سفارش تبلیغ
صبا ویژن
انجمن تفکر مبانی

 

 

بسم الله الرحمن الرحیم


موسی(ع) و گوساله پرستان


از دوستان جوان، از علمای صالح، از اندیشمندان فرهیخته و از اولیاء فکری و فرهنگی در جوامع مسلمان اکیدا می خواهم که علاوه بر مطالعه آیات مربوط به گوساله پرستی یهودیان به نوع رفتار موسی(ع) در قصه سامری دقت و جوانان مسلمان را در رهایی از دام گوساله پرستی نوین یاری کنند. 


1. گوساله های امروزی


اگر امری یک بار در خارج از ذهن محقق شد، وَ اتَّخَذَ قَوْمُ مُوسى ‏مِنْ بَعْدِهِ مِنْ حُلِیِّهِمْ عِجْلًا جَسَدا لَهُ خُوار. اعراف 148-

چرا برای مرتبه دوم و سوم و هزارم و صد هزارم محقق نشود؟

 

اگر یک بار مجسمه و تندیس گوساله ای به صدا در آمد و آواز گاو سر داد، و جمعیتی را واله و شیدای خود ساخت، چرا امروز و آینده چنین امری رخ ندهد؟ گوساله های امروزی قطعا دقیق تر، ظریف تر و دلرباتر و نیز متنوع تر از گوساله سامری خواهند بود.


2. انباشت سرمایه و پیروان سامری


اگر سامری از انباشت سرمایه در دست آحاد مردم در قوم موسی(ع) در ساخت- عِجْل -بهره برد، مِنْ حُلِیِّهِمْ عِجْلًا- چرا سامری های امروزی که به مراتب رشد یافته تر از خود سامری در سامری گری اقتصادی اند، از انباشت و تجمع سرمایه در جوامع مسلمان استفاده نکنند؟ و در سامری گری فرهنگی، مسلمانان بویژه جوانان را گوساله پرستانی بی جیره و مواجب در خدمت اهداف و آمال یهودیت جهانی قرار ندهند؟


نداشتن طرح و برنامه در هر امری مذموم است و در امور پولی و مالی مذموم تر.

 

و موسی(ع) آنگونه که مفهوم آیه به آن دلالت دارد، هنوز برنامه ای برای سرمایه های پراکنده و در دست مردم ندارد. اگر شما برای سرمایه و دارایی جوامع ریز و درشت، از خانواده گرفته، تا قوم و خویش، تا روستا، تا شهر، تا کشور و تا جامعه بزرگ مسلمان برنامه ای مدون نداشته باشید، اینگونه نیست که پیروان سامری در حوزه سامری گری اقتصادی و فرهنگی برنامه ای نداشته باشند.


3. قدرت قتاله در خدمت قدرت اقناع


گوساله پرستی زمانی رخ داده است که موسی(ع) حضور فیزیکی در میان قوم ندارد. وَ اتَّخَذَ قَوْمُ مُوسى‏ مِنْ بَعْدِهِ مِنْ حُلِیِّهِمْ عِجْلًا جَسَداً لَهُ خُوار. اعراف 148-

 

سامری برای اسارت قوم رهیده از ستم فرعون که بدون هیچ برنامه مدونی و هیچ قانون مکتوبی سرگردان در بیابان بدست هارون(ع) جانشین موسی(ع) سپرده شده است، زمان زیادی لازم ندارد، کافی است کمتر از ده روز به او فرصت داده شود.

 

گرچه موسی(ع) به وقت رفتن به کوه طور خطاب به برادرش هارون(ع) فرمود: وَ أَصْلِح وَلاتَتَّبِعْ سَبِیلَ الْمُفْسِدِین. 142 اعراف-  اما قدرت قتاله مفسدان و قدرت اقناعی سامری عملا ناتوانی و ضعف و زبونی هارون(ع) را در مدیریت قوم موسی(ع) فریاد می زند. إِنَّ الْقَوْمَ اسْتَضْعَفُونِی وَ کادُوا یَقْتُلُونَنِی. 150 اعراف -

 

این بی اعتنایی و نادیده گرفتن مخالفت های جانشین موسی(ع) تا جایی است که چیزی نمانده بود که او را به قتل برسانند.


سامری های امروزی به یقین هزاران مرتبه خبره تر از سامری زمان موسی(ع) و مفسدان قداره بند امروزی نیز بدون هیچ شک و شبهه ای مسلح تر، تجهیز تر و خون ریز تر از مفسدان پنهان در قوم موسی(ع) جدی تر و جسور تر از اجداد پلیدشان سامری گری نظامی و سامری گری فرهنگی را درهم آمیخته، هوشمندانه گوساله های رنگارنگ، جان دار و بی جان، واقعی و مجازی شان را در جوامع مسلمان به تماشا درآورده اند.


عدم حضور جدی، گوشه نشینی و دوری از مردم هیچگاه برازنده مسلمان متعهد دلسوز باسواد و ملا نبوده و نخواهد بود.

 

زمانی که شدت تاثر و تالم عثمان ابن مظعون را در غم از دست دادن فرزند، خانه نشین کرد، رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم  خطاب به او و همه کسانی که در طول تاریخ تا امروز و تا آینده نامعلوم که این بیان به آنها می رسد، فرمود: یا عثمان بن مظعون ان الله لم یکتب علینا الرهبانیة انما رهبانیة امتی الجهاد فی سبیل الله. (مستدرک الوسائل ج 2 ص 401 )


علاوه بر این موسی(ع) زمانی قومش را تنها گذارد و به میقات رفت که هنوز تورات بر او نازل نشده بود، برنامه مدونی وجود نداشت، قطعا مسئولیت هارون(ع) به عنوان جانشین و خلیفه به اندازه شما عالمان صالح و اساتید فرهیخته و همه کسانی که بهره ای از دانش رسول خدا(ص) دارند، نبوده و نخواهد بود.

