بسم الله الرحمن الرحیم
برجام با یهود و ضرورت احیای - و اعدوا لهم ما استطعتم من قوة.
اکنون که با تدبیر و تیزبینی و دوراندیشی رهبر مقتدر جمهوری اسلامی، حضرت امام خامنه ای بررسی برجام در مسیر قانونی، توسط نمایندگان مجلس شورای اسلامی مورد مطالعه و نقد و نقادی قرار می گیرد،
بجاست مفاد آیه 60 سوره انفال که می فرماید: و اعدوا لهم ما استطعتم من قوة و من رباط الخیل ترهبون به عدو الله و عدو کم-
به حکم فطری آینده نگری در امر مبارزه با دشمن و به مصابه جنگ اول به از صلح آخر و اینکه چرا عاقل کند کاری که باز آرد پشیمانی، نصب العین نمایندگان و آحاد مردم مومن و با شعور ایران عزیز قرار گیرد،
باشد که لطف و عنایت ویژه الهی همه دلسوزان و همه دلبستگان به تنها انقلابی که در عصر جدید به نام خدا شروع و به فرماندهی الهی مردی که هیچگاه نترسید و ترساند، به انجام رسید، را در بر گیرد.
کلمه - اعدوا - فعل امر است به معنای خود را آماده و مهیا سازید، به همه مردم مومن و مسلمان فرمان می دهد، که: در برابر آنها تا می توانید نیرو و اسبان سواری آماده کنید تا دشمنان خدا و دشمنان خود را بترسانید.
واضح است که این وجوب عینی است و تا ابد استمرار خواهد داشت. آیه به صراحت به همه آحاد مردم و بویژه به نمایندگان مردم مسلمان ایران می گوید: راه رسیدن به شهر صلح از جاده قدرت می گذرد، به عبارت دیگر صلح را در سایه قدرت بدست آورید.
آماده کنید خودتان را - لهم - برای آنها. ببینید چه امری و چه چیزی به شما و به مردم تان قدرت و شوکت می دهد، چه اموری در دل دشمنانتان خوف مستمر و رعب همیشگی ایجاد می کند، چه چیزهایی بدخواهان معلوم و نامعلوم را می ترساند، آن چیز و آن امور را مهیا کنید.
ما استطعتم - حد یقف ندارد، دستتان باز است. من قوة - از نیرو، و این کلمه - من قوة - بقدری عام است که از خضاب به رنگ سیاه که ظاهرا ساده و ابتدایی است، گرفته تا بمب اتم و فوق بمب اتم را شامل می شود.
هر چیزی که توانایی ایجاد رعب و رهب در دل دشمن را داشته باشد، می خواهد:
آمادگی جسمانی آحاد مردم باشد،
آموزش های فراگیر رزمی باشد،
دانش طلبی تخصصی فنون نظامی باشد،
تبحر در امور رسانه باشد،
نظم و انضباط در امور اقتصادی و اجتماعی باشد،
پر بودن انبار غله و آذوغه باشد،
فراوانی زاغه ها، قورخانه ها و زرادخانه ها باشد،
مهارت در گفتگو و عدم اعتماد در مذاکره با دشمن باشد،
فراگیری مهربانی در خانه، خانواده و جامعه باشد،
ایجاد کار و شغل باشد،
تسهیل در امر ازدواج و تکثیر نسل و کثرت اولاد باشد،
انفاق و دستگیری محرومین باشد،
و یا می خواهد:
قانون و وضع قوانین محکم با مشخصه - اشداء علی الکفار و رحماء بینهم - باشد،
همه این امور باید بکار گرفته شود، تا دشمن خیره سر دست از شرارت بردارد.
نیرو و قوه همانگونه که رسول خدا(ص) فرمود: الا ان القوة الرمی، انداختن و پرتاب کردن است. و رمی آن چیزی است که به سوی دشمن و یا به روی دشمن پرتاب می شود.
ممکن است گلوله، فشنگ، خمپاره، توپ و یا بمب باشد و ممکن است قانونی باشد که توسط نمایندگان مجلس شورای اسلامی به تصویب می رسد و شورای نگهبان آن را تایید می کند.
گرچه رسول خدا(ص) در زمان خود از منجنیق نیز در نبرد با دشمن استفاده کرده است، با این حال مظهر کامل و مصداق بارز قوة در آن زمان اسبان جنگی - و من رباط الخیل - و اسبان آموزش دیده بوده است و پر واضح است که اسبان جنگی در این زمان تانک ها، هواپیما ها، موشک ها، بمب ها و بمب اتم و در آینده تجهیزات پیشرفته دیگری خواهد بود.
رسول خدا(ص) رباط الخیل را معنا می کند. انه قال: ارتبطوا الخیل فان ظهورها لکم عز و اجوفها لکم کنز. اسب ها را ببندید که ظاهر آنها برای شما عزت و باطن آنها برای شما گنج است.
و نیازی به بیان نیست که فراهم آوردن این همه تجهیزات نظامی و ادوات جنگی برای بازدارندگی است. ترهبون به عدو الله و عدو کم. دشمن تان را بترسانید.
بدانید یا ندانید، بخواهید یا نخواهید، ایمان و باور به معنا و مفهوم آیه شریفه داشته باشید یا نداشته باشید، فرقی نمی کند، زمانی دشمن دست از سر شما برمی دارد که او را به مرگ بگیرید تا به تب راضی شود. بنابر این:
سانترفیوژ ها را ارتقاء و افزایش دهید،
رآکتور آب سنگین اراک را تکمیل کنید،
فردو را زنده نگه دارید،
ذخائر اورانیوم غنی شده را از دست ندهید،
ایمان تان را تقویت کنید،
نهضت های آزادیبخش را حمایت کنید،
فریاد بلند عدالت خواهی را در دنیا به صدا درآورید،
اتفاق کلمه و اعتماد به وعده های خدای متعال داشته باشید،
گستاخی ها و تحمیل محرومیت های ده ساله و پانزده ساله دشمن عنود را رد کنید،
رشد اقتصادی تان را در درون مرز هایتان جستجو کنید،
متوجه چشم های نگران و کنجکاو بسیاری در دنیا که رفتار شما در مواجهه با دشمن را به رصد نشسته است، باشید،
شک و تردید را از خود دور سازید، بدانید که موضع تهاجمی شما دشمن را مرعوب و تحریم های ظالمانه را کمرنگ و ان شاء الله خنثی خواهد ساخت.
بسم الله الرحمن الرحیم
برجام با یهود، و آیا گرگ مهربان می شود؟
ریاست محترم جمهوری اسلامی ایران، آقای حسن روحانی، در نشست خبری به تاریخ شنبه 1394/6/7 می گوید:
از جمله در مسئله برجام چینی ها می توانند کمک کنند تا راکتور اراک پیشرفته تر شود. چین و یکی دیگر از کشور های 5+1 این کار را می کنند که شاید آن کشور آمریکاباشد.
( پایگاه خبری افتاب، کد خبر: 316253 )
دوستان عزیز و خوانندگان ارجمند به یقین می دانند که از ویژگیهای منحصر بفرد گرگ علاوه بر درندگی، خونریزی، حرص و زیاده خواهی، تربیت ناپذیری است.
خدای قادر متعال یهود را به عنوان قومی که قدرت خدا را محدود و ناچیز می شمارد و او را عاجز و دست بسته می داند، به جهانیان معرفی کرده است.
وَ قالَتِ الْیَهُودُ یَدُ اللَّهِ مَغْلُولَة. یهود گفتند که دست خدا بسته است. یعنی قدرت خدا بطور اطلاق نیست.
آنگونه که در فرمایش امام صادق علیه السّلام آمده است: یعنون انه فرغ مما هو کائن.
مراد یهود از دست بستگی خدای متعال یعنی از خلق و آفرینش کائنات فارغ شده است.
به عبارت دیگر غلّ الید کنایة عن عدم الربوبیة: یعنی ربوبیت عالم و آدم از خدای متعال سلب شده است.
باید گفت که منشاء همه و یا بسیاری از جفا ها و خیانت های یهود در طول تاریخ به یک اعتقاد سخیف و یک رذیله وهمناک بر می گردد، و آن اینکه یهود غیر خود را ناانسان، گوئیم و امی می خواند:
ذلِکَ بِأَنَّهُم لَیْسَ عَلَیْنا فِی الْأُمِّیِّینَ سَبِیل. به این معنا که یهود حق دارد بر غیر یهود مسلط باشد، همچنان که گرگ حق دارد بر گوسفند مسلط باشد.
از همین رو احکامی که در ده فرمان آمده از قبیل: پدر و مادرت را احترام کن، قتل نکن، زنا نکن، دزدی نکن، دروغ نگو، چشم طمع به مال و ناموس دیگران نداشته باش، به فکر تصاحب غلام و کنیز، گاو و الاغ، و اموال همسایه ات نباش. تماما متوجه به همنوع یعنی متوجه به یهودیان است.
بعبارت دیگر یعنی به پدر و مادر یهودیت احترام بگذار، پدر و مادر های غیر یهودی احترامی ندارند.
قتل نکن یعنی برادر یهودیت را نکش، کشتن مردان غیر یهود با مانعی مواجه نیست.
زنا نکن یعنی با خواهر یهودیت زنا نکن، اما زنا با زن غیر یهودی ایرادی ندارد.
