و الذین یکنزون الذهب و الفضه و لاینفقونها فی سبیل الله فبشرهم بعذاب الیم را بدرستی میفهمد ، و از غذاب دردناکی که خداوند برای جمع کنندگان طلا و نقره در نظر گرفته است ، بیمناک است . و از خواندن و عمل کردن به آیه ی ان الله اشتری من المومنین انفسهم و اموالهم بان لهم الجنة شادمان است ، او چیز کمی میدهد در عوض خداوند بهشت را به او کرامت میکند ، و اگر در جمع ما افرادی هستند که توانایی بذل طلا و نقره به دیگران را ندارند ، خوب است فرمایش پیامبری که خداوند در مقام ثنا و مدح او فرمود : انک لعلی خلق عظیم را آویزه ی گوش کنند که روزی به بنی اعمام خود فرمود : ای فرزندان عبدالمطلب اگر وسعت آن ندارید که مردم را باموال خود وسعت دهید پس با گشاده رویی آنان را ملاقات کنید . 8 - و القناعة ماله ، سرمایه ی بنده ی خوب خدا قناعت است ، قناعت عزت میآورد عز من قنع و نقطه مقابل آن طمع است که موجب خواری میگردد و ذل من طمع . در روایت آمده که حضرت موسی علیه السلام از حقتعالی سوال میکند که کدام یک از بندگان غنی ترند ؟ خدای بزرگ در جواب میفرمایند : هر کدام که قانع ترند . 9 - و العبادة کسبه ، یک بنده ی خوب و یک دوست صمیمی میداند که عبادت ، رستگاری و پیروزی است العبادة فوز ، و نیز آگاه است که هدف و غرض از عبادت فرمان بردن از خداست غایة العباده الطاعة ، و نیک توجه دارد که زمانی سزاوار و شایسته ی آزادی و رهایی از عذاب خواهد بود ، که شرائط بندگی را بجا آورده باشد من قام بشرائط العبودیة اهل للعتق . 10 - والتقوی زاده ، و چرا ترس از خدا ، پارسایی ، خویشتن داری و تقوی توشه ی بنده ی خوب خدا نباشد . در ادبیات دینی ما از تقوی بعنوان حصن حصین ، ثمرة الدین ، امارة الیقین ، راس الحسنات ، ازکی زراعة ، رئیس الاخلاق ، ذخیرة معاد ، اقوی اساس ، حصن المومن و نجاة من کل هلکة نام برده شده است ،  خودم را و شما دوستان جوانی که شنونده ی این کلمات زیبا هستید و شما دوستان ارجمندی که زحمت مطالعه ی این عبارات را بر خود هموار کرده اید ، توجه میدهم و اعلان میکنم : همانگونه که برای روز مبادایمان آذوقه کنار میگذاریم باید بفکر روزی باشیم که یاد آن پشت بزرگان را میلرزاند . 11 - و القرآن حدیثه ، اگر با قرآن انس و الفت داشته باشیم و به باطن آن راهی بیابیم ، تصدیق خواهیم کرد که افضل الذکر القرآن . قرآن نوری است که خاموشی ندارد و شایسته ی پیروی است اتبعوا النور الذی لایطفاء  . 12 - و ذکر الله جلیسه ، مومن ذاکر است و همه ی لحظاتش را با ذکر خدا و یاد خدا معطر میسازد ، ذکر ، جدای از اینکه استوانه ی ایمان است ذکر الله دعامة الایمان ، شما را در مقابل شیطان مجهز میسازد و عصمة من الشیطان . مغزتان را که فرمانده ی شماست با ذکر آرامش دهید الذکر یونس اللب ، و قلب و دلتان را با نام خدا نورانی سازید و ینیر القلب ، با ذکر موجبات رحمت و مغفرت پروردگار را فراهم آورید و یستنزل الرحمة . 13 - و الفقر لباسه ، مومن ممکن است تنگدست باشد ، ممکن است مال و ثروت فراوان نداشته باشد ، اما احمق نیست. فقر مادی خیلی سخت نیست اگر دشمن یهودی عصب حساس ذهن آدمی را نجنباند و زیاده خواهی ، زر اندوزی و تنوع طلبی شهوانی را تحریک نکند . مومن میداند هر فقری چاره ای دارد مگر حماقت . آنچه که باید از آن نگران بود فقر حمق است ، کل فقر یسد الا فقر الحمق . وقتی رسول الله از سفر معراج بازگشتند به اصحابشان فرمودند : اکثر اهل النار من الفقراء دوستان پیامبر که غالبشان از فقراء بودند گفتند : من المال ؟ و پیامبر فرمود : لا ، من العلم . 14 - و الجوع طعامه ، از دامهای بزرگ یکی همین شکم است ، چه گناهانی که به خاطر آن صورت نگرفته و چه دروغ هایی که به خاطر آن گفته نشده است . و چه آدمهایی که مردند اما راهی برای رهایی از اسارت شکم نیافتند . و چه انسانهای بزرگواری که عمری را با گرسنگی گذراندند اما راضی نشدند دست نیاز بسوی نااهلان دراز کنند . مومن گرسنگی را بهتر از خواری میداند الجوع خیر من ذل الخضوع . و علاوه توجه دارد که پری شکم مانع فهم و دریافت خواهد شد البطنة تحجب الفطنة . 15 - و الظماء شرابه . 16 - و الحیاء قمیصه . 17 - و الدنیا سجنه ، دنیا برای آنانی که به مقام عبد حقیقی رسیدند از ابتدا تا انتهایش محدودیت و زندان است و چرا شخص فهیم آن را زندان نداند ؟ در حالیکه ان الدنیا دار بالبلاء معروفة همه ی معروفیت دنیا بجهت بلای در آن است ، و بالغدر موصوفة به بی وفایی توصیف میشود . آنهایی که دنیا را آخر هستی میپندارند حقیقتا به چه چیز آن دلخوش کردند ؟ کدام نعمت در آن باقی مانده است ؟ و کدام لذت در آن به پایان نرسیده است ؟ چه چیزی را بخشیده که پس نگرفته باشد ؟ به این دنیای دائمة المکر دل بستن چیزی بیشتر از حماقت است . 18 - و الشیطان عدوه . 19 - و الحق حارسه دوست من لحظه ای تفکر کن ببین در نبرد همیشگی حق و باطل کجا ایستاده ای ؟ از کدام قبیله ای ؟ به کدام سمت و سو رغبت و تمایل داری ؟ اگر دلبسته به جمعیت ، گروه و حزب حق هستی ، بدان که حق ، شمشیری است برنده الحق سیف قاطع ، و قوی ترین پشتوانه است الحق اقوی ظهیر ، حق اگر چه کم باشد باطل زیاد را به عقب میراند قلیل الحق یدفع کثیر الباطل همچنانکه اندکی آتش سبب سوختن هیزم زیادی میشود کما ان القلیل من النار یحرق کثیر الحطب یقین دان که حق خود نگهدار و پاسدار تو خواهد بود  . 20 - و الموت راحته . 21 - و القیامة نزهته . 22 - و الفردوس مسکنه .