 

رسول خدا(ص) زمانی ما را تنها گذاشت که فرمود: انی تارک فیکم الثقلین کتاب الله و عترتی.(مستدرک الوسائل ج 3 ص 355 ) هم قانون مدون و مکتوب وجود دارد و هم تبیین و تدریس آن.

 

آنچه امروز بیشتر از زمان رسول خدا(ص) نیاز جوامع مسلمان است، همراهی مستمر، دواری و طبابت شما اولیاء فکری و فرهنگی است. توصیه می کنم حتی برای رضا و خشنودی خدای متعال از مردم بویژه از جوانان فاصله نگیرید، پیش نیفتید تا چون موسی(ع) مشمول توبیخ خدای متعال نشوید. 

 

گرچه موسی(ع)علت پیش افتادن از کبار قومش و شتاب به سوی میقات را خشنودی پروردگار اعلان می کند، اما خدای متعال از او تجلیل بعمل نمی آورد، به او آفرین نمی گوید، بلکه مورد بازخواست و سوال قرار می گیرد که علت تعجیل و شتاب چیست؟ وَ ما أَعْجَلَکَ عَنْ قَوْمِکَ یا مُوسى؟ 83 طه - چرا بر قومت پیشی گرفتی؟


ادامه دارد



  • کلمات کلیدی :
  • نوشته شده در  دوشنبه 94/7/27ساعت  6:36 صبح  توسط علی خلیل اسماعیل 
      نظرات دیگران()

     

     

    بسم الله الرحمن الرحیم


    علماء سوء، سامری های امت رسول الله(ص).


    از دوستان جوانم به جد می خواهم که در شناسایی و پرهیز از علماء سوء همانانی که نقش سامری قوم یهود را در امت رسول خدا(ص) به تماشا می گذارند، کوشا باشند.


    قطعا دوستان جوان من می دانند که پرهیز از علماء سوء تنها شامل افراد و آحادی در شکل و شمائل خاص نمی شود.

     

    از رنگ و لعابی که بر کاسه و بشقابی که سر سفره شام و ناهار و یا روی میز غذا چیده شده است، و از نقش و نگاری که بر پارچه و در و دیوار نقش بسته است، و از نوشته و تصویری که بر روی پیراهن ورزشکاری خود نمایی می کند، تا فیلمی که بر پرده سینما رفته است، و نمایشی که در سالن تئاتر به اجرا در آمده است، و تصاویر ثابت و متحرکی که از طریق دستگاه های فرستنده و گیرنده ارسال و دریافت می شود، و تا مجله و روزنامه ای که هر صبح و شام بر دکه های مطبوعاتی عرضه می گردد، و تا هر جایی که ذهن دوست جوان من توانایی و کشش ارائه معنا و مفهوم از علماء سوء دارد، بر حذر بودن و دوری گزیدن نیزساری و جاری خواهد بود.


    دوست جوان من بداند که اگر در لسان آیات و روایات علماء سوء افراد جان دار معرفی شده اند به این خاطر است که همه مجالس و محافل، کنگره ها، انجمن ها، حزب ها، فیلم ها، نمایش ها، صدا ها، نوشته ها، تصویر ها، ابزار های فکری و فرهنگی، کتاب ها، مقاله ها، ارائه همه تفکر ها، ایده ها و مکتب ها ریشه در افراد جان دار دارد.


    از آنجاییکه پرهیز ریشه در شناخت دارد و بدون شناخت اگر نگوییم پرهیز محال است اما حقیقتا با دشواری های زیادی مواجه است لذا از باب الاکرام بالاتمام توصیه هایی ارائه می شود.


    نشانه های علماء سوء در امت رسول خدا(ص)


    1. از نشانه های علماء سوء رفتاری است که حاخام ها با تورات کرده اند. مَثَلُ الَّذِینَ حُمِّلُوا التَّوْراةَ ثُمَّ لَمْ یَحْمِلُوها کَمَثَلِ الْحِمارِ یَحْمِلُ أَسْفارا- آیه 5 سوره جمعه.


    کسانی که در امت رسول خدا(ص) به نوع معامله ای که یهود با تورات داشتند با قرآن رفتار می کنند، شک نکنید همانند الاغ هایی اند که افتخار حمل کتاب را دارند. برای الاغ چه فرقی می کند که مثلا سنگ حمل کند یا کتاب حمل کند؟ از آنجاییکه الاغ است قطعا برای او فرقی نمی کند.


    اما برای آدم و یا عالمی که به جای سنگ حمال کتاب شده است، البته فرقی قابل ملاحظه وجود دارد. آدمی که حمال سنگ شده است، چقدر می تواند مصیبت درست کند؟ او خیلی که شقاوت به خرج دهد می تواند قاتل جسم ها شود. اما عالمی که مفهوم و محتوی کتاب را دگرگون ساخته، کتمان کرده و یا دست به تحریف برده، کتاب را همانند کاغذ پاره ای نا چیز شمرده و آیات الهی را به زیر دست و پا انداخته است، علاوه بر ضلالت خود اسباب گمراهی بسیاری از امت رسول خدا(ص) در طول زمان را مهیا کرده است.