دزدی نکن یعنی از یهودی ندزد، اما دزدی از غیر یهودی جائز است.
دروغ نگو یعنی به همنوع یهودیت دروغ نگو، اما دروغ به غیر یهودی از ضروریات است.
این نوع رفتار و این نوع کنش تهوع آور بر می گردد به: لَیْسَ عَلَیْنا فِی الْأُمِّیِّینَ سَبِیل.
حضرت علامه طباطبایی رحمة الله علیه عبارتی در تفسیر ارزشمند المیزان دارند که می فرماید: و هذا یؤدی إلى معاملتهم مع غیرهم معاملة الحیوان العجم کائنا من کان، و این خود باعث شده که یهود با غیر یهود معامله حیوان زبان بسته بکند، هر معامله اى که باشد. و این عقیده اگرچه در کتاب باصطلاح مقدس تورات وجود ندارد، اما عقیده اى است که از دهان احبار خود گرفته و به اصطلاح سینه به سینه به دیگران منتقل کرده اند، دیگران هم کورکورانه از آن تقلید نموده اند.
اینکه در باب یک سفر آفرینش آمده سرانجام خدا فرمود: انسان را شبیه خود بسازیم، تا بر حیوانات زمین و ماهیان دریا و پرندگان آسمان فرمانروایی کند، پس خدا انسان را شبیه خود آفرید.
انسان در نگاه یهود یعنی یهودی و غیر یهودی حیوانی بیش نیست.
اکنون که می گوید: یَدُ اللَّهِ مَغْلُولَة، دست خدا بسته است. و نیز بنابر آنچه در سفر آفرینش می گوید: خدا در روز هفتم آفرینش دست از کار کشید و آرام گرفت. به این معنا است که ربوبیتی در کار نیست.
گویا می گوید: وظیفه خدا فقط بجای آوردن یک فعل بود و آن فعل هم در پایان روز جمعه به اتمام رسید و با شروع روز شنبه خداوند قدرتش را تفویض نمود.
و اکنون کائنات خود بخود بدون افاضه فیضی از جانب مدبری در کار و در حرکتند.
و نکته مهمتر حذف قدرت خدای متعال از مدیریت زمین است، وقتی خداوند حاکمیت، مدیریت و قدرتش را در آسمان ها تفویض نمود و خود آرام گرفت، چرا در زمین اقتدار و مدیریتش را تفویض نکند؟ و واضح است که مدیریت زمین باید از آن کسی باشد که شبیه خداست. و آن هم یهود است.
این است که بلافاصله بعد از جسارت یهود، حضرت باری تعالی می فرماید: غُلَّتْ أَیْدِیهِمْ دستهاى خودشان بسته باد.
از آنجاییکه یهود نقیصه دست بستگى و سلب قدرت را به خدای متعال نسبت داد، خدای حکیم با همان لفظ، آن منقصت را به یهود برگرداند.
و برای آنچه که گفتند آنان را لعن و نفرین فرمود: وَ لُعِنُوا بِما قالُوا و بدین سخن که گفتند ملعون گشتند.
و در ادامه خدای متعال نمی فرماید: یَدُ اللَّهِ مَبْسُوطَة. می فرماید: بَلْ یَداهُ مَبْسُوطَتانِ یُنْفِقُ کَیْفَ یَشاء. بلکه دست هاى خدا گشاده و باز است. به هر سان که بخواهد انفاق مى کند.
ید بصورت مفرد کنایه از قدرت است و به صورت تثنیه کنایه از کمال قدرت. نه آسمان ها و کائنات بی نیاز از قدرت و تدبیر الهی است و نه مدیریت زمین به یهود تفویض شده است.
اکنون از شما خواننده ارجمند می پرسم قومی که خدا را عاجز بداند و قومی که مورد لعن خدای متعال قرار گیرد و در های رحمت و مغفرت الهی را بر خود ببندد و همچنان بسته نگه دارد، آیا قابل تربیت است؟
آیا می توانید تصور کنید که روزی بشر موفق شود گرگ را همچون گوسفند رام و تربیت کند؟
اگر چنین تصوری برایتان میسر شد، تربیت یهود هم میسر خواهد شد. گرگ هیچگاه رام نمی شود، یهود هم هیچگاه دست از شرارت برنمی دارد.
وَ لَنْ تَرْضى عَنْکَ الْیَهُودُ وَ لَا النَّصارى حَتَّى تَتَّبِعَ مِلَّتَهُم این یهودیان و به تبع آنها نصرانی ها هرگز از تو ای رسول خدا(ص) راضى نمیشوند مگر وقتى که تو به دین آنان درآیى.
آیا برای شما خواننده محترم قابل تصور است که رسول خدا(ص) از روش و منش یهودیان که آمیخته با انواع هواها و هوس های شیطانی است تبعیت کند؟
اگر چنین تصوری را محال می دانید، ناگزیرید رضایت و خشنودی یهود از رسول خدا(ص) را برای همیشه محال بدانید.
یهود قومی است تربیت ناپذیر و آنهاییکه در دنیای اسلام به دنبال تبیین و باصطلاح اجرای شعار تبدیل دشمن به مخالف هستند، چه بدانند و چه ندانند چه بخواهند و چه نخواهند راهی جز تبعیت از یهود و نصاری و سرسپردگی و زوزه کشیدن برای آنان نخواهند داشت.
اکنون با توجه به گفته شیخ حسن روحانی رئیس جمهور که شاید آمریکا راکتور آب سنگین اراک را برایمان پیشرفته تر بسازد، آیا ممکن است بزودی شاهد یکی از شگفتی های آخرالزمان باشیم؟ آیا ممکن است که گرگ درنده پستان به دهان بره مادر مرده بگذارد؟
بسم الله الرحمن الرحیم
برجام با یهود، سربازان امام زمان(عج) و جایگاه فتنه
از جمله عواملی که سد سیر و سلوک الهی می کند، از رشد و تعالی باز می دارد، بال پرواز را از آدمی می گیرد، جامعه را متوقف می سازد و یا به ارتجاع می کشاند، فرار از فتنه، فرار از اذیت و آزار دشمنان و تمایل به زندگی راحت است. چنین فراری در ادبیات دینی از آنجایی که ریشه در پندار دارد بشدت مورد نکوهش و بسختی محکوم شده است.
نفرین قرآن حکیم که فرمود: قتل الخراصون - شامل مردمی است که در بند وهم و ظن و گمان گرفتار آمده اند. دلبستگی به پوسته و چسبیدن به زمین در فرهنگ قرآن و نیز در فرهنگ عقلاء قطعا نافی مغز و عدم عمق نخواهد بود.
پندار مردم به اینکه اقرار به لسان و اعتراف به زبان حقیقت ایمان است و آنان همینگه بگویند: ایمان آورده اند، رها می شوند از جانب خدای متعال و در آیه دو سوره عنکبوت رد شده است. آنچه که حقیقت ایمان، خلوص و عیار آن را آشکار می سازد موضع و عملکرد مردم در فتنه است.
اینکه گفته می شود: ما اهل کوفه نیستیم علی تنها بماند زمانی ارزش واقعی دارد که در عمل، در بزنگاه ها و در میدان تصمیم و انتخاب خود را نشان دهد.
فتنه مانند اکسیژن فضا را و مردمان را در بر گرفته است. دنیای بدون اکسیژن چیزی جز مرگ و نیستی با خود نخواهد داشت. دنیای بدون فتنه نیز جدای از اینکه قابل تصور نیست، دنیایی است خالی از روح و خالی از معنا. دنیایی است که مفهوم مومن، کافر، منافق، مسلمان، شیعه، سنی، یهودی، مسیحی در آن وجود ندارد. بشر در دنیای فاقد فتنه از درک چیزی به نام مرد، نامرد، شجاع، ترسو، قهرمان، پهلوان، انقلابی، سازشکار، ایثارگر عاجز است.
فتنه یعنی فضا، موقعیت، شرایط و جوی که بشر خود را می زاید. و هیچ موجودی بجز (الله) که - لم یلد و لم یولد - است، وجود ندارد که زاییده نشده باشد. منتها در زایش اول بشر موجودی است خام ، به همین خاطر لخت به دنیا می آید.
اما در زایش دوم که گریزی از آن نیست: یفتنون کما یفتن الذهب. همه مردم به تعبیر قرآن حکیم - الناس - یعنی فرد فرد، یعنی ایرانی و غیر ایرانی، یعنی سفید پوست و سرخ پوست و سیاه پوست، یعنی عرب و عجم، یعنی زن و مرد گداخته می شوند.
از آنجایی که زایش دوم بر خلاف زایش اول اکتسابی است و خودمان خودمان را می زاییم بسته به اینکه جه اندازه ناخالصی ها در دوران گداخت از وجود ما زدوده شده، مشخص می شود که چه لباسی به تن داریم: یخلصون کما یخلص الذهب - چه عیاری بر ما حک شده است؟ اصلا عیار داریم یا نداریم؟
همه آدم ها در زایش اول از آن جهت که اختیار و انتخابی ندارند - و نفخت فیه من روحی - را دارند. اما در زایش دوم بجز - و قلیل من عبادی الشکور - دیگران فاقد - و نفخت فیه من روحی - خواهند بود.
