بسم الله الرحمن الرحیم
عشق و نفرت
HATE AND LOVE
نکته ی ظریفی وجود دارد ، که قرن های متمادی ، از دید مردم پنهان مانده است ، و به توصیه ی اصحاب آگاهی ، ریشه های آنچه که سر از پنهانی ها در میآورد را باید در تلمود یهودیان یافت . شنیده اید که عیسی مسیح علیه السلام برای اصلاح دین موسی علیه السلام ، که از سوی خاخام ها و فریسیان ، به شدت آلوده شده بود ، مبعوث گردید و شریعت عیسوی را برای بشریت به ارمغان آورد . عیسی علیه السلام در مبارزه با یهود و یهودیت آلوده تا آنجا پیش رفت که علمای یهودی فتوی به قتل او دادند و عیسی علیه السلام را به زعم خود به صلیب کشیدند . ولی قتل مسیح علیه السلام در مقابل کلمه ی ویرانگر عشق که به او عطا کردند ، ارزشی در حد صفر دارد . عیسی علیه السلام را شهید عشق نامیدند ، و بعد از آن به مسیحیان قبولاندند ، که عیسی علیه السلام شهید محبت است ، آئین او آئین رحمت و مهربانی است ، او شهید شد تا گناهان شما شسته شود . البته این کلمات بسیار زیبا و برای دوستان و اصحاب حضرت مسیح علیه السلام قطعا گوارا و لذت بخش است ، تا جایی که همین الان هم شعار عشق و محبت از کلیسا های مسیحی به گوش می رسد . این شعار آنقدر زیبا بود که مسلمانان هم برای اینکه از قافله ی باصطلاح تمدن عقب نمانند ، نیز بر هر چیزی که می شد نام عشق و محبت نهند ، نام عشق و محبت نهادند . مولوی کتاب قطور مثنوی را با شعر معروف ( از محبت خار ها گل می شود ) زینت می دهد و دیگر شاعران نیز در این باب ید طولائی دارند .
در اسارت و در زندان رژیم یهودی زده ی صدام حسین ، شعاری بر بازوی جوانی توجه مرا بخود جلب کرد « الحب عذاب » ، عشق رنج آور است یعنی با عشق می توان درد را تحمل کرد . البته چون مسلمانیم ، از عشق مفهومی به مراتب وسیع تر و عمیق تر از عشق مسیحیان می فهمیم . درست بود ، تا حدی درد حاصل از ضربه ی شلاق کاهش می یافت ، زخم زبان دشمن عنود قابل تحمل می شد . اما درد اسارت را تمام نمی کرد ، تلخی زخم زبان را پایان نمی داد . در این شعار انگار کلمه ای از سر سهو جا افتاده بود .
بعد ها همین شعار تلمودی در صحن علنی سازمان ملل متفق با عنوان گفتگوی تمدن ها ، فضای آلوده ی جهانی را ،که سالها در تدارک جنگ تمدن ها به سر می برد ، مساعد و آماده ی حمله ی گرگ های وحشی بر گوسفندان بی پناه نمود .
آخر یک کسی پیدا نشد ، تا بگوید در مقابل Hate literatureادبیات تنفر Love literature ادبیات عشق معنا و مفهومی ندارد . عیسی علیه السلام که در مقابل یهودیان موضع گرفت ،ادبیات عاشقانه نداشت . ولی در مقابل نفرت علی الظاهر باید دوستی و عشق قرار می گرفت و از همین روزنه ، خاخام های تحریف گر استفاده کردند و انقلاب عاقلانه ی مسیح را ، عاشقانه خواندند .
و چه گناه بزرگی را به دوش می کشد آن فردی که برای اولین مرتبه پذیرفت که آنچه با نفرت مقابله می کند ، عشق است . و چه قدر احمق است آنکه گمان می برد با دندان های تیز گرگ می شود با لبخند مقابله کرد .
دوستان من ، دختران عزیز و پسران ارجمند : آنچه که در مقابل ادبیات تنفر که به آن Hate literatureمی گویند ، قرار میگیرد ، ادبیات خردمندان است که به آن The Literatuer of the Sages میگویند .
به یقین حسین علیه السلام خود و یاران و فرزندانش را ، عاشقانه به صحرای کربلا رهنمون شد . اما حسین قبل از شهادت عاشقانه ، در صحرای عرفات فرهنگ معرفت و خردورزی را فریاد زد .
تنها با عشق ، اسارت پایان نمی پذیرد . حال و روز مردم مسیحی و جوامع مسیحی حکایت از تسلیم در برابر یهود دارد ، آنچه که شعار دوست من در اسارت کم داشت ، معرفت بود . پرنده نیاز به دو بال دارد . عشق بدون معرفت کافی نیست ، معرفت نیز با عشق ، خوشبو می شود ، گوارا و نیوشیدنی می گردد .
اول فروردین هزار و سیصد و هشتاد و پنج