    2. و از مهمترین نشانه های علماء سوء محبت به دنیاست. می فرماید: اذا رایتم العالم محبا للدنیا، زمانی که دیدید محبت به دنیا در جان عالمی رخنه کرده، دنیا نگاه آخرتی را از او گرفته، رفتار و کردار دینی اش را در خدمت دنیای فانی قرار داده، حاضر است بدعت گذاری کند، کتمان کند، دروغ بگوید، مواضع دو پهلو ارائه دهد، تا دنیای خودش، دنیای خانواده اش و دنیای دار و دسته اش را تامین کند، نترسید به فرمایش امام صادق علیه السلام: فاتهموه علی دینکم، نسبت به او بد گمان باشید، پای درس و بحث او ننشینید، به تحلیل های او وقعی ننهید، دینتان را در گرو افکار و اندیشه های او قرار ندهید.


    اینکه از شما خواسته شده به چنین عالمی اطمینان و اعتماد نکنید، بی علت نیست. کسی که گرفتار محبت دنیا شد، دنیا محیط بر او می شود، ذهن چنین عالمی به فراتر از دنیا که محیط بر اوست و او را احاطه کرده، راه ندارد. اگر رفتار و گفتار دینی و آخرتی ارائه می دهد تا جایی برای آن فدا کاری می کند که لطمه ای به دنیایش وارد نشود. فان کل محب یحوط ما احب. (بحار الانوار ج 2 ص 107 ح 7)


    با مطالعه روایات ائمه اطهار سلام الله علیهم اجمعین در ذم علماء سوء با علمایی آشنا می شویم که:


    3. عالمند و در همان حال فاجرند و پرده دری می کنند.


    4. عالمند اما هالک اند، اهل جهنم از بوی بد اینان در عذابند.


    5. عالمند اما فاسقند، علمای فاسق علاوه بر کناره گیری از جاده حق و مسیر درست، مرتکب فساد جنسی می شوند.


    6. عالمند اما به جای اینکه عبد الله باشند عبد الدنیا شده اند. از فرمایشات حضرت عیسی (ع) است که: الدینار داء الدین،  پول بیماری دین است. و اینان گرفتار بیماری پول شده اند.


    7. عالمند اما دزدند، راهزن و قطاع الطریق اند. صد محبت خدا می کنند.

     

    در وحی خدای عز و جل به حضرت داود(ع) آمده است که: عالم دنیا زده را واسطه بین من و خودت قرار نده؛ اگربخواهی ازچنین شخصی دینت را یاد بگیری، تو را از محبت من باز میدارد؛ چنین عالمانی دزدان سرگردنه اند، جلوی بندگانی را که میخواهند به سوی خدا بروند را میگیرند و به سمت دنیا میکشانند.


    8. عالمند اما دانش طلبی و تفقه شان برای غیر دین است. پول دین می گیرند اما برای دنیا کار می کنند. مبنی احکام و آراء شان بر خیالات و اوهام باطله است.


    9. عالمند اما متهتک اند. علمای متهتک باکی از رسوایی ندارند. ایفاگر نقش شیطان اند و مردم در دام فریب اینان گرفتار.


    10. عالمند اما پر از منیت اند. از اینکه بگویند ما عالمیم، پروایی ندارند. گرچه آنان خود را عالم می دانند اما شما به تبعیت از رسول خدا(ص) آنان را جاهل بدانید. من قال انا عالم فهو جاهل- (بحارالانوار ج 2 ص 110 ح 23 -). با آنان مجالست نداشته باشید.


    خوب بنگرید آیا این دسته از علماء همان هایی نیستند که یقین شما را به شک و اخلاص شما را به ریا تبدیل کرده اند؟ آیا این طائفه همان هایی نیستند که نشست و برخاست با آنها زبان پر از پند و اندرز و ادبیات پر از اخلاص شما را به گویشی سرشار از عداوت و دشمنی تبدیل ساخته اند؟


    آیا به خاطر  داری که قبل از دوستی و تعامل با اینان از دنیا طلبی گریزان بودی و امروز واژه زهد و بی رغبتی به دنیا را بر نمی تابی؟ یادت هست؟ وقتی مومنی را می دیدی، پدر را می دیدی، مادر و خواهر را می دیدی نسبت به آنان خاکساری و فروتنی داشتی و امروز بواسطه کبر و غرور توقع داری دیگران برایت اظهار ذلت و بندگی کنند؟


    عزیز من، از کلمه سامری و از کلمه عالم و علماء معنا و مفهوم وسیعی را مد نظر قرار بده.

     

    عالم و علماء را فقط در آخوند، روحانی، کشیش، حاخام، راهب، راهبه و از این قبیل اسم ها منحصر نساز، گرچه اینان مثل اعلای کلمه عالم و علماء هستند، با این حال نمی توان از نقش تعلیمی مربی ای که در مهد کودک و کودکستان مشغول به کار است، و یا آموزگاری که در دبستان نوآموزان را و دبیری که در دبیرستان دانش آموزان را تعلیم می دهد، و استادی که در دانشگاه هدایت فکری جوانان ما را بعهده دارد، غافل شد.

     

    عالم و علماء در معنای وسیع شامل تمامی موسسات آموزشی، تحقیقاتی، پژوهشی، مجموعه سیاستمداران جهانی و منطقه ای، کارگزاران و سمپات های ریز و درشت آنها و نیز علاوه بر رسانه های شنیداری و دیداری شامل مدارس، دانشکده ها، دانشگاه ها، ورزشگاه ها، فرهنگسرا ها، سینما ها، تئاتر ها، هیئت ها، انجمن ها، مسجد ها، کلیسا ها و کنیسه ها نیز می شود.