بنابراین ثروت و مکنت، آسایش و رفاه، تحریم و باصطلاح پسا تحریم، ناداری و بینوایی، درد و رنج، گزینه های روی میز و احیانا زیر میز از آنجاییکه ابزار فتنه و امتحانند شما را شادمان و محزون نسازند. فان الذهب یجرب بالنار و المومن یجرب بالبلاء.
سربازان و رزمندگان جوان:
علی خلیل اسماعیل شادمانی بعد از پذیرش قطعنامه 598 را به چشم سر دیده است، گلوله های رسام را که در فضای جبهه به آسمان شلیک می شد تا تلخی جام زهر را بپوشاند، با کمال تاسف دیده است.
فرماندهان با غیرت و امرای با شرف نیرو های مسلح حتما می دانند: پذیرفتن قطعنامه 598 بدون هزینه نبوده است. به اسارت رفتن بیش از 20000 نفر از رزمندگان و شمار فراوان شهداء و مجروحان و پیشروی نیرو های بعثی یهودی صدام تا کیلومتر ها در عمق خاک مقدس جمهوری اسلامی کمترین جراحتی است که می توان به آن اشاره کرد.
فرماندهان عالیرتبه و قهرمانان جبهه و جنگ:
آیا تا کنون از خود پرسیده اید که چرا نیروهای بعثی یهودی بعد از پذیرش قطعنامه از سوی ایران اینگونه بی مهابا تا نزدیکی خرمشهر آمدند و چیزی نمانده بود تمام دستاوردها و پیروزی های هشت سال نبرد را محو سازند؟ قطعا پاسخ آن را می دانید و احیانا برای فرماندهان جوان و شجاع بعد از خود توضیح داده اید که نمی توان ماهیت دشمن را اگرچه با عطر و ادکلن خود را خوشبو ساخته است، تغییر یافته دید.
دشمن همچون حیوان درنده، درنده است و خونریز. مخصوصا اگر بوی ترس به مشام او رسیده باشد. حیوان زمانی به انسان حمله می کند که متوجه شود آدمی ترسیده است. و ترس آدمی را نه در چهره او و نه در فریاد او که: من از هیچ کس نمی ترسم - بلکه از بوی نامحسوس ترس که در فضا پراکنده شده، دریافت می کند.
دیدید یا بارها شنیدید که مار در موارد متعدد به نوزاد آدمی آزار نرسانده است، چرا؟ چون نوزاد آدمی هنوز فهمی از خطرناکی مار ندارد به همین خاطر بوی ترس هم ندارد. همین نوزاد وقتی بزرگتر می شود از مار می ترسد و مار هم به او حمله می آورد، بخاطر اینکه بوی ترس تحریک کننده است و باعث حمله دشمن می شود.
پاسداران دلاور و ارتشیان با شرف:
قرار نیست مومن از یک سوراخ دو بار گزیده شود. اگر خدای مهربان از گناه همه آنانی که زمینه گزش اول را بخاطر پراکندن بوی ترس و بخاطر اعتماد به دشمن فراهم آورده اند، بگذرد قطعا از گناه کسانی که با تزیین و آرایش دشمن زمینه های گزش دوم را در باصطلاح پسا تحریم تدارک می بینند، نخواهد گذشت.
ما افتخار پیروی از پیغمبری را داریم که چشمانش می خوابد اما قلبش همیشه بیدار است. وقتی یهود اهل فدک از رسول خدا(ص) پرسید: یا محمد کیف نومک؟ خواب تو ای محمد(ص) چگونه است؟ و ما از خواب پیامبر آخرالزمان آگاهی داریم. رسول خدا(ص) فرمود: تنام عینای و قلبی یقظان. چشمانم می خوابد و این در حالی است که قلبم بیدار است.
انجمن تفکر مبانی از شما سرباز گمنام امام زمان(عج) به معنای عام و از شما سرباز فداکار و در خدمت نیرو های مسلح به معنای خاص میخواهد.
برای اینکه دشمن گوش تا گوش سرتان را نبرد، بر شهدایمان پایکوبی نکند، ناموس ملت مان را به یغما نبرد، شیطان بزرگ را به نام کدخدا بر جان و مال ما حاکم نکند، نخواب و نخواب و نخواب.
بسم الله الرحمن الرحیم
برجام با یهود، سقیفه بنی ساعده و تنهایی علی
آنچه کام یهود را در اولین برجام شیرین ساخته است، چرا در دومین برجام شیرین نسازد؟
آنانی که با تدبیر و استفاده از بهم ریختگی جامعه، حاصل از فقدان نبی معظم (ص)، فرصت را غنیمت شمرده و با تعجیل و در غیاب امیر مومنان علی (ع) در سقیفه بنی ساعده گرد آمده، نه تنها تصمیم دارند تا رعب آور ترین سمفونی طول تاریخ را با کنار زدن افضل و گماردن مفضول به یادگار گذارند، بلکه تصمیم دارند تا دردناک ترین خانه نشینی، حزن آور ترین شهادت و غم انگیز ترین کظم غیظ را با لطیف ترین آهنگ و گوش نواز ترین آواز به سمع مسلمانان تازه رهیده از بند جاهلیت درآورند.
و چرا یهود فضا سازی اولین فرجام را در دومین فرجام به اجراء در نیاورد؟
فضا سازی ای که علامه سید شرف الدین عاملی در بحث با شیخ سلیم البشری به آن اشاره می کند و می گوید: امام على (ع ) براى احتجاج و اسـتدلال در آن روز و آن ظروف، اثرى جز فتنه و از بین رفتن حقش نمى دید زیرا آنحضرت بـراى اسـاس اسـلام و کـلـمه توحید بیمناک بود. آن جناب در آن ایام، گرفتار وضعى شده بود که هیچکس چنین گرفتارى نداشت.
او بین دو مهم گرفتار بود: خلافت با آن نصوص و وصایایش از یک طرف، او را به طورى ندا مـى کرد و در پیشگاهش شکوه مى نمود که قلب حضرتش خون مى شد، و با آنچنان ناله اى وى را مى خواند کـه جـگـر مـى سوخت. اما فتنه هاى طغیان گرایانه از ناحیه دیگر، وى را چنین انذار مى نمود که جزیره العرب به هم مى ریزد، عرب منقلب و دگرگون می شود، اسلام نابود مى گردد.
و شما دوستان جوان ما می توانید این درد جانکاه را که در فرمایش مولای غریبمان آمده است: فَإِنْ أَقُلْ یَقُولُوا حَرَصَ عَلَى الْمُلْکِ وَ إِنْ أَسْکُتْ یَقُولُوا جَزِعَ مِنَ الْمَوْتِ - همین الآن و با ذهن تصویریتان به تماشا بنشینید.
انجمن تفکر مبانی عاجزانه از مراجع عظام، علمای اعلام و روحانیون جوان که راسخترین یاران امام صادق در طول زمان بوده اند، توقع روشنگری و تبیین فضای سقیفه اول و پیآمد های دردناک آن و نیز آگاهی بخشی آحاد مردم مومن و مسلمان جهت شکستن فضای تحمیلی ویرانگر در سقیفه دوم را دارد.
بسم الله الرحمن الرحیم
برجام با یهود و حب دنیا
دنیای بلاغ، دنیای ممدوحه است. دنیای به حد کفاف است. دنیای بلاغ بهره گیری معقول از مواهب مادی در طریق وصول به معنویت و آخرت است. همانی است که در فرمایش اولیاء الهی محل تجارت و مسجد دوستان خداست. مقصود ما از دنیا در این نوشته مختصر دنیای بلاغ نیست.
مقصود، دنیای ملعونه است. همانی است که در پاسخ امیرالمومنین(ع) به پرسش یهودیان که علت نامگذاری دنیا را خواسته بودند، فرمود: انما سمیت الدنیا، دنیا، لانها ادنی من کل شئی. که مجبت به آن بعنوان اصل المحن، راس الفتن و راس کل خطیئة مورد مذمت و سرزنش قرار گرفته است.
تجمیع زن پرستی، دلبستگی به پلشتی ها، ریاست طلبی، راحت طلبی، زبان بازی، برتری جویی و پول دوستی حب دنیا را فریاد می زند.
علاقمندی به اینچنین دنیایی علاوه بر اینکه عقاب الیم را با خود دارد، عقل را به فساد می کشاند و قلب را از شنیدن حکمت باز می دارد. با این حال آنچه که باعث شده است تا دستور اخراج این حب از دلها صادر شود، و یذل الرقاب بمعنای به ذلت کشاندن گردن ها، می باشد. گردن هایی که دیر یا زود باید تندی و تیزی شمشیر دشمن را با همه وجود حس کند.
مردم و جوامعی که آلوده به ویروس دنیا دوستی شده اند از آنجایی که یهود بنابر آنچه که در پروتکل اندیشوران صهیون آمده است دست بر عصب حساسشان گذارده، گمان می کنند دو گل خورده اند و سه گل زده اند، غافل از اینکه طبق فرمایش رسول خدا(ص) حب دنیا در هیچ دلی ساکن نمی شود مگر اینکه او را به سه چیز آلوده می سازد.
1. گرفتاری مستمر: شغل لا ینفد غنائه. مشغولیتی که خستگی آن هرگز تمامی ندارد.
