بسم الله الرحمن الرحیم
کشف سر پنهان .
گناه اول ابوذر که باید شلاق خشم بر بدن او نشیند ، این است که او به راز حضور یهودی در دستگاه حکومتی خلیفه پی برده است ، و با فریاد کشف این راز و این سر مکتوم را اعلان میکند . فقال ابوذر : یا ابن الیهودیین ، ء تعلمنا دیننا ؟ ای یهودی زاده آیا تو میخواهی دین مان را به ما تعلیم دهی ؟ همه باید دقت کنند . ببینند دینشان را از کجا بدست میآورند . چه کتابی را میخوانند ، پای صحبت چه کسی مینشینند ، تصمیم دارند در کدام مکتب و در کدام مدرسه آموزش ببینند ؟
دانایی کافی نیست .
گناه دیگر ابوذر ، علاوه بر اینکه راز را میداند ، متوقف نیست . در دانایی نمیماند . توقف در دانایی یک حربه ی یهودی است . یهودیان علی رغم اینکه حقانیت رسول الله را میدانستند ، ایمان نیاوردند . قرآن برای اینکه اندازه ی شناخت و آگاهی یهودیان را بیان کند میگوید : همانطور که یهودیان فرزندان خود را میشناختند ، رسول خدا را هم میشناختند . میفرماید : الذین آتیناهم الکتاب یعرفونه کما یعرفون ابنآءهم . و این شناخت کمی نیست . اما این آگاهی باعث نشد که یهودیان دست از لجاجت بردارند و اسلام را بپذیرند . و ان فریقا منهم لیکتمون الحق و هم یعلمون (بقره 146) .اینکه یهودیان با چنین شناختی ، شناخت پدر نسبت به فرزند ، مومن نمیشوند و حق را نمیپذیرند ، جدای از بیماری ای که همه ی وجودشان را دربر گرفته است ، پرده از این راز برمیدارد که شناخت حق در عین اینکه سخت است ، برای ایمان آوردن و پذیرفتن آن کافی نیست . دنیای امروز و فردا بیش از هر زمان دیگری نیازمند خروش ابوذر است . تا چون او که بر اسراف ، تبذیر و بخشش های ناهنجار خلیفه ی سوم تاب نیاورد ، تاب نیاورد . و تحریف هایی را که میخواستند برای پشتوانه سازی این حاتم بخشی ها درست کنند ، نیاراست ، نیاراید . دنیای امروز و فردا نیازمند فریاد های بلند ابوذر بر خلیفه و توجیه گری های کعب الاحبار یهودی ، است ، تا با صدای بلند اعتراضش را به گوش حاکمان مدرن و تحریفگران فوق مدرن برساند .
پیآمد دانایی و افشاء راز .
ابوذر دانایی و آگاهی را برای حمایت از دین لازم میداند . ما من حرکة الا و انت محتاج فیها الی معرفة. اما کافی نمیداند . این است که فریاد میزند . ای پسر یهودی ، ای یهودی زاده . ء تعلمنا دیننا ؟ تو میخواهی دین ما را به خود ما یاد بدهی ؟ دانایی و افشای راز بدون پیآمد نیست . و ابوذر بعد از این که دست روی دشمن یهودی میگذارد ، تبعید میشود . آنچه که باعث شهادت ابوذر به سال 33 هجری در ربذه شد ، صرف آگاهی نبود ، آگاهی خاموش باعث شهادت نمیشود ، آگاهی و دانایی ابوذر با فریاد اعتراض علیه دشمن یهودی همراه است . آنچه در ابوذر تبلور دارد و او را متمایز از دیگران میسازد ، عدم میل او به بازگشت است . ابوذر تمایلی به احیاء سنن پیشینیان ندارد و گرفتار انقلاب معکوس که یک انقلاب و یک رجعت یهودی است ، و یهودیان در ماجرای گوساله پرستی بر آن مهر تایید زدند ، نمیشود . گرچه یهودیان تمایلشان به بت پرستی را پیش از عملی ساختن آن و بعد از اینکه خدای متعال آنان را از دریا عبور میدهد ، به گوش موسی علیه السلام رسانده بودند .