     

    می توانید کارگردان ها، تهیه کننده ها، سناریو نویس ها، نمایشنامه نویس ها، بازی گر ها، هنرپیشه ها، خواننده ها، ترانه سرا ها، مطرب ها، انیمیشن ساز ها، و حتی بازیگران عروسکی را زیر مجموعه ای از لفظ عالم و علماء به حساب آورید.


    دوستان عزیز، اگر گوساله سامری توانست توده های عوام قوم موسی(ع) را مسحور خود قرار دهد، اگر در بکار بردن حواس پنجگانه مان بخیل نباشیم، گوساله های نوپدید سامری های تا دندان مسلح امروزی ما را نیز به همراه عوام الناس با خود به مسلخ می برد. بی اغراق نیست اگر بگوییم بیشترین مسحور شدگان در دنیای جدید و احتمالا دنیای آینده از میان نخبگانی اند که با تحصیل در موسسات و دانشکده های کنیسه ای و کلیسایی مهر ذلت و مسکنت بر پیشانی شان زده شده است. هر کدام از نخبگان مدیریت شده فرهنگی به مثابه سامری های کوچکی در خدمت اهداف یهودیت جهانی مردم شهر و دیارشان را به عبودیت گوساله اقناع و ترغیب می کنند.


    11. از نشانه های خوف آور سامری های نوپدید و علمای سوء، گدایی است. عالمند اما گدای حمد و ثنای مردمند.

     

    آیا حب مدح که در جان اینان رخنه کرده است نباید دوست خوب مرا به تامل وادارد؟

     

    آفات مهلکی همچون طمع، آزمندی، بخل، خساست، ریا و خودنمایی  نباید جوان مومن مسلمان را به تعقل وادارد؟

     

    آیا جوان مسلمان نباید به علمایی که گرفتار عصبیت حزبی، همبستگی گروهی و تعصب شدید خانوادگی شده اند و در نتیجه مصالح و منافع عموم را فدای دار و دسته و باند بی نام نشان شان می کنند، فرمان مولای مومنان علی علیه السلام را گوشزد کند که: فَأَطْفِئُوا مَا کَمَنَ فِی قُلُوبِکُمْ مِنْ نِیرَانِ الْعَصَبِیَّةِ وَ أَحْقَادِ الْجَاهِلِیَّة. آتش های تعصب و کینه های جاهلی را که در دل هایتان جا خوش کرده خاموش کنید. (بحارالانوار  - ط، بیروت- ج 14 ص 466)


    آیا زبان آرایی، قلت حیاء، افتخار و جسارت زیر پا گذاردن معارف الهی، و ورود به وادی ای که  باید به حقیقت برسد اما سر از نا کجا آباد در می آورد، نمی تواند نشانه هایی از عالم و علمای سوء ارائه دهد؟

     

    و آیا جوان مسلمان با این همه نشانه می تواند در پیشگاه خود و خدای متعال عذری ارائه کند که به این دلیل در مکتب اینترنت، ماهواره، فن آوری ارسال صدا و تصویر، سینما، استادیوم و هزاران هزار موردی که امروزه نیست و در آینده خواهد بود کسب دانش کرده است؟ آیا می تواند عذری بدهد که از فهم و درک موسسات کلیسایی و کنیسه ای، و مجموعه های باصطلاح فرهنگی در خدمت اهداف کنیسه عاجز و ناتوان بوده است؟

     

    آیا نشانه هایی که از علمای سوء در کتب معتبر روایی وارد شده نباید حس باریک بینی و دقت مضاعف را در جوان مسلمان در انتخاب کتاب، مقاله، رمان، سایت، مدرسه، استاد، خطیب، دوست، مشاور و صد البته نمایندگان مجالس و محافل و روسای باصطلاح جمهور برانگیزد؟


    12. از آنجاییکه بیشترین تلاش علمای سوء در حوزه دانش و فرهنگ است، ما متعرض مکان ها، مشاعل و افراد شاغل در آن نشده ایم. از بانک، بانکداری و بانکر ها حرفی به میان نیآورده ایم. در اعتقاد درست مفاسد اقتصادی ریشه در مفاسد فکری و فرهنگی دارد.

     

    معیشت تنگ که معمولا در حوزه مالی و پولی خود نمایی می کند - وَ مَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِکْرِی فَإِنَّ لَهُ مَعِیشَةً ضَنْکا- 124 طه. همانگونه که در آیه مشاهده می کنید بعد از اعراض و پشت پا زدن به دستورات الهی آمده است.


    با این حال سامری گری اقتصادی بقدری دلهره آور است که طعنه به سامری گری فرهنگی می زند. وَ اتَّخَذَ قَوْمُ مُوسى‏ مِنْ بَعْدِهِ مِنْ حُلِیِّهِمْ عِجْلًا جَسَداً لَهُ خُوار- اعراف 148. اگر دارایی، ثروت و پول بنی اسرائیل که در کلمه - حُلِیِّهِمْ- آمده است، نبود، ساخت گوساله قطعا با مشکل مواجه می شد.


    عزیز من، پول بماهو پول در ادبیات دینی مذموم است، تیر و خدنگی است که شیطان رها می کند و سومین فتنه از فتنه های سه گانه بشمار می رود.