2. گدایی مستمر: و فقر لا یدرک غناه. فقری که هیچگاه به ثروت نمی رسد.
3. تمنای مستمر: و امل لا ینال منتهاه. امید و آرزویی که منجر به انتهاء نمی شود.
توصیه اکید انجمن تفکر مبانی به همه آنانی که قرار است برجام را مطالعه و بررسی کنند، آیات 88 و 89 سوره شعراء است.
بدانند: همه ما و شما روزی را در پیش داریم که در آن روز پول، ریاست، جاه، مقام، پست، عنوان، موقعیت، سمند، پورشه و پراید هیچ سودی به حال ما، مردم کوچه و بازار، و صد البته به حال شما، مردمی که از خواص بشمار می روید، ندارد.
روزی را در پیش داریم که علاوه بر پسران، دختران و همسران نیز نفعی به ما و شما نمی رسانند. در آن روز آرای مردم حوزه انتخابیه کمکی به شما نخواهد کرد. قوم و قبیله و حزب و دسته و گروه و جناح به داد شما نخواهد رسید.
آنچه در آن روز کمک کننده است قلب سلیم است. الا من اتی الله بقلب سلیم. یعنی قلبی که به فرمایش امام صادق(ع) سلم من حب الدنیا. از دلباختگی به دنیای ملعونه در امان مانده است.
بسم الله الرحمن الرحیم
برجام با یهود و تکلیف نخبگان
بعد از بیان ماجرای گاو در سوره بقره و افشای راز بنی اسرائیل خدای حکیم در آیه 74 می فرماید: ثم قست قلوبکم، دل های شما جماعت یهود سخت شد.
توغل و غوطه خوردن در مادیات، عناد، دشمنی و عصبیت مضاعف در بنی اسرائیل باعث شد معجزات نورانی از حیز انتفاع خارج گردد، مواعظ و روشنگری ثمری نداشته باشد، ادله و براهین عقلی در جان بچه های یعقوب موثر نیفتد.
جناب سید عبدالحسین طیب رضوان الله تعالی علیه در ذیل همین آیه می فرماید: و هرگاه در حالات یهود از زمان حضرت موسی(ع) تا این زمان بررسی کنید می فهمید که هیچ طائفه ای بقدر اینها قساوت نداشته که حتی نسبت به زن و فرزند خود ترحم نمی نمایند.
وقتی دلی مبتلا به قساوت می شود یعنی گرفتار خشکی، سفتی، سختی و بخل می گردد. توقع خیر و رحمت از چنین دلی دور از عقل است. همانگونه که امام حسن عسگری(ع) در معنای ایه آورده است: عست و جفت و یبست من الخیر و الرحمة.
و البته واضح است که قساوت بدون مقدمه و بدون دلیل رخ نداده است. در هیچ قومی و در هیچ عصری معجزه احیاء مقتول که در داستان گاو به آن پرداخته شده است، نیامده و نخواهد آمد. اگر کوه ها با همه عظمت و بزرگیشان، دریا ها و اقیانوسها با همه گستردگیشان زنده شدن مقتولی بواسطه تماس با استخوان گاوی ذبح شده را مشاهده می کردند همگی خاشعانه و متواضعانه حمد خدای را بجا آورده و ایمانشان را فریاد می زدند.
اما خداوند برای این قوم ناسپاس علاوه بر معجزه احیاء و زنده ساختن مقتول، معجزات بی مانند دیگری از قبیل عبور از دریا، تماشای غرق شدن فرعون و یارانش، مسخ گنهکاران روز شنبه، نزول تورات، زنده شدن همراهان موسی(ع) در طور و دیگر معجزات را آورده است. امام(ع) این معجزات را آیات باهرات می خواند.
بعد از اینکه یهود به نشانه های نورانی و درخشان اعتنایی نکرد و از تماشای معجزاتی که در عصر رسول خدا(ص) رخ داد بهره ای نبرد، به قساوت دل و خشکی قلب توبیخ و مجازات شد.
ثم قست قلوبکم من بعد ذلک فهی کالحجارة او اشد قسوة.
معجزات انبیاء الهی، جنبه سیرک ندارد برای سرگرمی و تخدیر مردمان نیست، برای آن است که دلها بواسطه مشاهده آن نرم و رقیق شود اما این مطلب در مورد یهود عکس عمل می کند.
قساوت بعد از ارائه معجزات روشن و آیات نورانی خبر از پلیدی روح، خباثت ذات و پلشتی سرشت یهود دارد. آیه می فهماند آنچه که سبب هدایت و ادراک است نسبت به یهود سبب کودنی، نافهمی و جهل می شود. آنچه سبب نرمی است در این جماعت لجوج سبب قساوت و عناد شده است. این سختی دل در یهود تا آنجا جلو رفت که خدای متعال می فرماید: دلهای شما مانند سنگ شد بلکه سختی آن از سنگ هم بیشتر شد. و توجه دارید که سنگ گرچه از نظر جسمی سنگین است اما از نظر ارزش و اعتبار سبک و ناچیز است.
تشبیه دلهای یهودیان به سنگ می فهماند که همه راه ها برای نفوذ به قلب و دل بچه های نسبی و سببی اسرائیل مسدود است و علت آن نیز واضح است، سنگ قابلیت درک حقایق را ندارد. برای اینکه این تشبیه ملموستر باشد عبارت کلبی را که جناب رشیدالدین میبدی در کشف الاسرار آورده، بخوانید. می گوید: پس از آنک مرده زنده شد و بگفت که کیست کشنده من، ایشان قبول نکردند و گفتند ما نکشتیم، رب العالمین گفت سخت است دلهای شما و سیاه و غلیظ که مرده پیش چشم زنده شد و بگفت که کشنده من کیست و شما می نپذیرید.
همه آنانی که قرار است برجام را مطالعه کنند خوب است علائم و نشانه های دلهای سنگ شده را در فرمایش امام(ع) جستجو کنند.
می فرماید: سنگ یابس است، خشک است، لا ترشح برطوبة. از او توقع رطوبت و نم نمی رود. به عبارت دیگر یهود نم پس نمی دهد.
و من در شگفتم که چگونه است در هزاره سوم بعد از میلاد عیسی مسیح(ع) مردمی پیدا می شوند که توقع اکرام از یهود و یهودی دارند. یهودی ای که بدون هیچ پوششی غیر خود را گوئیم و حیوان زبان بسته می خواند.
دلی که سنگ می شود قابلیت نفع رساندن از او سلب می گردد. و لا ینتفض منها ما ینتفع به.
آنانی که متوهمانه مردم کوچه و بازار را به جشن پیروزی فرا می خوانند، لطف کنند همین فراز از فرمایش امام(ع) را تبیین و یا حداقل معنا کنند. شک نکنید یهود نم پس نمی دهد و چیزی که سود ملت عزیز ما در آن باشد را به شما نخواهد داد.
آنانی که بقول آقای تنابنده بازیگر نقش نقی معمولی در سریال پایتخت زیر کولر نشسته اند و آروغ روشنفکری می زنند بگویند تاکنون یهود کدام حق از حقوق الهی را اداء کرده است؟ به چه کسی رحم کرده است؟ کدام پیامبر را اذیت نکرده است و کدام امام را نکشته است؟
بکار گرفتن تخیل و از کار انداختن تعقل در مواجهه با یهود برازنده نخبه ایرانی، روشنفکر مسلمان و اندیشمند شیعه نیست. عاقلانه تصمیم بگیرید. کلام امام(ع) را، انکم لا حق الله تعالی تودون، در نظر داشته باشید و در بررسی برجام بدانید که اینان حقی از حقوق خدا را اداء نمی کنند چه برسد به چیزی که شما حق خودتان و احیانا ملتتان می دانید.
حقتان را گدایی نکنید. برای احقاق حقتان به خودتان و مردمتان متکی باشید. یهود تاکنون برای رضای خدا صدقه ای نداده است. بخوانید: و لا من اموالکم و لا من حواشیها تتصدقون. و لا بالمعروف تتکرمون و تجودون. چرا گمان می کنید آنان مهربان شده اند؟ و چرا می پندارید آنان در حق شما جود می کنند و این بار در برجام به شما صدقه می دهند؟ آنان قطعا عوض نشده اند کمی حق بدهید نگران باشم.
از گذشته تا حال و تا آینده ای نا معلوم کدام مهمان را گرامی داشته اند؟ و لا الضیف تقرون. و با کدام اصل انسانی با جوامع دور و نزدیک معاشرت و معاملت کرده اند؟ و لا بشیء من الانسانیة تعاشرون و تعاملون.
انجمن تفکر مبانی از کلیه نمایندگان مجلس شورای اسلامی و از اعضای محترم شورای امنیت ملی تقاضای اکید دارد برای رضای خدا و برای سربلندی شهدای عزیزی که در راه اعتلای سرزمین عزیز ما ایران جانفشانی کرده اند، زمان را از دست ندهند، لغات دو پهلو را شناسایی کنند. بدانند که اولین یا ایها الذین آمنوا که در قرآن عزیز آمده است، نهی تازه مسلمانان است از بکار بردن لغتی که مفهوم آن را خدای حکیم می پذیرد اما لفظ آن را بدانجهت که مورد سوء استفاده یهود است رد می کند و از مسلمانان می خواهد از لغت دیگری که همان معنا و مفهوم را دارد استفاده کنند و از آن پس مسلمانان بجای راعنا کلمه انظرنا را در خطاب به رسول خدا بکار بردند.
