بسم الله الرحمن الرحیم
سگ و صدای رعد
در مثل علاوه بر اختصار در کلام و بکارگیری کنایه و اشاره قرار است با بهترین شیوه رساترین معنا به گوش مخاطب برسد و از آنجاییکه مردم معقولات را جز با صورتهاى محسوس درک نمىکنند. خدای متعال برای مردم مثل هایی می آورد تا زمینه های این درک و دریافت مهیا شود. وَ یَضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثالَ لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ یَتَذَکَّرُونَ(سوره ابراهیم آیه25). و نیز خدای متعال با آوردن مثل بهانه را از دست کسانی که به هر دلیلی می خواهند، نفهمند، می خواهند پند و اندرز نگیرند، می خواهند به خود نیایند، می خواهند تدبر و تفکر نکنند، می خواهند همانگونه که هستند، باشند و تغییری در افکار و رفتار خود ندهند، می گیرد. می فرماید: لَعَلَّهُمْ یَتَذَکَّرُونَ - لعلّ از خدای متعال به معناى تردید و به معنای شاید نیست که خداوند نداند که اینها متذکر میشوند یا نمیشوند بلکه به معناى باید است: یعنی باید متذکر شوند.
و اکنون خدای متعال برای اینکه زمینه های این تذکر برای همه کسانی که اراده درک و دریافت حقایق را دارند ملموستر و محسوستر شود مثال دیگری از حالات این موجودات که با شما مانوسند، و به قصد ابطان کفر اظهار ایمان می کنند، می آورد. می فرماید: أَوْ کَصَیِّبٍ مِنَ السَّماءِ فِیهِ ظُلُماتٌ وَ رَعْدٌ وَ بَرْقٌ یَجْعَلُونَ أَصابِعَهُمْ فِی آذانِهِمْ مِنَ الصَّواعِقِ حَذَرَ الْمَوْتِ وَ اللَّهُ مُحِیطٌ بِالْکافِرِینَ. یَکادُ الْبَرْقُ یَخْطَفُ أَبْصارَهُمْ کُلَّما أَضاءَ لَهُمْ مَشَوْا فِیهِ وَ إِذا أَظْلَمَ عَلَیْهِمْ قامُوا وَ لَوْ شاءَ اللَّهُ لَذَهَبَ بِسَمْعِهِمْ وَ أَبْصارِهِمْ إِنَّ اللَّهَ عَلى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ (سوره بقره آیه20 و 19)
و از آنجا که این موجودات ریشه در یهود دارند، خدعه، نیرنگ و کلاه گذاری تصمیم قطعیشان در مواجهه با غیر یهود است. در ظاهر با تو دوست خوب من ابراز برادری می کنند و در باطن در مقام ایذاء و احتقار تو برمی آیند. ژرف اندیشی و ریز بینی از آنان سلب شده، به خاطر بی شعوری گرفتار جهل مرکب شده اند. قلب هایشان را ظرف رذائل شیطانی و خصلت های حیوانی ساخته اند. وارونگی در نگاه و عقیده، فساد و تباهی را برایشان اصلاح و درستکاری جلوه داده است. با اینکه خدای متعال آنان را مفسد فی الارض خوانده است، اما خود ستایی مانع فهم این حقیقت رعب آور در اینان شده است. نصیحت ناپذیرند، نه دست از افساد می شویند و نه ایمان حقیقی را می پذیرند. به هر اندازه که برای شیاطینشان دم می جنبانند، و به هر اندازه که به دوستان یهودی شان نزدیکتر می شوند به همان اندازه پارسشان را نسبت به مومنان بیشتر می کنند. از آنجاییکه در تجارتشان غش در معامله دارند، گرفتار سحت خواری شده اند، لذا سودی جز استیصال و سوء عاقبت نصیب نبرده اند. خلقت ناریه علاوه بر عقب ماندگی ذهنی، معلولیت جسمی را برایشان به ارمغان آورده است. نه چشمی، نه گوشی، نه زبانی در حالی که هیچ امیدی به بازگشت آنان نمی رود، آواره و سرگردان هر کوی و برزنی اند. این موجودات بقول تفسیر سورآبادی مشکل دارترین خلق خدایند و مثلشان نیز مشکلترین همه مثل هاست. مثلشان چون بارانى سخت است که در ظلمت همراه با رعد و برق از آسمان فرود آید، ترس از مرگ و هراس از صدای رعب آور صاعقه، وادارشان می سازد که انگشتانشان را در گوشهایشان فرو کنند. و این در حالی است که خدای متعال بر کافران احاطه دارد. هر لحظه ممکن است که برق دیدگانشان را نابینا سازد، با هر جهیدنی چند گامى برمىدارند، و چون خاموش شود، از رفتن بازایستند. اگر خدا مىخواست، گوشهاشان را کر و چشمانشان را کور مىساخت، که او بر هر کارى تواناست.