زمانی که پسر های جناب اسرائیل چشمشان به قومی افتاد که سرگرم پرستش بت هایشان هستند رو میکنند به موسی و میگویند : یا موسی اجعل لنا الها کما لهم الهة . ای موسی برای ما نیز خدایی بساز ، چنانکه ایشان خدایانی دارند . و اگرچه خداوند توبیخ موسی علیه السلام را نیز در قرآن عزیز میآورد . قال انکم قوم تجهلون ( اعراف 138 ) . گفت شما گروهی جهالت پیشه اید . آیات الهی میفهماند که توبیخ موسی علیه السلام دلهای سخت شده ی پسر های اسرائیل را تکان نداده است و آنان از فرصتی که موسی علیه السلام در میانشان نیست استفاده کرده و با زیور هایشان گوساله ای ساخته و با اینکه میدیدند آن گوساله و آن جسد گویا نیست و براهی هدایتشان نمیکند در مقابل آن زانو زده و با پرستش آن انقلاب معکوس را در عمل نشان دادند . و اتخذ قوم موسی من بعده من حلیهم عجلا جسدا له خوار الم یروا انه لا یکلمهم و لا یهدیهم سبیلا اتخذوه و کانوا ظالمین ( اعراف 148 ) . و قوم موسی پس از رفتن وی از زیور های خویش گوساله ای ، پیکری بساختند . مگر نمیدیدند که پیکر با آنها سخن نمیگوید ؟ و براهی هدایتشان نمیکند ؟ آن را خدا گرفتند و ستم کاران بودند .
ابوذر اولین شخصیتی است که نویسنده ی دانشمند کتاب حکمت نامه ی جوان او را بعنوان الگوی عینی که در فتنه ها نلغزید و از آزمونها سر بلند بیرون آمد ، به جوانان معرفی میکند . میفرماید : ابوذر ، از معدود کسانی است که در هنگامه ی دیگرسانی های پس از پیامیر صلی الله علیه و آله حریم حق را پاس داشت . و ما نیز پیش از این گفتیم که ابوذر شخصیت دردمندانه اش را مدیون فهم درستش از آیات الهی است . و بر این مشخصه ی ممتاز درک عمیق او از نگرانیهایی که رسول خدا در مواردی ابراز داشته اند را نیز بیافزایید . در الدر المنثور روایتی است که میفرماید : خرجنا مع رسول الله (ص) قبل حنین فمررنا بسدرة . پیش از نبرد حنین به همراه رسول خدا از شهر خارج شده به درخت سدری رسیدیم . فقلت : یا رسول الله ، اجعل لنا هذه ذات انواط ، کما کان للکفار ذات انواط ، و کان الکفار ینوطون سلاحهم بسدرة و یعکفون حولها . من گفتم : ای رسول خدا ، این درخت سدر را برای ما ذات انواط قرار بده ، همانطور که کفار ذات انواط دارند ، و این ذات انواط درخت سدری بود که کفار اسلحه هایشان را به آن میآویختند و گرد آن معتکف میشدند .
گمان میکنید عکس العمل رسول خدا چگونه بود ؟ پیش از اینکه حدستان را بگویید به ادبیات بکار گرفته شده در جمله ی اجعل لنا هذه ذات انواط کما کان للکفار ذات انواط ، دقت کنید . نوع چینش کلمات علاوه بر اینکه هماهنگ با آیه ی 138 سوره ی اعراف است ، همان معنا را نیز تداعی میکند .
