رسول اکرم (ص) : ما اتخذ الله نبیا الا زاهدا
به چهره آسمانی روحانی ای که صاحب نفس زکیه بود و او را سلمان زمان می خواندند ، با دقت بنگرید آنچه جامعه ما و همه جوامع بدان نیاز دارد را در این سیما می توان یافت .
او کیست ؟ که ندیدنش شهید مطهری را متاسف ساخت و دیدنش قرار از علامه طباطبایی ربود ...
با نقل دو خاطره از معظم له با شخصیت آسمانی او آشنا می شویم.
1. ایامی که در نجف به تحصیل اشتغال داشتم متوجه شدم که مدتی قلبی گرفته و خاطری افسرده دارم در اندیشه فرو رفتم ازهر جای وجودم جستجو میکردم و خاطرات و واردات قلبی ام را کنترل و بررسی کردم عقده ای پست ولی خطرناک در گوشه قلبم یافتم روی آن انگشت گذاشتم دانستم که آن عقده علاقه به دنیا بود بلا درنگ با توجه و اخلاص به سوی حرم مطهر حضرت امیر علیه السلام شتافتم و با لابه و تضرع از مقام مقدس علوی استدعا نمودم که علاقه دنیا را از دلم بردارد . در حالی از حرم به خانه برگشتم که دیگر برای همیشه از علاقه به دنیا آسوده شدم .
2. من در نجف تحصیل می کردم و با قناعت و ساده زیستی روزگار می گذراندم تا آنکه روزی مادرم برای من یک طاق پارچه قبایی برک فرستاد . ابتدا خیلی خوشحال شدم ، ولی با خودم اندیشیدم که اگر این پارچه را برای خود قبا بدوزم این قبا نو عبای نو هم لازم دارد و آن گاه عبای نو نعلین نو هم می خواهد و کم کم خانه و اثاثیه منزل نیز باید عوض شود.لذا فکر کردم که بهتر است که همین جا جلوی خواهش و هوای نفس را بگیریم و آن قبا را به یک فقیر هدیه دادم تا این که خیالم بابت آن آسوده گردید.