از تدبر و تفکر در مثل دوم بدست می آید که ما با موجودی مواجه ایم که در محیط و در فضایی بسر می برد که حفاظ ندارد، به همین خاطر و نسبت به مثل اول آسیب پذیرتر است. شدت باران، سیاهی شب، رعد و برق و صدای وهمناک صاعقه از او موجودی ترسو و درمانده ارائه می دهد. ترس از مرگ او را منفعل و مدیریت اعضاء و جوارح را از او سلب کرده است. احاطه خدای متعال راه گریز را نیز بر او بسته است. حرکت او استمرار ندارد. با هر برقی چند گامی بر می دارد و چون تاریک می شود، از سر ناچاری او نیز متوقف می گردد. عدم امنیت در برهوت دنیا سختی مضاعفی را بر او تحمیل کرده است، هر لحظه ممکن است صاعقه ای از او فقط خاکستری برجای گذارد و یا غرش رعدی شنوایی را از او بگیرد و یا نور برقی او را نابینا سازد. می توان استیصال، حیرت، سرگردانی و بلا تکلیفی را یکجا به نظاره نشست. و نیز می توان به عین دید که: إِنَّ اللَّهَ عَلى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ.
سگ ها نیز هماهنگ با موجودات مورد بحث ما از جمله حیواناتی اند که از صدای باد، طوفان، رگبار، رعد و برق و نیز از صدای انفجار مواد محترقه، ترافیک، صدای جارو برقی، سشوار، ماشین لباس شویی و آبمیوه گیری به شدت می ترسند. موسساتی که در باره تربیت و اختلالات رفتاری سگ مشاوره می دهند به صاحبان سگ برای بر طرف ساختن این مشکل توصیه هایی ارائه می کنند، از جمله:
Systemic desensitization بر طرف کردن تدریجی تحریک پذیری: در این مرحله حیوان را در مقابل نسبت های کوچک تری از عوامل محرک قرار می دهند.
Counter conditioning شرطی کردن معکوس: در این مرحله سعی می شود نوع واکنش حیوان به محرک عوض شود.
Flooding اشباع کردن: در این مرحله حیوان را تا زمانی که ترسش برطرف شود در کنار محرک قرار می دهند.
البته این روش ها و نیز روش های دیگر تا حدی مشکل سگ ها و سگ باز ها را حل کرده است، اما سگ بماهو سگ هیچگاه نتوانسته است بر این ترس و بر این نقیصه غریزی خود غلبه کند. سگ ها همچنان به هنگام صاعقه، رعد و برق و صدا های دیگر علاوه بر لرزیدن، منجمد شدن، له له زدن، افزایش ضربان قلب و کندن زمین به تاریکی پناه می برند و یا به شدت پارس می کنند و یا تا جاییکه مانعی نباشد فرار می کنند. البته در مواقعی محیط و اقتضاءآت محیطی باعث ترس سگ شده است و در مواقعی هم ظاهرا ترس سگ موهوم بوده و نمی توان برای آن دلیل محسوسی ارائه داد. محققان برای تمام این موارد اصل وجودی ترس در سگ را رهیدن و یا دفاع در برابر یک یا چند عامل مرگ آور و مخاطره آمیز می دانند.
از تمامی کسانی که صفت هنرمند، نویسنده، تهیه کننده، کارگردان، بازیگر، سناریو نویس، نمایشنامه نویس نام و نام فامیلیشان را زینت داده است، تقاضای اکید دارم که گرفتاران چنین محیط و چنین فضایی را به تصویر بکشند، خود باختگی و تلاش مایوسانه آنان را به نمایش در آورند. تنهایی و بی کسی آنان را در حالی که بر خلاف مثل اول ظاهرا از فردیت و از تفرق در آمده اند، و در برابر انواع بلاها و مصیبت ها که از زمین و آسمان بر آنان فرو می ریزد، چیزی جز تخدیر ذهن و تحمیق شعور در اختیار ندارند را به تماشا گذارند.
خدای متعال در مثل اول موجودیت موجودات مورد بحث را مفرد آورده است - مَثَلُهُمْ کَمَثَلِ الَّذِی اسْتَوْقَدَ ناراً - مثل آنها مانند مثل فردی است که آتش افروخت. اما در مثل دوم تمامی ضمائر بصورت جمع آمده است. نشان می دهد که این موجودات صاحب تشکیلات شده اند و گروهی کار می کنند. کُلَّما أَضاءَ لَهُمْ مَشَوْا فِیهِ وَ إِذا أَظْلَمَ عَلَیْهِمْ قامُوا. در هر لحظهاى که برق مىجهد و راه را براى آنان روشن مىسازد، پیش مىروند و هنگامى که خاموش مىشود، باز مىایستند.