فقال النبی (ص) : الله اکبر . رسول خدا فرمود : الله اکبر . تقاضا میکنم از ذهن تصویریتان کمک بگیرید . باید بتوانید بزرگی وحشت و تعجب رسول خدا را از بکار بردن کلمه ی الله اکبر لمس کنید . رسول خدا در ادامه میفرمایند : هذا کما قالت بنو اسرائیل لموسی : اجعل لنا الها کما لهم الهة .این همان سخنی است که بنی اسرائیل به موسی گفتند : برای ما خدایی بساز همانطور که آنان خدایانی دارند . رسول خدا در پایان با جمله ای انذاری شدت نگرانی اش را به گوش همه ی کسانی که خواننده و شنونده ی این عبارت هستند میرساند ، میفرماید : انکم ترکبون سنن الذین قبلکم . شما نیز سنت های گذشته را عملی میکنید.
و عجیب این است که امروزه علمایی که تحولات اجتماعی و دگرگونی های جامعه را مطالعه میکنند ، القاء میکنند که بازگشت به سنن پیشینیان یک پدیده ی طبیعی و ضروری است . و آدمها بعد از گذشت مدتی به سنت های پیشین باز میگردند . ابوذر به تبعیت از رسول خدا پا روی این فکر یهودی و این القای یهودی میگذارد و این گناهی است نابخشودنی و برای ابوذر نیز بی هزینه نبوده است .
تنهایی و بی یاوری او در ربذه یکی از آن پیآمدهاست .
عبدالله بن حواش کعبی میگوید : ابوذر را در ربذه دیدم ، نشسته در سایه ی سایبانی ، تنهای تنها . گفتم : هان ابوذر تنهایی ؟ گفت : هماره امر به معروف و نهی از منکر ، شعارم بود و حقگویی شیوه ام و این همه ، همراهی برایم باقی نگذاشت .
لیویا راکاخ .
البته ابوذر تنها فردی نبود که هزینه ی آگاهی و فریاد را پرداخت . نوشته ی ما مختصر است و قصد ورود در این زمینه را ندارد . شما خوانندگان جوان مطالعه کنید و انسانهای آزاده ای که جان بر سر آگاهی ، فریاد و عدم بازگشت به سنت های نادرست پیشینیان ، فدا نموده اند را شناسایی و به دیگران معرفی کنید . مثال دیگر برای آنانی که بواسطه ی یقظه و بخاطر اینکه پا روی دم یهود گذاشتند و برخلاف خواسته ی آنان اقدام نمودند ، در نتیجه متحمل آزار و اذیت یهود شدند ، خانم لیویا راکاخ دختر اسرائیل راکاخ، وزیر کشور اسرائیل در زمان نخست وزیری موشه شارت، است. خانم راکاخ یادداشتهای روزانه موشه شارت را که سایقا به زبان عبری در اسرائیل منتشر شده بود و چون عبری بود توجه کسی را به خود جلب نکرد ، به انگلیسی برگردان و آن را به نام تروریسم مقدس اسرائیل به قربانیان تروریسم نامقدس اسرائیل اهداء میکند . این کتاب پس از انتشار به زبان انگلیسی ، بازتاب گسترده جهانی مییابد . خانم راکاخ در اواخر دهه 1970 ناچار میشود ، به ایتالیا مهاجرت و هوّیت واقعی خود را پنهان نماید و به عنوان یک زن ایتالیایی فلسطینی تبار زندگی در خفاء را آغاز میکند . او به رغم تهدیدهای شدید دولت اسرائیل در سال 1980 به انتشار کتاب فوق در آمریکا دست زد. و در سال 1985 جسد خانم راکاخ در اتاق یکی از هتلهای رم کشف شد.
ادامه دارد ...
مطالب شماره 6 و 7 تقدیم میشود به برادر عزیزم شهید محمد جواد تندگویان وزیر نفت دولت شهید رجایی که همچون ابوذر علیه السلام هم دانا بود و هم انقلابی. روحش شاد و راهش پر رهرو باد