بسم الله الرحمن الرحیم
حاکمیت از آن رسول خداست
منافقان از اینکه حاکمیت دینی استحکام و قوام پیدا کند وحشت دارند، می ترسند همانند انسانی شوند که: لَمْ یَکُنْ شَیْئاً مَذْکُورا(سوره انسان آیه1). از اینکه در خور ذکر نباشند، قابل بیان نباشند، واهمه دارند. از حذف موجودیتشان و از اینکه دیده نشوند، بیمناکند. خوف آن دارند که در مناصب و پست های حساس و کلیدی جایگاهی نداشته باشند.
عبدالله ابن ابی از سرکرده های عمده منافقین، در ماجرای دعوای یک مهاجر با یک انصار و در هواداری از انصار جمله ای دارد که عمق ترس او و هم مسلک هایش را می توان در آن دید. - با عرض پوزش فراوان از یاران رسول خدا(ص) - می گوید: و الله ما مثلنا و مثلهم إلا کما قال القائل سمن کلبک یأکلک به خدا قسم مثل ما و مثل یاران رسول خدا(ص) نیست مگر همانی که می گوید: سگت را فربه کن تا تو را بخورد . پسر ابی سوگند می خورد که چون به مدینه رسیم عزیزان مدینه افراد خوار را از آن بیرون خواهند کرد.
محققان یکی از عمده علت هایی که منافقین کفر باطن شان را با ایمان ظاهرشان می پوشانند، ترس از حذف و خورده شدن می دانند. یَقُولُونَ لَئِنْ رَجَعْنا إِلَى الْمَدِینَةِ لَیُخْرِجَنَّ الْأَعَزُّ مِنْهَا الْأَذَلَّ وَ لِلَّهِ الْعِزَّةُ وَ لِرَسُولِهِ وَ لِلْمُؤْمِنِینَ وَ لکِنَّ الْمُنافِقِینَ لا یَعْلَمُونَ. مىگویند: چون به مدینه بازگردیم، صاحبان عزت، ذلیلان را از آنجا بیرون خواهند کرد. عزت از آنِ خدا و پیامبرش و مؤمنان است. ولى منافقان نمىدانند.(سوره منافقون آیه8)
از عصر رسول خدا(ص) تا به امروز و تا آینده ای نامعلوم همه تلاش منافقین بر مدار حذف نشدن از قدرت و حاکمیت، و در صورت حذف رجعت دوباره و چندباره به حاکمیت و خوار و ذلیل ساختن و از دور خارج کردن مومنان از حاکمیت دینی است. اینان در خارج ساختن مومنان از حاکمیت دینی ملاحظه هیچ کسی را نخواهند کرد به عبارت دیگر با رجعت اینان هیچ کسی از مومنان در امان نخواهد بود. خواه این مومن رسول خدا(ص) باشد و یا دیگر مومنان.
با تدبر در آیه بدست می آید که شرط و آرزوی منافقان در - لَئِنْ رَجَعْنا إِلَى الْمَدِینَةِ - شرط موهومی نیست، صرف خیال پردازی ابلهانه نیست، شرط ممکن الوقوع است. و هر لحظه امکان بازگشت منافقین به مناصب و پست های از دست داده شان قابل تصور است. همینکه شرط محقق شد، بدون کوچکترین شک و شبهه ای جواب شرط - لَیُخْرِجَنَّ - حتما و قطعا محقق خواهد شد.
درست است که منافقین همه مومنان را به چشم دشمن می بینند اما در هدف گیری مومنترین، موثرترین، قدرتمندترین، متفکرترین و اصلیترین فرد را نشانه می گیرند - لَیُخْرِجَنَّ الْأَعَزُّ مِنْهَا الْأَذَلَّ - عزیز تر ذلیل تر را از مدینه اخراج می کند. الْأَعَزُّ یعنی عبدالله ابن ابی، سرکرده منافقان و الْأَذَلَّ یعنی محمد مصطفی، رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم.
