بسم الله الرحمن الرحیم
سگ، تمثیل و اصلاح طلب.
پیش از این در فرمایشی گوهر بار از امام صادق(ع) خوانده بودیم که: ان الملائکة لا تدخل بیتا فیه کلب. همانا ملائکه و فرشتگان الهی وارد خانه ای که در آن سگ وجود دارد، نمی شوند، اکنون می گوییم که هر یک از رذائل شیطانی به منزله سگی است که می تواند در خانه دل ما علاوه بر ایجاد تاریکی مانع از ورود نور و روشنایی شود. عزیزان من:
کریمان جان فدای دوست کردند ----------------- سگی بگذار ما هم مردمانیم.
مجدد متذکر می شوم که دشمنی ما در این مختصر با سگ چهار پا نیست، و ما با حیوان دشمنی و ستیز نداریم. احتمالا دیده و یا خوانده اید: با آنکه تمام مردم گیلان و دیلمستان مسلمانند و نظر اسلام را در باره سگ می دانند، سگ در جای جای این سرزمین تاریخی ارزش خاص و جداگانه ای دارد. شهری ها- که از قید دامداری رسته اند و در چهاردیواری محکم قفل و کلون دروازه ها را بسته اند و پاسبانان پست، روزان و شبان، سوت زنان به محله ها و کوچه ها می آیند و سرمایه های آنان را می پایند خود را از داشتن سگ پاسبان بی نیاز می دانند و سگ را نجس می خوانند و در روستاهای جلگه که ایمنی محدوده های خانه تضمین شده نیست و گرگ گوسفند می درد و شغال مرغ می برد و درندگان دو پا، گاهی به داخل خانه ها سرک می کشند، سگ در حیاط خانه عزیز و تمیز است و در ایوان خانه نجس.
اینکه از کلمه سگ استفاده می کنیم صرفا از باب تمثیل است، قصد توبیخ و سرزنش سگ را نداریم. بلکه به فرموده قرآن مثل او همچون مثل سگ است. فَمَثَلُهُ کَمَثَلِ الْکَلْب. ما در این مختصر قرار است با موجوداتی آشنا شویم که اگر آنها را از خود برانیم و یا اینکه به حال خود واگذاریم، پارس می کنند. عوعویشان ما را رها نمی کند. برای آنها تفاوت ندارد که به طریقه پند و اندرز با آنها به گفتگو درآییم و یا از سر ستیز و پرخاش، آنها همچنان در ضلالت و گمراهی باقی می مانند. إِنْ تَحْمِلْ عَلَیْهِ یَلْهَثْ أَوْ تَتْرُکْهُ یَلْهَث.
بیان قرآن بسیار گویاست. سگ اینگونه است که: اگر طردش کنى یا طردش نکنى، او را برانی یا نرانی در همه حال زبان بیرون افکند. یعنى همچنانکه راندن و نراندن سگ نسبت به او یکسان است و او در هیچ حال صفت خود را ترک نمی کند، موجودات سگ صفت که ما قرار است در این مختصر آنان را به تماشا بنشینیم نیز همین حال را دارند که در هیچ زمانى از خساست و دنائت خود بیرون نمی روند.
اگر این موجودات به هر دلیلی نتوانند مرض قلبی شان که مرضی پنهان و ناآشکار است، را در این دنیا مداوا کنند و اگر به واسطه لجاجت، حسادت و اصرار بر گناه، بر رذائل شیطانی شان اضافه سازند، علاوه بر اینکه به کفر باطنی که همان عدم التزام به معتقدات حقه ایمانیه است می رسند، شک نکنند که عذاب دردناکی برای خود مهیا ساخته اند: وَ لَهُمْ عَذابٌ أَلِیمٌ بِما کانُوا یَکْذِبُون.(سوره بقره آیه10) و این عذاب دردناک بخاطر استمرار در دروغگویی شان است.