    دوست خوب من وظیفه دارد ناگفته ها را خود بجوید و بر غنای مجلس ما بیافزاید .

    ادامه دارد .....



  • کلمات کلیدی :
  • نوشته شده در  سه شنبه 86/2/11ساعت  9:41 صبح  توسط علی خلیل اسماعیل 
      نظرات دیگران()

    بسم الله الرحمن الرحیم

    گفتگوی علی خلیل اسماعیل با دوستان جوان در مسجد امام سجاد علیه السلام ( قسمت ششم )

    و الصلوة و السلام علی خاتم الانبیاء و المرسلین حبیب اله العالمین سیدنا و مولانا ابی القاسم مصطفی محمد صلی الله علیه و آله و سلم


    اللهم کن لولیک الحجة ابن الحسن صلواتک علیه و علی آبائه فی هذه الساعة و فی کل الساعة ولیا و حافظا و قاعدا و ناصرا و دلیلا و عینا حتی تسکنه ارضک طوعا و تمتعه فیها طویلا 
     

    اصول کافی در کتاب فضل القرآن ، باب البیوت التی یقرا فیها القرآن حدیثی از رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم آورده است که قرار است در ارتباط با این حدیث به اندازه ی وسعمان  با دوستان جوان و تحصیلکرده گفتگو و مباحثه کنیم . و عن لیث بن ابی سلیم رفعه قال : قال النبی صلی الله علیه و آله : نوروا بیوتکم بتلاوة القرآن و لاتتخذوها قبورا کما فعلت الیهود و النصاری .