و نیز بدانند: و قولوا للناس حسنا، میثاقی است که یهود هیچگاه به آن پایبند نبوده است، آنان در دوگانه حرف زدن فرقه ای ممتازند، با شما به گونه ای سخن می گویند و بر کاغذ می آورند و با خودشان به گونه ای دیگر، آنچه به شما گفته اند و مکتوب کرده اند را بدقت مورد بررسی قرار دهید اما آنچه در جمع خود می گویند و می نویسند را ابلهانه و احمقانه خوراک داخلی نپندارید.
شایسته است نظرات نخبگان و اندیشمندان و منتقدان برجام را بشنوید، بخوانید و در آن دقت کنید. سهل گیری در مواجهه با یهود نفرین خدا، رسول خدا و مومنان را در پی خواهد داشت.
بسم الله الرحمن الرحیم
لوزان، پادشاهی کدخدا و رسالت نخبگان
طعم خوش پادشاهی و مزه مطلوب ربوبیت که امروز در کام سازمان ها و محافل باصطلاح بشری از بنیاد نوبل گرفته تا برنامه جهانی غذا و از سازمان یونسکو گرفته تا سازمان ملل متحد به فراوانی یافت می شود ریشه در احبار یهودی و رهبان نصرانی دارد.
اینان پیش از این به گونه ای با مردم رفتار کردند که آنان بدون هیچگونه اکراهی حکم خدا را در مقابل حکم علمایشان نادیده گرفته ، حلال خدا را حرام و حرام خدا را حلال پنداشته اند. و امروز جمیع رسانه ها از نقوشی که بر کاسه و بشقاب است تا نوشته ای که بر پیراهنی نقش بسته است . از عروسکی که ظاهرا لبخندی بر لبان کودکی مینشاند تا کارتونی که قصد سرگرمی نوجوانی را دارد. و تا هر کجا که ذهن دوست خوب من کشش دارد و میتواند تصوری از رسانه بدهد، همه متحدا در تلاشند تا این طعم و این مزه در ذائقه و در کام همه آحاد مردم بویژه مردم مسلمان خوشآیند و دلپذیر آید و اینان نیز همچون یهودیان و نصرانیان طوق بندگی احبار و رهبان های رسمی و غیر رسمی را بر گردن نهند و مدیریت سازمان یافته آنان را بپذیرند. این بیان استناد قرآنی دارد.
میفرماید : اتَّخَذُوا أَحْبارَهُمْ وَ رُهْبانَهُمْ أَرْباباً مِنْ دُونِ اللَّه[31 توبه]. در این آیه خدای حکیم با وصف یهود و نصاری به شرک، خبر از برده گی عوام و پادشاهی خواص می دهد.
آیه می گوید: مردم یهودی و نصرانی بجای خدای متعال احبار و رهبان را ارباب خود پنداشتند و بجای اینکه مطیع دستورات ذات الهی باشند، دستورات و قوانین حبر ها و راهب هایشان را میپذیرفتند. و بدینسان عملا علماء و ملاهایشان را به طور نامحسوس پرستش میکردند. وضع مستقلانه قوانین و احکام، موجب حذف خدا و موجب ارتقاء شان و رتبه ی احبار و رهبان تا حد پروردگاری گردید.
نکته موجود اینکه: آیه فقط برای سرزنش مردم یهودی و نصرانی نیست، امروز هم اگر کسی بدون هیچ قید و شرطی فرمانبر حاخام ها و کشیشان باشد و از مجامع و محافل تحمیلی که بطور آشکار و نهان تدبیر امور میکنند و به مدیریت جامعه ی جهانی میپردازند، تبعیت کند و بجای خدا آنان را ارباب خود قرار دهد، باید سرزنش شود.
نهی رسول خدا را آویزه گوش کنیم و آنچه را که یهودیان مرتکب شدند مرتکب نشویم. لا ترتکبوا ما ارتکبت الیهود. بدانیم که اگر مرتکب گناه یهودی شدیم، پیآمدش آن است که حرام خدا را با کمترین توجیه حلال میسازیم. فتستحلوا محارم الله بادنی حیل.
آنچه در این حدیث محل تامل و تفکر است عبارت - بادنی حیل - است. با کمترین حیله، حلال سازی صورت میگیرد.
یهود سابقه ی طولانی در برده گیری و برده سازی دارد. آنچه امروز آنها را با همه اختلافات و نزاع ها - بَعْضُهُمْ أَوْلِیاءُ بَعْض - متحد و یکی ساخته است، این است که همه دنیا باید در مقابل پادشاهی و ربوبیت سران پیدا و ناپیدای یهود و نصاری خاضع و خاشع باشند. و در این میان رسانه ها در تلاشی هماهنگ می کوشند تا همنشینی با یهود را تسحیل و زمینه های برسمیت شناختن ربوبیت سران یهودی را با - ادنی حیل - ممکن سازند. (قسمتی از کتاب مغضوبین ارض)
انجمن تفکر مبانی تنفر و انزجار شدید خود نسبت به آنچه که بعنوان بیانیه لوزان - حاصل مذاکرات نمایندگان دولت شیخ حسن روحانی و نمایندگان 1 + 5 - در منظر رسانه ها و به سمع مردم مسلمان رسیده است را ابراز داشته، از همه و بویژه نخبگان در عرصه فرهنگی، حقوقی و رسانه ای می خواهد که آحاد مردم را نسبت به پادشاهی که عامل اتحاد کدخدا - در لسان بعضی ها و شیطان بزرگ در لسان و اندیشه امام خمینی رحمة الله علیه - و دنباله رو های ریز و درشت او شده است، حساس و آگاه نموده و از تضییع و پایمال شدن خون و دستآورد های اندیشمندان جوان ما در عرصه دانش هسته ای جلوگیری نمایند.
بسم الله الرحمن الرحیم
قُلْ لِلَّذِینَ کَفَرُوا سَتُغْلَبُونَ وَ تُحْشَرُونَ إِلى جَهَنَّمَ وَ بِئْسَ الْمِهاد .
صبح روز دوشنبه بیستم امرداد سال 1393 رئیس جمهور محترم جناب آقای دکتر روحانی در جمع سفراء و نمایندگی های ایران در خارج از کشور که بطور زنده و مستقیم از تلویزیون جمهوری اسلامی پخش می شد، فرمود:
عدهای در داخل تعامل هراسی را مطرح و در خارج هم برخی ایران هراسی میکنند، وی تاکید کرد: سیاست خارجی دکترین مستقل ندارد بلکه جزئی از سیاست ملی است؛ عدهای شعار سیاسی میدهند اما بزدل سیاسی هستند هروقت مذاکره میشود، میگویند میلرزیم؛ به جهنم، بروید جای گرم که نلرزید.
اکنون شما خواننده ارجمند بفرمایید که به این سیاق سخن گفتن
آیا حکایت از عصبانیت آقای رئیس جمهور دارد ؟ همانگونه که آقای روح الله حسینیان نماینده مردم تهران در مجلس شورای اسلامی می گویند.(1)
و یا حکایت از صراحت جناب رئیس دارد؟ چنانچه مشاور فرهنگی ایشان آقای حسام الدین آشنا اینگونه بیان داشته اند.(2)
آیا نوع گویش آقای روحانی را تکفیری می دانید؟ (3)
آیا شما هم با آقای احمد توکلی نماینده مردم تهران در مجلس شورای اسلامی که اینگونه سخن گفتن را در شان رئیس جمهور نمی داند، هم عقیده هستید؟(4)
به نظر شما پاسخ سوال آقای حسین قدیانی روزنامه نگار که پرسید: به جهنم را باید به اوباما گفت یا منتقدان دلسوز؟ کدام است؟
پاسخ شما سروران گرانقدر را نمی دانم، اگر میل و رغبتی بود برایمان بنویسید.
اما انجمن تفکر مبانی معتقد است که آقای رئیس جمهور عصبانی است و در لحظاتی با گویش تکفیری از اعتدال خارج می شود، و بقول آقای آشنا صریح سخن می گوید و این در حالی است که می داند فصحاء بیشتر از زبان تعریض و کنایه بجای صریح سخن گفتن بهره می گیرند.
اما این صراحت داغ و این گویش آتشی که قطعا در شان مسئولان و بویژه رئیس جمهور محترم نیست، آیا درد جانکاهی را در بطن خود پنهان نکرده است؟
اگر قرار است فردو بماند، نطنز و اراک بمانند، اصول و خط قرمز ها پا بر جا باشند، حمایت از فلسطین و حزب الله استمرار داشته باشد، تحریم ها برداشته شود، اموال بلوکه شده باز گردند، در این صورت چرا باید منتقدین به جهنم بروند؟ بمانند و از شما متشکر شوند، برایتان دست بزنند و هورا بکشند.
آیا آن درد جانکاه که رئیس جمهور محترم را عصبانی، و او را از اعتدال در سخن خارج و جهنم را برای منتقدان دلسوز می طلبد، نمی تواند از جنس پا گذاشتن بر اصول و خط قرمز ها باشد؟ آیا می شود و آیا می توان تصور کرد که شیطان اکبر حرف بشنود و کالا بدهد؟ اگر چنین است، چرا به جهنم؟ بگذار بمانیم، علاوه بر اینکه افکارمان را اصلاح می کنیم ثنا گوی شما و تیمتان هم خواهیم شد.