     

    در کلام عیسی مسیح(ع) پول بیماری است. و در تعریف امیر مومنان علی علیه السلام در پاسخ به یهودی ای که از معنای پول می پرسد: وَ لِمَ‏ سُمِّیَتِ‏ الدِّرْهَمُ‏ دِرْهَماً وَ لِمَ سُمِّیَتِ الدِّینَارُ دِینَارا؟ پول خانه ای از آتش و سرایی مملو از غم و غصه و اندوه معنا شده است.

     

    و این معنا تا زمانی که سامری گری فرهنگی در حوزه دانش اقتصادی بر طبل گردآوری و تجمع پول بدون انفاق می کوبد ادامه خواهد داشت. می فرماید:

     

    وَ إِنَّمَا سُمِّیَ الدِّرْهَمُ دِرْهَماً لِأَنَّهُ دَارُ هَمٍّ مَنْ جَمَعَهُ وَ لَمْ یُنْفِقْهُ فِی طَاعَةِ اللَّهِ أَوْرَثَهُ النَّارَ وَ إِنَّمَا سُمِّیَ الدِّینَارُ دِینَاراً لِأَنَّهُ دَارُ النَّارِ مَنْ جَمَعَهُ وَ لَمْ یُنْفِقْهُ فِی طَاعَةِ اللَّهِ تَعَالَى أَوْرَثَهُ النَّارَ (بحار الانوار ج 10 ص 13 و 14)

    ادامه دارد.



  • کلمات کلیدی :
  • نوشته شده در  چهارشنبه 94/7/22ساعت  6:53 عصر  توسط علی خلیل اسماعیل 
      نظرات دیگران()

     

     

    بسم الله الرحمن الرحیم


    گوساله پرستی اجر تعجیل و ثمره ناشکیبایی قوم یهود است.


    یهود بواسطه ناشکیبایی(أَعَجِلْتُمْ أَمْرَرَبِّکُمْ-150 اعراف ) که ریشه در جهالت مستمر(قالَ إِنَّکُمْ قَوْمٌ تَجْهَلُون-138 اعراف ) دارد، گرفتار رعب آورترین و دلهره آورترین گناه هستی شده است.  


    رعب آورترین از این جهت که اصل اولیه همه انبیاء الهی را نادیده گرفته و با پرستش گوساله، خروج از توحید و یکتا پرستی را با رقص و شادی به تماشا می گذارد. آنان علاوه بر ساز و آواز، قربانی های سوختنی و قربانی های سلامتی خود را تقدیم گوساله نمودند. آنگاه نشسته، خوردند و نوشیدند و بنابر آنچه که سفر خروج در باب 32 می گوید: دست به کار های شرم آور زدند.


    بر خلاف کتاب مقدس حاخامی که موسی علیه السلام برادر و جانشینش هارون(ع) را مورد خطاب قرار می دهد که: این قوم با تو چه بدی کرده بودند که ایشان را به چنین گناه بزرگی آلوده ساختی؟ (سفر خروج باب 32 آیه 21)


    قرآن حکیم با صراحت رهبر انقلاب گاو پرستی و مخاطب پرسش موسی علیه السلام را شمری به لفظ عبری و سامری به زبان عربی معرفی می کند. قالَ فَما خَطْبُکَ یا سامِرِی؟ (95 طه) گفت: وتو اى سامرى، این چه کارى بود که کردى؟


    قرآن عزیز سامری را فردی هنرمند و مجسمه ساز (فَأَخْرَجَ لَهُمْ عِجْلا-88 طه) که قائل به اقناع مخاطب به هر طریقی و لو دروغ (فَقالُوا هذاإِلهُکُمْ وَإِلهُ مُوسى-88 طه) که از ابزار قرار دادن مقدسات (فَقَبَضْتُ قَبْضَةً مِنْ أَثَرِالرَّسُول-96 طه) نیز ابایی ندارد، معرفی می کند.


    سامری شناخت خوبی از عصب حساس ذهن یهودیان دارد.


    او با ساخت مجسمه بی جان گوساله که باصطلاح سمبل سلطه و قدرت است، حس بینایی آنان را که از پیش زمینه ای برخوردار بود و خواهان خدای دیدنی بودند و از موسی علیه السلام تقاضای چنین خدایی را داشتند (قالُوا یا مُوسَى اجْعَلْ لَنا إِلهاً کَما لَهُمْ آلِهَة-138 اعراف) تحریک نمود.


    او علاوه بر تحریک حس بینایی حس شنوایی یهودیان را با به صدا درآوردن گوساله (فَأَخْرَجَ لَهُمْ عِجْلًا جَسَداً لَهُ خُوار-88 طه) به خدمت گرفت.


    و اکنون با مدیریت زمان از فرصت کوتاه ده روزه ای که از افزوده شدن بر میقات موسی علیه السلام در کوه طور بدست آمده است - وَواعَدْنا مُوسى ‏ثَلاثِینَ لَیْلَةً وَ أَتْمَمْناها بِعَشْر فَتَمَّ مِیقاتُ رَبِّهِ أَرْبَعِینَ لَیْلَة142 اعراف - نهایت بهره را برد.

     

    هنر مجسمه سازی را با هنر زمان شناسی در روز های 36، 37، و 38 به هم آمیخت، و روز سی و نهم فقط یک روز گوساله پرستی یهودیان را برای همیشه تاریخ نعره زد.


    و آنچه در این میان مهمتر از روان شناسی، زمان شناسی، فرصت طلبی، نفاق، بهره گیری از جهل یهودیان، جسارت، ابزار ساختن مقدسات و قدرت اقناع مردم در پیشبرد اهداف سامری نقش بازی کرد، آقا زادگی و بزرگ زادگی جناب سامری بود.