در مثل اول خدای متعال آنان را کور در تاریکی رها می سازد. وَ تَرَکَهُمْ فِی ظُلُماتٍ لا یُبْصِرُونَ. اما در مثل دوم ظاهرا کور نیستند اما قدرت حرکت از اینان گرفته شده است. تشکیلات موجود در مثل دوم ریشه در توقف دارد و تنها زمان های بسیار کوتاهی که برقی در آسمان می جهد، اعضای آن می توانند قدمی به سوی جلو بردارند، اما برق های جهنده عمر کوتاهی دارند که هنوز پا از پا بر نداشته ناچار می شوند در تاریکی متوقف شوند.
در مثل اول این موجودات توانایی برافروختن آتش را دارند و آن آتش هم می تواند به اطراف آنان روشنایی ببخشد. اما در مثل دوم چیزی جز استیصال و درماندگی قابل مشاهده نیست.
در مثل اول هیچ واکنشی نسبت به فعل خدا که: ذَهَبَ اللَّهُ بِنُورِهِمْ - روشنایی را از اطراف آنها برمی دارد، وجود ندارد. اما در مثل دوم استیصال و بیچارگی آنها را وادار می کند که: یَجْعَلُونَ أَصابِعَهُمْ فِی آذانِهِمْ - انگشتانشان را در گوشهایشان کنند. تا بدینوسیله خطر را کمتر احساس کنند.
انگشت در گوش نهادن، واکنشی منفعلانه است جهت چاره جویی از مخاطرات کارهای ناشایستی که خود مرتکب شده اند. و کنایه دارد از فراهم آوردن هر آنچه که موجبات غفلت، سرگرمی و تخدیر حس و شعور می شود و بقول محی الدین ابن عربی: یَجْعَلُونَ أَصابِعَهُمْ فِی آذانِهِمْ یعنی یتشاغلون عن الفهم بالملاهی و الملاعب عن سماع آیات الوعید. فهم و درکشان را از شنیدن آیات تهدید با آلات لهو و لعب و بازی های گناه آلود مشغول می دارند.
نکته مهمی که در مثل دوم برخلاف مثل اول وجود دارد، ترس از مرگ است. اینهایی که خدای متعال با - یَجْعَلُونَ أَصابِعَهُمْ فِی آذانِهِمْ - رسوایشان می سازد، از مردن می ترسند.
حَذَرَ الْمَوْتِ یعنی ترس از مرگ و این نیز یک پدیده یهودی است. قُلْ إِنْ کانَتْ لَکُمُ الدَّارُ الْآخِرَةُ عِنْدَ اللَّهِ خالِصَةً مِنْ دُونِ النَّاسِ فَتَمَنَّوُا الْمَوْتَ إِنْ کُنْتُمْ صادِقِین. بگو: اگر راست مىگویید که سراى آخرت نزد خدا ویژه شماست نه مردم دیگر، پس آرزوى مرگ کنید(سوره بقره آیه94).
نمی فرماید: بمیرید و یا خودتان را بکشید، می فرماید: تمنای مرگ کنید، آرزوی مرگ کنید. و یهود به خاطر اینکه می داند چه دستاوردی داشته و چه پیش فرستاده، هیچگاه تمنای مرگ نخواهد داشت. وَ لَنْ یَتَمَنَّوْهُ أَبَداً بِما قَدَّمَتْ أَیْدِیهِم وَ اللَّهُ عَلِیمٌ بِالظَّالِمِین (سوره بقره آیه95).
علاوه بر این خدای متعال حرص شدید یهود بر بقای طولانی مدت در این دنیای ناچیز را علت عدم تمنای مرگ از سوی آنان می داند. اینان به صد سال و دویست سال هم قانع نیستند، فرد فرد یهود خواهان عمر طولانی هزار ساله است. و این در حالی است که عمر دراز مانع عذاب الهی نخواهد بود. وَلَتَجِدَنَّهُمْ أَحْرَصَ النَّاسِ عَلَی حَیَاةٍ وَمِنَ الَّذِینَ أَشْرَکُواْ یَوَدُّ أَحَدُهُمْ لَوْ یُعَمَّرُ أَلْفَ سَنَةٍ وَمَا هُوَ بِمُزَحْزِحِهِ مِنَ الْعَذَابِ أَن یُعَمَّرَ وَاللّهُ بَصِیرٌ بِمَا یَعْمَلُونَ(سوره بقره آیه96).
دلبستگی آزمندانه به دنیا و نیز عدم اعتقاد به آخرت ترس از مرگ را در یهود نهادینه ساخته است. موجودات مورد بحث ما نیز به تبعیت از - شَیاطِینِهِمْ - که از روسای یهودند، ترس از مرگ وادارشان کرده است تا انگشتانشان را در گوشهایشان کنند. و بدینوسیله خودشان را فریب دهند و با تخدیر حس و تحمیق شعور برای لحظه ای گمان کنند که از مرگ و از عذاب الهی نجات پیدا کرده اند.
ادامه دارد ...
این قسمت از نوشته انجمن تفکر مبانی تقدیم می شود به عدالت خواه مبارز مرحوم چاوز و نیز تقدیم می شود به انقلاب بولیواری که این روز ها با سختی ها و تهدید های چندش آوری مواجه است.