و اما پاسخ سوالی که می پرسد: به جهنم را باید به اوباما گفت یا منتقدان دلسوز؟ آیه 12 سوره آل عمران است که می فرماید: به کافران بگو: به زودى مغلوب و به سوى جهنم محشور و رانده خواهید شد و چه بد جایگاهى است دوزخ.
این آیه از آیات اعجاز قرآن است، بعد از جنگ احد طولى نکشید که مضمون آیه تحقق یافت، یهودیان مدینه (بنى قریظه و بنى نضیر) در هم شکسته شدند و در غزوه خیبر، مهمترین مرکز قدرت آنان از هم متلاشى شد و مشرکان نیز در فتح مکه براى همیشه مغلوب گشتند.
تمام
//////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////
1- که این نوع ادبیات عصبانیت رئیس جمهور را نشان میدهد. و ادامه می دهد: رئیس جمهور قول داد صد روزه تحولی در اقتصاد ایجاد کند اما اکنون آمار تورم نقطه به نقطه را میدهد در حالی که تورم سالیانه گفته نمیشود. بنابراین رئیس جمهور عصبانی است از این که تورم چندان مهار نشده و هچنین در سیاست خارجی چندان موفق نبوده است. آقای حسینیان اضافه می کنند: به رئیس جمهور از این بابت حق میدهیم اما راه عصبانیت توهین به منتقدان نیست. راه حل عصبانیت، کمک گرفتن از بنیه علمی کشور و دانشگاههاست که از آنها بخواهند از تجربیاتشان استفاده کنند.
2- به نظر بنده رئیس جمهور عصبانی نبود، ولی صریح بود.
3- همانگونه که نایب رئیس مجلس شورای اسلامی جناب آقای ابوترابی فرد می گویند. مسئولان ارشد نظام بدانند اگر این دغدغه ها نبود قطعاً شما از آرامش برخوردار نبودید، با ادبیاتی که شایسته مسئولان نظام نیست و واژه های تکفیر که انتظار نمیرود در ادبیات سیاسی یک نظام اسلامی و دولت اخلاق مشاهده شود منتقدان را از سخن باز نداریم.
4- شما در برابر منتقدان در مذاکرات هستهای صحبت از بزدلی و به جهنم میزنید و ادامه می دهد: نه هرکس که منتقد روند مذاکرات هستهای باشد، بزدل سیاسی است و نه هرکس که شیفته آن بود، شیردل انقلابی است. وی سیاست خارجی را میدان توفیق نسبی دولت می داند و تصریح می کند: بنده معتقدم که اینگونه سخن گفتن در شأن رئیسجمهور نیست.
بسم الله الرحمن الرحیم
سگت فربه شده
اکنون و در پایان نوشته مختصرمان یکبار دیگر متذکر می شویم.
1- مباحث و کارکرد های نفاق اصغر درون دینی است، داروی آن موعظه است، آن را به مجالس و محافل بین المللی نکشانید. برخلاف نفاق اکبر، که هم مباحث آن و هم کارکرد های آن امنیتی، اطلاعاتی و حاکمیتی است، در نفاق اکبر با دشمن تام و تمام سر و کار دارید و اولین داروی آن بر حذر بودن است. عدم تشخیص این دو باعث تحلیل و اتخاذ موضع معکوس خواهد شد.
2- یکبار دیگر مثلی را که عبدالله ابن ابی بعنوان رئیس و سرکرده منافقین و در توهین به یاران رسول خدا(ص) در سخنرانی اش بکار برده است، بخوانید و اینبار از باب اینکه پسر ابی کارکرد های نفاق و راه های فربه سازی آن را بهتر از هر کس دیگری می شناسد، و از باب اینکه: الحکمة ضالة المؤمن، فخذ الحکمة ولو من أهل النفاق. در آن تامل بیشتری داشته باشید.
َ
می گوید: و الله ما مثلنا و مثلهم إلا کما قال القائل: سمن کلبک یأکلک. بخدا قسم نیست مثل ما و مثل آنها مگر چنان که گوینده، می گوید: سگت فربه شده که تو را بخورد. توجه کنید که اولین پارس منافق فربه شده بر سر صاحبش فرود می آید. از همین رو هم در مبارزه با نفاق اصغر و هم در مبارزه با نفاق اکبر سر سوزنی غفلت و سهل گیری مرگ و نیستی را بهمراه خواهد داشت.
3- نگاهی اجمالی به حاکمان، پادشاهان و روسای جوامع اسلامی فریاد می زند که نگذارید سگ های درونتان فربه شوند، تا بتوانید از حاکمیت سگ های فربه شده ممانعت بعمل آورید.
4- آیات پایانی سوره منافقون از اموال و اولاد به منزله مواد مغذی در فربه سازی سگ های درون و بیرون نام می برد و نقش تخریبی آن را به مومنین متذکر می شود. و نیز به داروی پیشگیری از این درد جانکاه و البته بسیار موثر در تسکین این مرض مزمن اشاره می کند.
یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تُلْهِکُمْ أَمْوالُکُمْ وَ لا أَوْلادُکُمْ عَنْ ذِکْرِ اللَّهِ وَ مَنْ یَفْعَلْ ذلِکَ فَأُولئِکَ هُمُ الْخاسِرُونَ. وَ أَنْفِقُوا مِنْ ما رَزَقْناکُمْ مِنْ قَبْلِ أَنْ یَأْتِیَ أَحَدَکُمُ الْمَوْتُ فَیَقُولَ رَبِّ لَوْ لا أَخَّرْتَنِی إِلى أَجَلٍ قَرِیبٍ فَأَصَّدَّقَ وَ أَکُنْ مِنَ الصَّالِحِینَ. وَ لَنْ یُؤَخِّرَ اللَّهُ نَفْساً إِذا جاءَ أَجَلُها وَ اللَّهُ خَبِیرٌ بِما تَعْمَلُونَ.
اى کسانى که ایمان آوردهاید، اموال و اولادتان شما را از ذکر خدا به خود مشغول ندارد، که هر که چنین کند زیانکار است. از آنچه روزیتان دادهایم در راه خدا انفاق کنید، پیش از آنکه یکى از شما را مرگ فرا رسد و بگوید: اى پروردگار من، چرا مرگ مرا اندکى به تأخیر نینداختى تا صدقه دهم و از شایستگان باشم؟ چون کسى اجلش فرا رسد، خدا مرگ او را به تأخیر نمىافکند. و خدا به کارهایى که مىکنید آگاه است.(سوره منافقون آیات11و10و9)
اموال و اولاد تا زمانی حرمت دارند که شما را از ذکر خدا باز ندارند. یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا - ای کسانی که ایمان آورده اید. خطاب به مومنان عصر رسول خدا(ص) و همه کسانی است که در طول تاریخ افتخار پیروی از آن سرور را داشته، دارند و خواهند داشت. ایمان اقتضاءآتی دارد، باور و الزام عملی به آن اقتضاءآت شما را در صف مومنان قرار می دهد. یکی از آن اقتضاءآت نهی ای است که در - لا تُلْهِکُمْ - وجود دارد. شما را مشغول نسازد، شما را به وادی بی خبری و غفلت نبرد. آنچه می تواند خلقیات سگی درون شما را توجیه و پوشش دهد و در فربه سازی سگ های درون و بیرون نقش اصلی داشته باشد - أَمْوالُکُمْ وَ لا أَوْلادُکُمْ - دارایی ها، ثروت ها و نیز فرزندان شما است. هر وقت متوجه شدید که به خاطر گنج ها و پول هایتان و به خاطر پسر ها و دختر هایتان - عَنْ ذِکْرِ اللَّهِ - از یاد خدای متعال غافل شده اید، شک نکنید که از دائره ایمان خارج شده اید.
یاد خدا که در آیه آمده بقدری عظیم است که غفلت از آن دست شما را در دست زیانکاران خواهد داد - وَ مَنْ یَفْعَلْ ذلِکَ فَأُولئِکَ هُمُ الْخاسِرُونَ. آیه را جدای از فضای سوره معنا نکنید، آیه نمی خواهد صرفا توصیه اخلاقی ارائه کند. که بله داشتن مال، داشتن طلا و جواهر، داشتن حساب بانکی، داشتن خدم و حشم، داشتن کشتی و هواپیمای شخصی، امکان اقامت در فلان هتل و استراحت در فلان ساحل لذت بخش است، و سرگرم بودن با فرزندان، دید و بازدید نوادگان، شرکت در جشن تولد یکی و جشن نامزدی دیگری باعث شادمانی و سرور است، و این شادمانی و آن لذت شما را از یاد خدا باز می دارد، پس ما شما را نهی می کنیم که مبادا سرگرم این امور شوید و داخل در زیانکاران گردید.