     

    بنابرآنچه که نویسندگان تفسیر نمونه آورده اند: او از خاندان شمرون و شمرون فرزند یشاکر چهارمین نسل از حضرت یعقوب(ع) بشمار می رود. (تفسیرنمونه،ج‏13،ص: 292)


    و شما خواننده ارجمند بخوبی می دانید: آقا زاده ای که اهل معنا و صاحب کرامت است، (بَصُرْتُ بِمَا لَمْ یبْصُرُوا بِهِ- 96 طه). براحتی می تواند ریاکاری اش را با پوششی از تحریف - هذا إِلهُکُمْ وَ إِلهُ مُوسى-88 طه- از نگاه عوام الناس مخفی نگه دارد.


    او هیچگاه خود را در مقابل موسی(ع) قرار نداد، هیچگاه از یهودیان نخواست که دست از یهودیت و آئین موسی علیه السلام بردارند، او گوساله پرستی را بخشی از آئین موسی علیه السلام معرفی می کرد که موسی بواسطه نسیان و فراموشی آن را بیان نکرده است - هذا إِلهُکُمْ وَ إِلهُ مُوسى فنسی -88 طه.


    اکنون با توجه به معنا و مفهوم فرمایش رسول خدا(ص) که فرمود:

     

    وَالَّذِی بَعَثَنِی بِالْحَقِّ نَبِیّاً وَ بَشِیراً لَتَرْکَبَنَّ أُمَّتِی سَنَنَ مَنْ کَانَ قَبْلَهَا حَذْوَ النَّعْلِ‏ بِالنَّعْلِ‏ حَتَّى لَوْ أَنَّ حَیَّةً مِنْ بَنِی إِسْرَائِیلَ دَخَلَتْ فِی جُحْرٍ لَدَخَلَتْ فِی هَذِهِ الْأُمَّةِ حَیَّةٌ مِثْلُهَا.


    قسم به کسیکه مرا به حق پیامبر و بشارت دهنده مبعوث کرده  است، امت من مو به مو همان راه بنی اسرائیل را پیش خواهد گرفت.  طوریکه اگر ماری در بنی اسرائیل وارد سوراخی شده باشد، در این امت هم ماری وارد سوراخی میشود.  


    از علماء ربانی و اندیشمندان صمدانی و گردانندگان رسانه های نوپدید در هر عصر و زمانه ای به جد می خواهم که ذهن دوست جوان مرا با بیان اینکه توحید عوام آن است که پیامبران به مردم میگفتند بت نپرستید. و توحید خواص آن است که جمیع عبادتها،  عبادت حق تعالی است ! دچار سهل پنداری، تسامح در سلوک، تذلل و تذبذب در افکار و عقائد نسازند. و تسهیل کننده فرهنگ ذلت پذیری در نبرد سامری گری عصر جدید و اعصار آینده نباشند. (ادامه دارد)

     

    بازدید کننده محترم:

     

    نوشته های انجمن تفکر مبانی با زبان تعریض و کنایه و در نهایت پاکی، صلابت و سلامت تقدیم شما سروران ارجمند می شود.

     



  • کلمات کلیدی :
  • نوشته شده در  دوشنبه 94/7/13ساعت  11:32 صبح  توسط علی خلیل اسماعیل 
      نظرات دیگران()

    بسم الله الرحمن الرحیم

     

    برجام با یهود و ابو موسی اشعری

     

    زمانی که فردی و یا جامعه ای ولایت یهود و نصاری را به هر دلیلی بپذیرد، خواه این پذیرش آگاهانه باشد و یا ناآگاهانه. از آنجاییکه پذیرش ولایت یهود نقطه مقابل ولایت خدا و به معنای قطع ولایت پروردگار است. خدای حکیم نیز باب رحمت و دروازه مغفرت را بروی او خواهد بست .


    یا ایها الذین آمنوا - اى کسانىکه ایمان آورده ‏اید، یهود و نصارا را به دوستى برمگزینید. آنان را تکیه گاه خود قرار ندهید. آنان خود دوستان همند و حامی یکدیگرند. هرکس ازشما که ایشانرا به دوستى برگزیند در زمره آنهاست. خداوند کسانی را که در حق خود ستم کردند و خود را به موالات یهود و نصاری آلودند، هدایت نخواهد کرد - ان الله لا یهدی القوم الظالمین(51 مائده).


    مبادا کسی از خوانندگان ارجمند مرتکب اشتباه فاحش تفسیر جناب سورآبادی در این قسمت از آیه شود و همچو او بپرسد:

     

    ما که بسیار ظلم و ستم به خود و گاهی به دیگری روا می داریم، سپس توبه می کنیم و راه را می یابیم.

     

    پس با این فرمایش خدای متعال که ظالمین را هدایت نخواهیم کرد چگونه درست در می آید؟


    آنگاه همانند او دست به توجیه بزنیم و بگوییم که مراد از ظالمین، کافران و مشرکانند.

     

    اگر جناب سورآبادی توجه ندارد بجاست شما خواننده بزرگوار به او یادآوری کنید که خدای متعال آیه را با - یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا - شروع کرده است نه با - یا أَیُّهَا الَّذِینَ کفروا.

     

    خطاب در آیه با مومنان است نه با مشرکان. باید گفت اگر گناه و اگر ظلم، پذیرش ولایت و همنشینی و موالات با یهود و نصاری باشد ، اثر و پی آمدش -لایَهْدِی - است.