    گاهی مطلبی را مطالعه میکنی یا میشنوی ، بعد میبینی مدتها فکر و اندیشه ات را به خود مشغول کرده است . اخیرا مقاله ای را مطالعه کردم که از نیاز جنسی جوانان ، ار تفریح جنسی ، از بلوغ زودرس ، از عدم امکان ازدواج دائم برای دختران و پسران به جهت عدم وجود سرمایه ، شغل ، مسکن صحبت میکرد . و از اینکه به ازدواج موقت توجه ی شایسته ای نشد گله مند بود . ما از هر طرحی چه آنهایی که خانه عفاف را مطرح کردند و چه اینانی که ازدواج موقت ساماندهی شده را مطرح میکنند ، اگر به سلامت جنسی جوانان ، به لطافت روحی و روانی جامعه خدمت میکند و باعث استحکام خانه و خانواده میشود ، دفاع میکنیم . منتها آنچه که ذهن مرا مشغول داشته و مرا ناگزیر از بیان آن نموده است ، غفلتی است که در بسیاری از نوشته جات قابل لمس و مشاهده است . و آن محصور نمودن شیطان است  در وسواس الخناس الذی یوسوس فی صدور الناس . حذف نمودهای شیطان در خارج از صدر و سینه و نادیده گرفتن علائم و سمبل های عدوا مبینا همه ی طرحها و زحمتها را عقیم و ناکارآمد ساخته است . آنچه در بحث نیازهای جنسی امروزه شما دوستان جوان من میبینید نه جدید است و نه بدون پاسخ . نیاز های جنسی همیشه بوده و معمولا مردم راه هایی صحیح برای مهار آن داشته اند . چیزی که امروز شما شاهد آن هستید در حقیقت نیاز جنسی نیست ، یک عطش جنسی ، یک سونامی جنسی است که با بلاهت جنسی همراه شده است . گوسفند نیازمند نوشیدن آب است ، و این یک نیاز طبیعی است ، اما گاهی گوسفند داران به وقت فروش گوسفندان و به خاطر اینکه پول بیشتری از فروش آن بدست آورند ، به گوسفند غذای شوری میدهند ، حیوان تشنگی شدیدی احساس میکند ، آب میخورد هنوز آب از گلوی حیوان پایین نرفته ، باز تشنه است و این ماجرا همچنان ادامه دارد . اگر کسی در این زمان از نیازمندی گوسفند به آب سخن بگوید ، نشانه خوبی از دانش و بینش ارائه نداده است ، این یک عطش کاذب است ، یک نیازمندی دروغین است . تا زهر شوری در حیوان هست این عطش هم هست . آنانی که خود را ویشنو vishnu خدای هندوها میدانند که صد دست دارد و بر هر دستی انگشت و بنایشان بر این است که کلیه مهار های دستگاه حیات اجتماعی را در اختیار داشته باشند پ/17 ، و برای فعالیتهایشان هیچگونه محدودیتی قائل نیستند پ/9 ، تنها خودشان را برگزیده ی خدا نمیدانند ، آنچه که این میان کمتر عنوان شده این است که خودشان را برگزیدگان خدا میدانند و در همان حال توده ی مردم غیر یهودی را وحشی و گوسفندی بیش نمیدانند . ایجاد عطش و بقول خودشان دست گذاری روی عصب حساس ذهن آدمیان برایشان کار سختی نخواهد بود . این یک فتنه ی جنسی است . و فتنه را نمیتوان با نادیده گرفتن فتنه گر شناسایی و خنثی نمود . گیرم که شما موفق شدید خانه ی عفاف درست کردید ، ازدواج ساماندهی شده ی بدون پیگیری شرعی و قانونی موقت را احیا نمودید . اینان الآن تز چند شوهری برای زنان را در دستور کار دارند ، با آن چه میکنید ؟ بگذارید باز هم از مظلومیت قرآن در میان مسلمانان ناله کنم و فریاد اعتراضم را به گوش ملائک و همه ی آنانی که به زیباییهای حقیقی میاندیشند برسانم . وقتی کلمات مولایم علی علیه السلام را در رابطه با قرآن میشنوم ، و بعد میبینم که ما چه برداشت ابتدایی از آن کتاب متین داریم غمی بر غمهایم اضافه میشود . میفرماید : فالقرآن آمر ، قرآن فرمانده است . زاجر ، بازدارنده است . اینکه عقب میمانیم و اینکه جلو میافتیم به این جهت است که با آهنگ قرآن خودمان را هماهنگ نساخته ایم . و یا اینکه اصلا قرآن را فرماندهی زاجر نمیدانیم . و صامت ناطق ، این قرآن برای آنهایی که گوشهای کر دارند ساکت است و برای آنهایی که گوش سالم دارند سخنگوست ، اگر من صدای وحی را نمیشنوم ، بهتر است گوشم را برای مداوا به طبیب گوش بسپارم . اخذ علیه میثاقهم و ارتهن علیهم انفسهم ، بواسطه ی همین قرآن خداوند از بندگانش پیمان گرفته و انانرا در گرو دستوراتش قرار داده است . اتم نوره و اکمل به دینه ، خداوند نورانیت قرآن را تمام و دین خود را به وسیله ی آن کامل کرده است . و قبض نبیه صلی الله علیه و آله و سلم و قد فرغ الی الخلق من احکام الهدی به ، و زمانی پیامبرش را به سوی خود برد که از تبلیغ احکام هدایت بخش قرآنی فراغت یافته بود . و ما شهادت میدهیم که پیامبر خدا سر سوزنی کوتاهی نکرد ، و از خدای بزرگ تقاضا میکنیم ، امکان بهره مندی از آیاتش را به همه ی ما عنایت فرماید . از دوستانی که شنونده ی مطالب هستند و دوستانی که مطالب را میخوانند از اینکه سخن طولانی شد و احیانا باعث ملال ، معذرت میخواهم میدانم که مولایم فرمود الکلام کالدواء سخن مانند داروست قلیله ینفع کم آن سودمند است و کثیره قاتل و پرگویی کشنده است . سعی میکنم فرمان مقتدایم را آویزه ی گوش کنم که اقلل کلامک کوتاه صحبت کن تامن ملاما تا از ملامت شنوندگان و خوانندگان ارجمند در امان باشی . ولی فتنه بزرگ است ، دشمن مصمم است ، دوستان در خوابند ، و من نمیخواهم روزی را ببینم که فتنه به بار نشسته و حالا همه به تجزیه و تحلیل آن میپردازند . الفتة اذا ادبرت عرفت  ، معما چو حل گردد آسان شود . فتنه اگر آشکار بود ، دشمن اگر عظیم الجثه بود ، شناسایی آن ، سخت نبود ، دشمن بسیار ریز است ، میکرب هم ریز است ، چشم مسلح لازم است . لذا اگر خسته میشوید ، تنتان درد میگیرد ، گوشتان آزرده میشود ، چشمتان همراهی نمیکند ، گوینده را ملامت نکنید ، بدانید لایدرک العلم براحة الجسم . در ادامه میخواهیم بگوییم دشمن خارجی دشمن درونی را فرماندهی میکند .

    ادامه دارد ....       



  • کلمات کلیدی :
  • نوشته شده در  یکشنبه 86/2/9ساعت  10:53 صبح  توسط علی خلیل اسماعیل 
      نظرات دیگران()


    لیست کل یادداشت های این وبلاگ
    کوفی و قساوت دل[2]
    کوفی و قساوت دل[1]
    برجام با یهود و گوساله سامری(11)
    برجام با یهود و گوساله سامری(10)
    برجام با یهود و گوساله سامری(9)
    برجام با یهود و گوساله سامری(8)
    برجام با یهود و گوساله سامری(7)
    برجام با یهود و گوساله سامری(6)
    برجام با یهود و گوساله سامری(5)
    برجام با یهود و گوساله سامری(4)
    برجام با یهود و گوساله سامری(3)
    برجام با یهود و گوساله سامری(2)
    برجام با یهود و گوساله سامری(1)
    برجام با یهود و ابو موسی اشعری
    برجام با یهود و روانشناسی اهل نفاق
    [عناوین آرشیوشده]