کسانی که آیه را اینگونه معنا کرده اند، برداشتشان از ذکر الله، برداشتی درون دینی است مانند مباحث و کارکرد های نفاق اصغر که درون دینی است، و گفتیم که داروی آن موعظه است و آیه در صدد بیان موعظه نیست. ذکر الله در اینجا همچون مباحث نفاق اکبر کارکردی امنیتی، اطلاعاتی و حاکمیتی دارد، اینجا موعظه کارآیی ندارد، هُمُ الْعَدُوُّ فَاحْذَرْهُمْ قاتَلَهُمُ اللَّهُ أَنَّى یُؤْفَکُون - داروی مورد نیاز در اینجا بر حذر بودن است.
لا تُلْهِکُمْ أَمْوالُکُمْ وَ لا أَوْلادُکُمْ عَنْ ذِکْرِ اللَّهِ - یعنی اگر امر دائر شد بین اموالتان و اولادتان با حاکمیت دینی و رهبری الهی شما به اقتضای ایمان حق ندارید اموال و اولادتان را بر حاکمیت دینی و رهبری الهی ترجیح دهید. و هرگاه به هر دلیلی برای اموال و اولادتان دم جنباندید، بخاطر آورید که: سمن کلبک یأکلک - سگ وجودیتان رو به چاقی است دیر یا زود تو و امثال تو را به دندان خواهد کشید.
اموال و اولاد تا جایی حرمت دارد و داشتن آن تا جایی باعث لذت، سرور و شادمانی است که در تقابل با حاکمیت الهی نباشد. ذکر الله یعنی حکومت اسلامی یعنی رهبری انسان کامل. ذکر الله یعنی: وَ لِلَّهِ الْعِزَّةُ وَ لِرَسُولِهِ وَ لِلْمُؤْمِنِینَ وَ لکِنَّ الْمُنافِقِینَ لا یَعْلَمُونَ. و این کلمه بقدری عظیم و تکلیف آور است، که اگر جماعتی پیدا شد که از نظر ناداری و تنگدستی از اصحاب صفه هم نادارتر و تنگدست تر بودند، آنان هم وظیفه دارند به هنگام ضرورت جسدشان را به منزله اموال و جانشان را به منزله اولاد فدای انقلاب رسول خدا(ص) و اسقرار و دوام حاکمیت آیات قرآن عزیز نمایند. و اگر چنین نکردند علاوه بر اینکه داخل در - یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا - نخواهند بود. بلکه بواسطه گزش سگی بنام اموال و سگی بنام اولاد هم خودشان را به هلاکت انداخته اند و هم دیگرانی که با آنها در ارتباطند. فَأُولئِکَ هُمُ الْخاسِرُونَ.
عزیز من اموال و اولاد در آیه نه فقط به معنای پول و ثروت است و نه فقط به معنای فرزند دختر و پسر و نه به معنای نوه ی دختری و پسری است. ممکن است شما هیچکدام از این دو سرمایه گرانبها را نداشته باشید، آیا مجازید که از ذکر خدای متعال و تلاش برای استقرار و بقای حاکمیت احکام الهی غافل باشید؟ قطعا تصدیق می کنید که اگر پدر و مادر، خواهر و برادر، قوم و خویش، و دوستان دور و نزدیک هم زمینه های غفلت شما از ذکر الله را فراهم آورند مشمول نهی در - لا تُلْهِکُمْ - خواهند بود. و نیز یقینا تصدیق می کنید که مشغول شدن مثلا به کتاب، مجله، روزنامه، فیلم، سریال، و همه آنچه که در صدد استحمار آدمی است و نیز دلبستگی به مسابقه فوتبال، اینترنت، چت و آنچه که به عنوان ابزار تخدیر و تحمیق بکار می رود انتهایی جز ورود در فرقه زیانکاران نخواهید داشت. وَ مَنْ یَفْعَلْ ذلِکَ فَأُولئِکَ هُمُ الْخاسِرُونَ.
و اما آنچه که می تواند از فربه شدن سگ های ریز و درشت جلوگیری کند و همزمان می تواند در استقرار ذکر خدا و در بقای حاکمیت دینی تاثیری ژرف و ماندگار داشته باشد - وَ أَنْفِقُوا مِنْ ما رَزَقْناکُمْ - است. پیش از این دانستید که منافقین برای پراکندن یاران رسول خدا(ص) از حربه - لا تُنْفِقُوا عَلى مَنْ عِنْدَ رَسُولِ اللَّهِ حَتَّى یَنْفَضُّوا - بهره بردند. آنچه می تواند حربه منافقین را خنثی و باعث سردرگمی و حیرت آنان شود، عمل بر خلاف توصیه و خواست آنان است.
البته توجه دارید امر خدای متعال در - أَنْفِقُوا - به کسانی است که ظاهرا فقیر و تنگدستند و بقول ابن ابی و در توبیخ قومش: بخدا قسم اگر فضول طعام خود را از جعال و امثال او مضایقه کرده بودید بگردن شما سوار نمیشدند. و نیز توجه دارید که امر خدای متعال در انفاق فقط پول و دارایی مالی نیست - مِنْ ما رَزَقْناکُمْ - است انفاق از هر چیزی که خدا به شما روزی کرده است.
شتاب، شتاب و شتاب
مومن بماهو مومن دارای سرمایه های عظیمی است. علاوه بر فرهنگ کار، تلاش، کوشش و بهره گیری از زمین و آسمان، و استفاده از کوه و دشت و دریا صاحب فراست، کیاست، عقل، عفت، شفقت، یقظه، صدق کلام، شکر، صبر، احسان، امانت و حیات است. آنچه مایه نگرانی است مرض تسویف و به تاخیر انداختن و امروز و فردا کردن است.
از همین لحظه که وحی الهی را دریافت کردید دست به کار شوید. اگر سخنوری می دانید، با سخنانتان، اگر کتابت می دانید، با قلمتان، اگر دستی در هنر های نمایشی دارید، با ابزار و تولیدات هنری، اگر تمکن مالی دارید، با بذل مال، کمک کنید تا مومنان سرگرم اموال و اولادشان نشوند، مشغولیتشان نفاق را در آنان فربه نسازد. تقاضای اکید دارم برای حضرت ملک الموت(ع) زمان تعیین نکنید، شرط و شروط نگذارید، برای او زن و مرد، پیر و جوان، زشت و زیبا، وقت و بی وقت تفاوتی ندارد، او سر وقت به سراغ شما خواهد آمد و جان شما را در یک چشم بهم زدن خواهد گرفت، لذا تا دیر نشده در ادای فریضه انفاق عجله کنید. مِنْ قَبْلِ أَنْ یَأْتِیَ أَحَدَکُمُ الْمَوْتُ - پیش از آنکه یکى از شما را مرگ فرا رسد.
خدای متعال تاخیر در اتیان این فریضه را کراهت دارد. حال اگر به هر دلیلی بی توجه به فریضه انفاق حضرت عزرائیل(ع) را ملاقات کردید، به لحظه معاینه رسیدید، ضجه نزنید، التماس نکنید، مهلت نخواهید که برگردید تا دست جوان مسلمانی که تولیدات حاخامی هالیوود از او موجودی مسخ شده ساخته است را بگیرید، به دختر جوانی که به خاطر فقر مادی تحقیر را پذیرفته است کمک کنید، کتابخانه روستایتان را احیاء کنید، یتیمی را اکرام کنید، مدتی در سرحدات سرزمین های اسلامی از تمامیت سرزمینیتان پاسداری کنید، برای ترویج احکام و عقائد دینی مجالس و محافلی را برگزار کنید، با صبر و حوصله به شبهات و سوالات اهل خانه و خانواده پاسخ دهید، و صدها و هزارها مورد دیگری که می شود برای انفاق و صدقه ذکر کرد. بدانید که هیچ گوش شنوایی برای درخواست ها، ناله ها و ضجه های شما وجود نخواهد داشت.
پیش از اینکه یکی از شما مومنان: فَیَقُولَ رَبِّ لَوْ لا أَخَّرْتَنِی إِلى أَجَلٍ قَرِیبٍ فَأَصَّدَّقَ وَ أَکُنْ مِنَ الصَّالِحِینَ. بگوید: اى پروردگار من، چرا مرگ مرا اندکى به تأخیر نینداختى تا صدقه دهم و از شایستگان باشم؟ به خودتان بیایید و دست از بخل بردارید، نفرین خدای حکیم در حق یهود - غُلَّتْ أَیْدِیهِمْ - (سوره مائده آیه64) که از آنان بقول بعضی از مفسرین بخیل ترین و کم خیر ترین موجودات را از گذشته، تا حال و تا آینده به تماشا گذاشته است، شما را بترساند. بدانید که پدیده بخل هر بخیلی را بدون استثناء به جهنم خواهد برد. البخل شجرة فی النار تقود باغصانها کل بخیل الی النار.
بیایید به توصیه ابن عباس علاوه بر مبارزه با سگ های فربه شده ای که قصدی جز محو مومنان و از بین بردن حاکمیت دینی ندارند، از فربه شدن سگ های ریز و درشت درونمان پیشگیری کنیم، می فرماید: تصدّقوا قبل ان ینزل علیکم سلطان الموت فلا یقبل توبة و لا ینفع عمل. پیش از آن که سلطه مرگ بر شما فرود آید صدقه بدهید که پس از آن توبهاى قبول نمىشود و عملى سود نمىبخشد.