پیآمد دروغ و دروغگویی چیزی جز توجیه تناقض های رفتاری و عقیدتی نیست. عذاب دردناک بخاطر صفت دروغگویی و ناراستی در کردار و گفتار وضع شده است. اما چرا از حربه دروغ استفاده می کنند؟ بخاطر اینکه دروغ اصلی ترین سرمایه این موجودات است. هم خودشان را با دروغ راضی و سر و پا نگه می دارند و هم دیگرانی را که به هر دلیلی در عملکرد اینان دوگانگی می بینند، فریب می دهند.
مرض و بیماری قلبی اینان از نوع مرض و بیماری اعضاء و جوارح نیست، که دارای درد است و باعث هلاکت دنیوی. آنچه در بیماری قلبی این موجودات دلهره آور و باعث وحشت اولیاء الهی شده است، نه هلاکت دنیوی که هلاکت اخروی و عذاب الیم است. و اینکه خداوند برای عذاب صفت الیم به معنی دردناک را می آورد، بخاطر این است که نوع مرضی که در قلب اینان رسوخ کرده و مستقر شده، برخلاف مرض های جسمانی هیچ دردی که ندارد در بسیاری از مواقع خوشمزه و محرک آنان در بدکاری، شرارت، زبان درازی، زبان بازی، توجیه، تحقیر، استهزاء، و ... هم هست.
و آیا همین خوشمزه گی در مرض نیست که وقتی درد شان را گوشزد می کنید، در مقام پاسخ برمی آیند، و فساد و تباهی شان را اصلاح و درستکاری می خوانند؟ وَ إِذا قِیلَ لَهُمْ لا تُفْسِدُوا فِی الْأَرْضِ قالُوا إِنَّما نَحْنُ مُصْلِحُون.(سوره بقره آیه11)
مریض های عصر رسول خدا(ص) اینگونه بودند که وقتی به آنها از باب ارشاد و نصیحت گفته شد: در زمین فساد نکنید، فتنه انگیزی نکنید، القاء اختلاف نکنید، گفتند که ما اصلاح گرانیم. مریض های امروز و فردا هم اینگونه اند که وقتی به آنان گفته می شود، فساد نکنید، نظم جامعه اسلامی را به هم نریزید، بیعت شکنی نکنید، اسرار مسلمانان را نزد کفار فریاد نزنید، صدا می زنند که ما اصلاحگریم.
خودستایی را نشانه چهارم این موجودات به حساب آورید. تعریف از خود به اینکه ما مصلح و اصلاح طلب هستیم، تا آنجاست که شانی جز اصلاح طلبی برای خود متصور نیستند، پیآمد این تصور باعث پس زدن و نپذیرفتن نصیحت می شود. آنچه به عنوان دارو در درمان مرض اینان موثر است، موعظه و پند و اندرز است، به شرطی که خودستایی وجود نداشته باشد.
خودستایی ریز بینی و قدرت موشکافی را در صاحبانش از بین می برد. لذا خدای متعال در ادامه می فرماید: فساد اینان با اینکه اظهر من الشمس است، اینها مفسد و تبهکارند، اما توانایی درک و دریافت آن را ندارند. أَلا إِنَّهُمْ هُمُ الْمُفْسِدُونَ وَ لکِنْ لا یَشْعُرُون.(سوره بقره آیه12) به هوش باشید که اینان مفسدانند اما شعور نمی کنند. به همین خاطر متوجه فسادشان که همچون شئی محسوس است، نمی شوند.
از آنجاییکه اینان تمام اصلاح و اصلاح طلبی را از آن خود معرفی می کنند، قالُوا إِنَّما نَحْنُ مُصْلِحُون. خدای متعال هم در پاسخ همه فساد و همه تبهکاری را محصول عقیده و عملکرد آنان معرفی می کند. أَلا إِنَّهُمْ هُمُ الْمُفْسِدُونَ وَ لکِنْ لا یَشْعُرُون.
ادامه دارد ...