     

    ابو موسی اشعری که در زمان حکومت علی ابن ابیطالب(ع) و در ماجرای حکمیت رای به بر کناری مولای مومنان داد، محاوره و گفتگوی کوتاهی با خلیفه دوم مسلمین دارد که فهم آن می تواند علاوه بر اینکه درک درستی از نفوذ یهود و نصاری در تشکیلات حکومتی بصره در زمان خلیفه دوم به شما بدهد، می تواند تصویر درست تری از حماقت مشکوک ابو موسی اشعری در مواجهه و در مذاکره با عمرو پسر عاص نیز تقدیم شما کند.


    روی عن ابی موسی الاشعری انه قال : قلت لعمر بن الخطاب : ان لی کاتبا نصرانیا.


    از ابو موسی اشعری روایت شده که به عمر بن خطاب گفتم : همانا در تشکیلاتم کاتب و دبیری نصرانی دارم.


    فقال : مالک. قاتلک الله. ء لا اتخذت حنیفا؟


    عمر در پاسخ گفت : تو را چه شده است. خدا تو را بکشد. آیا یک مسلمان نبود که او را به کتابت بگماری؟


    ء ما سمعت قول الله تعالی : یا ایها الذین آمنوا لا تتخذوا الیهود و النصاری اولیاء. ؟


    آیا سخن خدای متعال که فرمود : ای مومنان یهود و نصاری را دوست خود برنگزینید. را نشنیدی؟


    قلت : له دینه و لی کتابته.


    ابو موسی اشعری میگوید در پاسخ گفتم : مرا با دین او چه کار؟ دین او برای خودش و کتابت او برای من.


    فقال : لا اکرمهم اذ اهانهم الله و لا اعزهم اذ اذلهم الله و لا ادینهم اذ ابعدهم الله.


    عمر بن خطاب به ابو موسی یادآوری می کند که : گروهی را که خداوند آنان را سبک و ناچیز شمرده است ، گرامی ندارد.

    و آنانی را که خداوند به خواری و مذلت گرفتار ساخته است ، عزیز و محترم نشمارد.

    و آنانی را که خدای متعال از خود دور داشته است ، به خود نزدیک نسازد.


    قلت : لا یتم امر البصرة الا به.


    ابو موسی در رد استدلال عمر بن خطاب میگوید : قوام و پایداری حکومت بصره بسته به همین کاتب و دبیر نصرانی است.


    فقال : مات النصرانی و السلام.


    عمر بن خطاب در عبارت کوتاهی که عمق شگفتی و تحیر از آن بدست می آید میگوید: یعنی اینگونه است که اگر مرد نصرانی بمیرد باید فاتحه حکومت بصره را بخوانیم؟


    انجمن تفکر مبانی با تاکید فراوان هشدار می دهد همانگونه که ابو موسی اشعری بواسطه گناه موالات و همنشینی و تکیه به دشمن سر از لجاجت در آورد و امر رئیس و پیشوای خود را نپذیرفت و خدای متعال هم باب هدایت را به روی او بست، و بد نام از دنیا رفت. هیچ بعید نیست که این سرنوشت تلخ و این بد نامی همیشگی برای مذاکره کنندگان ایرانی و نمایندگان مجلس شورای اسلامی رخ دهد، هیچکس مصونیت ندارد و خداوند به هیچکس امان نامه نداده است. اگر لحظه ای کمتر از یک چشم به هم زدن بواسطه محبت و دوستی با یهود و نصاری به آنان اعتماد کردیم و خواسته های شوم آنان را ناچیز شمرده و بی خطر معرفی کردیم، بدانیم دیر یا زود بشر امروز و فردا شما و ما را همچون اشعری، کودن، احمق و آلت دست یهود و نصاری به یکدیگر نشان خواهد داد.     



  • کلمات کلیدی :
  • نوشته شده در  جمعه 94/6/27ساعت  3:17 عصر  توسط علی خلیل اسماعیل 
      نظرات دیگران()

    بسم الله الرحمن الرحیم

     

    برجام با یهود و روانشناسی اهل نفاق

     

    به نظر می رسد غفلت از اهل نفاق هزاران مرتبه مصیبت بار تر از خود اهل نفاق است. ضربات مهلکی که در طول تاریخ بر مومنان، مسلمانان و جوامع اسلامی فرود آمده است، حکایتگر این غفلت جانکاه است. و این هم بر می گردد به این نکته ظریف که - لا تعلمونهم، الله یعلمهم - شما آنها را نمی شناسید، خدا آنها را می شناسد. اینکه شما آنها را نمی شناسید واضح است. آنان ظاهرا چهار پا نیستند، شاخ  یا دم ندارند، عرعر یا عوعو نمی کنند، مانند گرگ زوزه نمی کشند، که اگر چنین بود شناسایی و مبارزه با آنان سخت نبود. شما براحتی می توانید با گرگ و یا هر حیوان درنده دیگری مبارزه کنید. 

     

    اما اگر حیوان درنده ای بجای اینکه چهار پا باشد، دم و شاخ داشته باشد، زوزه بکشد، انسان راست قامتی شد که صبحکم الله و مساءکم الله می داند، نماز می خواند، روزه می گیرد، پای منبر مینشیند و یا بر منبر، موعظه می کند، تحلیل سیاسی، اقتصادی و فرهنگی ارائه می دهد، حزب و دسته و گروه دارد، سایت و روزنامه و بنگاه سخن پراکنی با انبوهی از خدم و حشم دارد که بزرگترین دروغ ها را با راست ترین عبارات بر زبان می آورد، خدای حکیم به شما حق می دهد که آنها را نشناسید.

