بسم الله الرحمن الرحیم
گفتگوی علی خلیل اسماعیل با دوستان جوان در مسجد امام سجاد علیه السلام ( قسمت چهل و چهارم )
و الصلوة و السلام علی خاتم الانبیاء و المرسلین حبیب اله العالمین سیدنا و مولانا ابی القاسم مصطفی محمد صلی الله علیه و آله و سلم
اللهم کن لولیک الحجة ابن الحسن صلواتک علیه و علی آبائه فی هذه الساعة و فی کل الساعة ولیا و حافظا و قاعدا و ناصرا و دلیلا و عینا حتی تسکنه ارضک طوعا و تمتعه فیها طویلا
اصول کافی در کتاب فضل القرآن ، باب البیوت التی یقرا فیها القرآن حدیثی از رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم آورده است که قرار است در ارتباط با این حدیث به اندازه ی وسعمان با دوستان جوان و تحصیلکرده گفتگو و مباحثه کنیم .
وعن لیث بن ابی سلیم رفعه قال : قال النبی صلی الله علیه و آله : نوروا بیوتکم بتلاوة القرآن و لاتتخذوها قبورا کما فعلت الیهود و النصاری.
دختر های خوب و پسر های عزیز : ما افتخار پیروی از امامی را داریم که جان رسول الله است . او را صدای عدالت انسانی گفته اند . علت شهادتش را شدت عدالت طلبی و عدالت خواهی اش میدانند . قتل علی لشدة عدله . با این حال وقتی از خود میگوید ، میفرماید : ظاهری ولایتی و باطنی غیب لایدرک . مسئولیت ما و شما خیلی بیشتر از آنهایی است که در ظاهر علی توقف کرده اند . مطالعه ی جدی نهج البلاغه حداقل کاری است که شما میتوانید انجام دهید . علی را با شناخت دوست داشته باشید .
در محوطه ی اسارتخانه قدم میزدیم ، هر کسی از جایی حرفی میگفت ، یکی از حرف هایی که در خاطرم مانده و مرا آزار میدهد ، این است که یکی گفت : مهمان فردی شدم ، وارد خانه شدم ، اهل خانه را به من معرفی کرد ، و مرا به اهل خانه معرفی کرد و گفت اهل ایران هستم . پدر خانه که یک یهودی است ، پرسید که علی کیست ؟ و من در پاسخ حرفی برای گفتن نداشتم . بماند که چقدر شرمنده شدم ، رو کرد به من که اگر ما مسلمان بودیم و من از پسرم میپرسیدم علی کیست ؟ و او در پاسخ عاجز میماند ، او را میکشتم .
و این یک واقعیت دردناک است . ما آنگونه که باید و شاید مولایمان را نمیشناسیم . در مجالس و محافلی هم که به نام مولا و مقتدایمان برگزار میکنیم ، متاسفانه بیشتر به تعارفات میگذرانیم . مطالعه ی نهج البلاغه بما این امکان را میدهد تا علاوه بر اینکه راه و روش زندگییمان را بر اساس خواسته های مولای موحدان بنا کنیم ، نسبت به امیر مومنان عرفان بیشتری بدست آوریم .
قسمتی از نامه ی 31 نهج البلاغه را برایتان معنی میکنم . حضرت این نامه را برای فرزندشان آقا حسن بن علی علیهما السلام مینویسند ، میفرماید : ای بنی ، پسرم . انی و ان لم اکن عمرت عمر من کان قبلی ، درست است که من به اندازه ی پیشینیان عمر نکرده ام . فقد نظرت فی اعمالهم ، اما در کردار آنها نظر افکنده ام . و فکرت فی اخبارهم ، و در اخبارشان اندیشیده ام . و سرت فی آثارهم ، و در آثارشان سیر کرده ام . حتی عدت کاحدهم ، تا جایی که انگار یکی از آنان شده ام . بل کانی بما انتهی الی من امورهم ، بلکه با مطالعه ی تاریخ آنها . قد عمرت مع اولهم الی آخرهم ، گویا از اول تا آخر عمرشان با آنان بوده ام .
با این عبارات میخواهم تقاضا کنم که در تاریخ گذشتگان مطالعه کنیم ، احوالات مردم و تمدنهای از هم پاشیده را بفهمیم . مطالعات مردم شناسی ، بویژه مردم شناسی ازمنه ی گذشته و بدست آوردن احوال و روحیات آنان ، آشنایی با نوع نگاه آنان به خانه و خانواده و جامعه این حسن را دارد که عمر آدمی را به اندازه ی عمر آنان طولانی میسازد . فراگیری و تامل و تعمق در زیباییها و زشتیهای زندگی گذشتگان قطعا برای زندگی امروز ما و برای زندگی فرزندان ما موثر خواهد بود . منتها شیطان شیاد است . شیطنت میکند و بیشتر وقت زنان و مردانی را که در گذشته ها مطالعه میکنند را به یک مشت سنگ و سفال و ابنیه خلاصه میسازد . کمتر شده در مطالعاتشان عبرتی و درسی جهت تعالی بشر امروزی ارائه کنند . و این در حالی است که قرآن متین هنگامی که میفرماید : فاقصص القصص ، میافزاید : لعلهم یتفکرون .
در ادامه ی نامه به امام حسن مجتبی ، امام علیه السلام میفرماید : فعرفت صفو ذلک من کدره ، پس قسمتهای روشن و شیرین زندگی آنان را از دوران تیرگی زندگیشان شناسایی کرده ام . و نفعه من ضرره ، و نیز زندگی سودمند آنان را از دوران زیانبارش مشخص ساخته ام . فاستخلصت لک من کل امر نخیله (جلیله) و توخیت لک جمیله ، سپس از هر چیزی ، مهم و ارزشمند آن را و از هر حادثه ای ، زیبا و شیرین آن را برای تو برگزیده ام . و صرفت عنک مجهوله ، و ناشناخته های زندگی آنان را از تو دور ساخته ام .
همانطور که ملاحظه میکنید ، حضرت تاریخ را برای تاریخ مطالعه نمیکند . امام علیه السلام تنها قصه خوانی نمیکند آنچه برای او در درجه ی اول اهمیت قرار دارد ، تادیب و تربیت است ، میفرماید : و رایت حیث عنانی من امرک ما یعنی الوالد الشفیق ، پس آنگونه که پدری مهربان نیکی ها را برای فرزندش میپسندد . و اجمعت علیه من ادبک ان یکون ... ، من نیز بر آن شدم که تو را با خوبی ها تربیت کنم .
در مطالعه ی مردم شناسیتان همیشه آیه ی 176 سوره ی اعراف را جلو دیدگانتان داشته باشید . فاقصص القصص لعلهم یتفکرون .
اینکه میگویم شیطان در این مسیر شیادی و شیطنت میکند ، ذهنتان را از شیطان فقط متوجه ی شیطانی که در دلها وسوسه ایجاد میکند ، ناامنی روحی و روانی ایجاد میکند ، نسازید . امیر سلام الله علیه در خطبه ی 10 و 22 نهج البلاغه اصحاب جمل را شیطان مینامد . الا ان الشیطان قد جمع حزبه ( قد زمر حزبه ) . اصحاب جمل ، آدم دو پا هستند . شیطان میتواند آدم دو پا باشد . آیا دقت کردید که به اصحاب جمل ، ناکثین هم میگویند . عهد شکنان همیشه متهم به یهودیگری اند . شیطان را منحصر در خناسی نکنید که الذی یوسوس فی صدور الناس . شیطان همیشه میکرب نیست که شما نبینید .
ادامه دارد ...