با اینکه قائل در آیه فقط یک نفر است با این حال فعل به صورت جمع بکار رفته است. می گویند: چون به مدینه بازگردیم، صاحبان عزت، ذلیلان را از آنجا بیرون خواهند کرد. یعنی ای مومنان بدانید که خواست اصلی و اولی همه آنهایی که مهر نفاق اکبر بر پیشانیشان خورده است، از عصر رسول خدا(ص) تا به امروز و تا فردا های دور یک مطلب است و آن محقق نشدن و یا از هم پاشیدن حاکمیت دینی و ذلت و خواری هواداران آن است. و اینکه با چاپلوسی، تملق، چرب زبانی، آراستگی ظاهر بخواهند در ارکان و نهاد های حاکمیتی رخنه کنند، خواست فرعی و دوم آنهاست که این هم در خدمت خواست اولشان قرار دارد.
گرچه قرآن نازله است و بر جان رسول خدا(ص) فرود آمده و امروزه افتخار خواندن و فهم آن برای بشر میسر است، با این حال باید در این خواندن و در این فهم دقتی بیشتر از مضاعف بکار برد.
سعدی به لب دریا دردانه کجا یابی در کام نهنگان رو گر می طلبی کامی
شرط اول برای ورود به اقیانوس قرآن دانستن غواصی است و کلاس اول آن تدبر است. حرف اول تدبر این است که قرآن را مانند رمان نخوان. قرآن را هم سنگ بینوایان و رسول خدا(ص) را هم سطح آقای ویکتور هوگو قرار نده.
گرچه وضوی باطنی در فهم همه کتاب ها موثر است اما بجز قرآن فهم هیچ کتابی ملزم به وضوی باطنی نشده است. دقت کنید که آیه صرفا برای نقل یک رخداد و گزارشی از حاشیه های آن نازل نشده است، نمی خواهد بگوید دعوایی رخ داد یکی هم در این میان حرفی زد، به گوش رسول خدا(ص) رسید، او هم انکار کرد، خدای متعال آیه فرستاد و منکر را رسوا نمود. بعد هم برای خالی نبودن عریضه و یا برای خوشحالی دل مومنان در جواب عبدالله ابن ابی و یارانش فرمود: وَ لِلَّهِ الْعِزَّةُ وَ لِرَسُولِهِ وَ لِلْمُؤْمِنِینَ. عزت از آنِ خدا و پیامبرش و مؤمنان است. و تمام.
وقتی عبدالله ابن ابی می گوید با ورود به مدینه رسول خدا(ص) را از ریاست حکومت دینی به زیر می کشد و خود زمام امور را بدست می گیرد و خدای متعال در رد گستاخی او می فرماید: وَ لِلَّهِ الْعِزَّةُ وَ لِرَسُولِهِ وَ لِلْمُؤْمِنِینَ. قطعا عزت به معنای قدرت، ریاست، حاکمیت و فرمانروایی است.
قرار دادن معنای اخلاقی برای عزت در این قسمت از آیه یقینا نشانه ای از تدبر ارائه نمی کند. وقتی به سگی که تعلیم دیده و به سگ جنگی تبدیل شده، حالا به شما حمله آورده و هر لحظه ممکن است موجودیت شما را پایمال سازد، و نام شما را از دفتر ارزاق الهی پاک کند، پیشنهاد گفتگو و موعظه بدهید، شک نکنید هم سگ و هم صاحب سگ حتی با کمترین بهره هوشی متوجه ضعف، زبونی و سستی تو خواهند شد، و بدون کمترین ترس و واهمه ای سر از بدنت جدا خواهند ساخت. یقین آورید که آنکه حاکم علی الاطلاق است خداست، رسول خدا(ص) و مومنین بخاطر اخذ صلاحیت های لازمه حاکمیت خدا را در زمین اعمال می کنند. وَ لِلَّهِ الْعِزَّةُ وَ لِرَسُولِهِ وَ لِلْمُؤْمِنِینَ وَ لکِنَّ الْمُنافِقِینَ لا یَعْلَمُونَ. جهل و نادانی منافقین نباید سر سوزنی از تلاش رسول خدا(ص) و مومنین در اعمال اراده الهی در زمین بکاهد.
ادامه دارد ...