اینکه می گوییم در انفاق، در صدقه، در معروف، و در بجای آوردن واجبات دینی عجله کنید، شتاب کنید، گرفتار تسویف نشوید، کار امروز را به فردا نیندازید، بیان قرآن حکیم در پایان سوره منافقون است. وَ لَنْ یُؤَخِّرَ اللَّهُ نَفْساً إِذا جاءَ أَجَلُها وَ اللَّهُ خَبِیرٌ بِما تَعْمَلُونَ. چون کسى اجلش فرا رسد، خدا مرگ او را به تأخیر نمىافکند. و خدا به کارهایى که مىکنید آگاه است.
زمانی که آثار مرگ آشکار شد، یعنی اجل آدمی فرا رسید، بطور قطع تاخیر در مرگ منتفی خواهد بود. همین اندازه دانستید که تاخیر امکان پذیر نیست و مهلتی داده نخواهد شد، و خدای متعال هم آگاه به اعمال و رفتار شماست، عقل بماهو عقل، یعنی عقل بدون خس و خاشاک، یعنی عقل خالی از داده های حاخامی حکم می کند که راهی برای رهایی از فربگی سگ ها و از سگ های فربه شده جز شتاب و شتاب و شتاب در انفاق از آنچه خدای متعال به شما روزی کرده است، وجود ندارد.
پایان
بسم الله الرحمن الرحیم
حاکمیت از آن رسول خداست
منافقان از اینکه حاکمیت دینی استحکام و قوام پیدا کند وحشت دارند، می ترسند همانند انسانی شوند که: لَمْ یَکُنْ شَیْئاً مَذْکُورا(سوره انسان آیه1). از اینکه در خور ذکر نباشند، قابل بیان نباشند، واهمه دارند. از حذف موجودیتشان و از اینکه دیده نشوند، بیمناکند. خوف آن دارند که در مناصب و پست های حساس و کلیدی جایگاهی نداشته باشند.
عبدالله ابن ابی از سرکرده های عمده منافقین، در ماجرای دعوای یک مهاجر با یک انصار و در هواداری از انصار جمله ای دارد که عمق ترس او و هم مسلک هایش را می توان در آن دید. - با عرض پوزش فراوان از یاران رسول خدا(ص) - می گوید: و الله ما مثلنا و مثلهم إلا کما قال القائل سمن کلبک یأکلک به خدا قسم مثل ما و مثل یاران رسول خدا(ص) نیست مگر همانی که می گوید: سگت را فربه کن تا تو را بخورد . پسر ابی سوگند می خورد که چون به مدینه رسیم عزیزان مدینه افراد خوار را از آن بیرون خواهند کرد.
محققان یکی از عمده علت هایی که منافقین کفر باطن شان را با ایمان ظاهرشان می پوشانند، ترس از حذف و خورده شدن می دانند. یَقُولُونَ لَئِنْ رَجَعْنا إِلَى الْمَدِینَةِ لَیُخْرِجَنَّ الْأَعَزُّ مِنْهَا الْأَذَلَّ وَ لِلَّهِ الْعِزَّةُ وَ لِرَسُولِهِ وَ لِلْمُؤْمِنِینَ وَ لکِنَّ الْمُنافِقِینَ لا یَعْلَمُونَ. مىگویند: چون به مدینه بازگردیم، صاحبان عزت، ذلیلان را از آنجا بیرون خواهند کرد. عزت از آنِ خدا و پیامبرش و مؤمنان است. ولى منافقان نمىدانند.(سوره منافقون آیه8)
از عصر رسول خدا(ص) تا به امروز و تا آینده ای نامعلوم همه تلاش منافقین بر مدار حذف نشدن از قدرت و حاکمیت، و در صورت حذف رجعت دوباره و چندباره به حاکمیت و خوار و ذلیل ساختن و از دور خارج کردن مومنان از حاکمیت دینی است. اینان در خارج ساختن مومنان از حاکمیت دینی ملاحظه هیچ کسی را نخواهند کرد به عبارت دیگر با رجعت اینان هیچ کسی از مومنان در امان نخواهد بود. خواه این مومن رسول خدا(ص) باشد و یا دیگر مومنان.
با تدبر در آیه بدست می آید که شرط و آرزوی منافقان در - لَئِنْ رَجَعْنا إِلَى الْمَدِینَةِ - شرط موهومی نیست، صرف خیال پردازی ابلهانه نیست، شرط ممکن الوقوع است. و هر لحظه امکان بازگشت منافقین به مناصب و پست های از دست داده شان قابل تصور است. همینکه شرط محقق شد، بدون کوچکترین شک و شبهه ای جواب شرط - لَیُخْرِجَنَّ - حتما و قطعا محقق خواهد شد.
درست است که منافقین همه مومنان را به چشم دشمن می بینند اما در هدف گیری مومنترین، موثرترین، قدرتمندترین، متفکرترین و اصلیترین فرد را نشانه می گیرند - لَیُخْرِجَنَّ الْأَعَزُّ مِنْهَا الْأَذَلَّ - عزیز تر ذلیل تر را از مدینه اخراج می کند. الْأَعَزُّ یعنی عبدالله ابن ابی، سرکرده منافقان و الْأَذَلَّ یعنی محمد مصطفی، رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم.
با اینکه قائل در آیه فقط یک نفر است با این حال فعل به صورت جمع بکار رفته است. می گویند: چون به مدینه بازگردیم، صاحبان عزت، ذلیلان را از آنجا بیرون خواهند کرد. یعنی ای مومنان بدانید که خواست اصلی و اولی همه آنهایی که مهر نفاق اکبر بر پیشانیشان خورده است، از عصر رسول خدا(ص) تا به امروز و تا فردا های دور یک مطلب است و آن محقق نشدن و یا از هم پاشیدن حاکمیت دینی و ذلت و خواری هواداران آن است. و اینکه با چاپلوسی، تملق، چرب زبانی، آراستگی ظاهر بخواهند در ارکان و نهاد های حاکمیتی رخنه کنند، خواست فرعی و دوم آنهاست که این هم در خدمت خواست اولشان قرار دارد.
گرچه قرآن نازله است و بر جان رسول خدا(ص) فرود آمده و امروزه افتخار خواندن و فهم آن برای بشر میسر است، با این حال باید در این خواندن و در این فهم دقتی بیشتر از مضاعف بکار برد.
سعدی به لب دریا دردانه کجا یابی در کام نهنگان رو گر می طلبی کامی
شرط اول برای ورود به اقیانوس قرآن دانستن غواصی است و کلاس اول آن تدبر است. حرف اول تدبر این است که قرآن را مانند رمان نخوان. قرآن را هم سنگ بینوایان و رسول خدا(ص) را هم سطح آقای ویکتور هوگو قرار نده.
گرچه وضوی باطنی در فهم همه کتاب ها موثر است اما بجز قرآن فهم هیچ کتابی ملزم به وضوی باطنی نشده است. دقت کنید که آیه صرفا برای نقل یک رخداد و گزارشی از حاشیه های آن نازل نشده است، نمی خواهد بگوید دعوایی رخ داد یکی هم در این میان حرفی زد، به گوش رسول خدا(ص) رسید، او هم انکار کرد، خدای متعال آیه فرستاد و منکر را رسوا نمود. بعد هم برای خالی نبودن عریضه و یا برای خوشحالی دل مومنان در جواب عبدالله ابن ابی و یارانش فرمود: وَ لِلَّهِ الْعِزَّةُ وَ لِرَسُولِهِ وَ لِلْمُؤْمِنِینَ. عزت از آنِ خدا و پیامبرش و مؤمنان است. و تمام.
وقتی عبدالله ابن ابی می گوید با ورود به مدینه رسول خدا(ص) را از ریاست حکومت دینی به زیر می کشد و خود زمام امور را بدست می گیرد و خدای متعال در رد گستاخی او می فرماید: وَ لِلَّهِ الْعِزَّةُ وَ لِرَسُولِهِ وَ لِلْمُؤْمِنِینَ. قطعا عزت به معنای قدرت، ریاست، حاکمیت و فرمانروایی است.
قرار دادن معنای اخلاقی برای عزت در این قسمت از آیه یقینا نشانه ای از تدبر ارائه نمی کند. وقتی به سگی که تعلیم دیده و به سگ جنگی تبدیل شده، حالا به شما حمله آورده و هر لحظه ممکن است موجودیت شما را پایمال سازد، و نام شما را از دفتر ارزاق الهی پاک کند، پیشنهاد گفتگو و موعظه بدهید، شک نکنید هم سگ و هم صاحب سگ حتی با کمترین بهره هوشی متوجه ضعف، زبونی و سستی تو خواهند شد، و بدون کمترین ترس و واهمه ای سر از بدنت جدا خواهند ساخت. یقین آورید که آنکه حاکم علی الاطلاق است خداست، رسول خدا(ص) و مومنین بخاطر اخذ صلاحیت های لازمه حاکمیت خدا را در زمین اعمال می کنند. وَ لِلَّهِ الْعِزَّةُ وَ لِرَسُولِهِ وَ لِلْمُؤْمِنِینَ وَ لکِنَّ الْمُنافِقِینَ لا یَعْلَمُونَ. جهل و نادانی منافقین نباید سر سوزنی از تلاش رسول خدا(ص) و مومنین در اعمال اراده الهی در زمین بکاهد.
ادامه دارد ...