     

    و برای اینکه در مبارزه با این درندگان موذی و ناشناس درمانده، وامانده و سرگردان نباشید، راه نشان می دهد، در مکتب - الله یعلمهم - کسب دانش کنید، روانشناسی اهل نفاق را در آیات الهی بیابید، در بیانات ائمه و اولیاء دین آنها را بخوانید، کتاب ها و مقالاتی که عقلاء و علماء دلسوز در این زمینه به رشته تحریر در آورده اند را با گوشت و پوست و استخوان خود عجین کنید، و نیک بدانید که تصدیق بیان الهی - لا تعلمونهم - زمانی شما را به ساحل نجات می رساند، که همراه با ایمان شما به - الله یعلمهم - باشد.


    با این مقدمه مختصر وارد اقیانوس عظیم آیات الهی شویم، با افرادی آشنا می شویم که در بیان الهی:


    1. پلید و نجسند. انهم رجس.

     

    2. تیمی رفتار می کنند و یکدیگر را پوشش می دهند. عصبة منکم.

     

    3. تهمت می زنند. ان الذین جاوء بالافک.

     

    4. آنها علاوه بر رسول خدا(ص) به برادر های یهودیشان هم دروغ می گویند.


    ء لم یر الی الذین نافقوا یقولون لاخوانهم الذین کفروا من اهل الکتاب.

     

    5. مردمی ترسو که گرفتار تفرق و تشویش قلب اند. قوم یفرقون.

     

    6. قسم می خورند که از شما مومنانند ولی از شما مومنان نیستند.


    و یحلفون بالله انهم لمنکم و ما هم منکم.

     

    7. با کهنه و روسای یهود خلوت و نشست و برخاست دارند.


    و اذا خلوا الی شیاطینهم.

     

    8. سرسپردگی و همبستگی شان به آئین یهود را به گوش اربابان یهودی شان می رسانند.

     

    قالوا انا معکم.

     

    9. مردم غیر همفکر و نیز شما مومنان را سفیه می خوانند.


    قالوا ء نومن کما آمن السفهاء.

     

    10. قرار شان خدعه و فریب خدای متعال و مردم مومن است.


    یخادعون الله و الذین آمنوا.

     

    11. صد راه خدا می کنند. فصدوا عن سبیل الله.

     

    12. اینان فاسقند از همین رو عصیانگرند، امر خدا را ترک و از طریق حق خارج شده اند.

     

    انکم کنتم قوما فاسقین.

     

    انجمن تفکر مبانی با پرهیز از پرگویی تنها به کد ها و نشانه های مهم از اهل نفاقی اشاره می کند که در فروترین طبقات آتش جای دارند. ان المنافقین فی الدرک الاسفل من النار.

     

    1. اولین نشانه و نخستین خصوصیت شخصیت اهل نفاق دروغگویی آنان در پوششی از راستگویی است.

     

    از این جمله درست تر کدام است که ای پیغمبر ما شهادت می دهیم که تو واقعا پیغمبری؟

     

    اما بلافاصله خدای خبیر شهادت می دهد که منافقین دروغ می گویند.


    و الله یشهد ان المنافین لکاذبون.

     

    2. دومین نشانه و خصوصیت منافقین استفاده ابزاری انان از ایمان است.

     

    ایمانی که باید در خدمت تحکیم آیات الهی باشد، صد راه خدا می کند.

     

    اینان مرعوب شدگانی اند که خداوند بر دلهایشان مهر زده و نمی فهمند.


    فطبع علی قلوبهم فهم لا یفقهون.

     

    3. با اینکه ظاهر شان دلالت بر نفاق ندارد و کلامشان نیز قابل شنیدن است اما از آنجاییکه به بی ریشگی خود شان و کلامشان ایمان دارند هر صدایی را علیه خود می پندارند. یحسبون کل صیحة علیهم.

     

    4. خصوصیت رعب آوری که متاسفانه به تکرار مورد غفلت مومنان و مسلمانان قرار می گیرد، تصمیم اهل نفاق به پایین کشیدن رسول خدا(ص) از اریکه قدرت است.

     

    خدا نکند که منافقین به قدرت برسند، اولین کار شان اخراج مومنان از مناصب کلیدی است. یقولون لئن رجعنا الی المدینة لیخرجن الاعز منها الاذل.   

     



  • کلمات کلیدی :
  • نوشته شده در  سه شنبه 94/6/17ساعت  4:11 عصر  توسط علی خلیل اسماعیل 
      نظرات دیگران()

    <      1   2      

    لیست کل یادداشت های این وبلاگ
    کوفی و قساوت دل[2]
    کوفی و قساوت دل[1]
    برجام با یهود و گوساله سامری(11)
    برجام با یهود و گوساله سامری(10)
    برجام با یهود و گوساله سامری(9)
    برجام با یهود و گوساله سامری(8)
    برجام با یهود و گوساله سامری(7)
    برجام با یهود و گوساله سامری(6)
    برجام با یهود و گوساله سامری(5)
    برجام با یهود و گوساله سامری(4)
    برجام با یهود و گوساله سامری(3)
    برجام با یهود و گوساله سامری(2)
    برجام با یهود و گوساله سامری(1)
    برجام با یهود و ابو موسی اشعری
    برجام با یهود و روانشناسی اهل نفاق
    [عناوین آرشیوشده]