گفتگوی علی خلیل اسماعیل با دوستان جوان در مسجد امام سجاد علیه السلام ( قسمت بیست ونهم )
و الصلوة و السلام علی خاتم الانبیاء و المرسلین حبیب اله العالمین سیدنا و مولانا ابی القاسم مصطفی محمد صلی الله علیه و آله و سلم
اللهم کن لولیک الحجة ابن الحسن صلواتک علیه و علی آبائه فی هذه الساعة و فی کل الساعة ولیا و حافظا و قاعدا و ناصرا و دلیلا و عینا حتی تسکنه ارضک طوعا و تمتعه فیها طویلا
اصول کافی در کتاب فضل القرآن ، باب البیوت التی یقرا فیها القرآن حدیثی از رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم آورده است که قرار است در ارتباط با این حدیث به اندازه ی وسعمان با دوستان جوان و تحصیلکرده گفتگو و مباحثه کنیم .
وعن لیث بن ابی سلیم رفعه قال : قال النبی صلی الله علیه و آله : نوروا بیوتکم بتلاوة القرآن و لاتتخذوها قبورا کما فعلت الیهود و النصاری .
علما گاهی یک بیت شعری میخوانند و از مستمعینشان گله و شکایت میکنند ، که هر چه ما میگوییم ، شما حرف خودتان را میزنید . همان بیت را من برای شما میخوانم که این همه بین حرفهای من سوال نپرسید . اولا بخاطر اینکه رشته ی کلام از دست گوینده خارج میشود و ثانیا ما ناچار میشویم قرارمان را که مبتدا از ما و خبر از شما را زیر پا بگذاریم . آن بیت شعر این است : گوش اگر گوش تو ناله اگر ناله ی من ......... آنچه البته به جایی نرسد فریاد است . خیلی وقت پیشتر ها در زندگانی علامه طباطبایی رضوان الله تعالی علیه مطالعه میکردم ، در حالات حضرت علامه یکی این بود که هیچگاه سوال نزد استاد نبرد ، شبهای زیادی را تا به صبح مطالعه کرد و خود به پاسخ پرسش هایش رسید .
شما شنیدید که : اسال تعلم . بپرس تا بدانی . و فهمیدید که : من سال استفاد . هر که سوال کند سود برد . آن سویش را هم بدانید که : من اسرع فی الجواب لم یدرک الصواب . هر کسی که در پاسخگویی شتاب کند ، معلوم نیست راه درست را دریابد . آن سو ترش را هم ببینید که : تفکر ساعة خیر من سبعین سنة عبادة .
خیلی خوب ، اختلاط زن و مرد و عدم همخوانی آن با حیاء برایتان مسئله ساز شده . بهر حال ما که اهل آسمان نیستیم . روی همین کره ی خاک زندگی میکنیم . سر کار میرویم ، بعضی از ما همکارانی نامحرم داریم ، گاهی محل کارمان سالن بزرگی است ، گاهی کارگاه کوچکی است ، گاهی کارمند پشت میز نشینیم و در یک اطاق مثلا بیست متری چند زن و مرد با هم کار میکنیم . دانشجوییم ، در کلاس درس دانشجوی دختر داریم دانشجوی پسر داریم . داخل اتوبوس ، هواپیما . به مجلس دوستانه میرویم . به عروسی دعوت میشویم . نشستهای فامیلی داریم . خرید میرویم . و خیلی مصداقهای دیگر که میتوان برشمرد .
آنچه در یک پاسخ کوتاه میتوان بیان کرد و فکر میکنم تا وقتی که فرصت کنید و خودتان در این زمینه مطالعه کنید ، راضی و قانعتان میکند ، این مطلب است :
یک ) اصل اولی عدم اختلاط است .
دو ) بهر دلیل و به خاطر هر ضرورتی که ناچار شویم اصل اولی را رعایت نکنیم ، قاعده حیاء تا وقتی که روابط ، رسمی است ، صحبت ها رسمی است ، نگاه ها رسمی است ، رفت و آمد ها شغلی است ، بقوت خود باقی است ، پس این برایتان یک قانون شود ، هر جا نوع پوشش ، از حالت رسمیت خارج شد . حرف زدن دوستانه شد . یعنی از حالت شغل بیرون آمد ، یعنی داریم از دائره ی حیاء خارج میشویم . اگر به فروشگاهی رفتیم ، خواستیم مثلا پرده ای بخریم . همینکه دیدید ، صحبتتان از پرده رفت ، به مطلب دیگر ، بدانید دارید از دائره ی حیاء خارج میشوید . این برای مجالس دوستانه و فامیلی و هر جای دیگری صادق است .
حیاء را آقای ویلیام جیمز در کتاب لذات فلسفه امری غریزی نمیداند . میگوید : حیاء یک امر اکتسابی است . میگوید : مادران به این درک رسیدند که دست و دل بازی مایه ی طعن و تحقیرشان شده است و این مطلب را به دخترانشان یاد داده اند . مطلب آقای جیمز چه اندازه درست است ؟ شما مطالعه کنید . من دانش جیمز و نوع برداشت او را درک میکنم . او با فرهنگی بزرگ شده که از ابتدا زن مورد تعرض شیطان قرار گرفته و آنکه عامل زمینی شدن مرد گشته است ، زن بوده . در فرهنگ توراتی سلطه شیطان از زن شروع میشود . همین اندازه که آقای جیمز دوست دار حیاست ، جای ستایش دارد .
من میخواهم بگویم ، حیاء مانند حس خدا پرستی ، یک حس غریزی و فطری است . بهمین دلیل هر کسی اگر دقت کند و یا دقت هم نکند متوجه ی خروج از دائره ی شرم و حیاء میشود .
جدای از این ، مطالعه ی همان تورات تحریف شده هم نمیگوید که زن حیاء اولیه را از کسی آموخته است . بر اساس آنچه که تورات میگوید : مار زن را فریب داد و زن از میوه ی ممنوعه خورد ، و از آن میوه به شوهرش داد و او هم خورد . بعد از اینکه از میوه ی منهیه خوردند ، تورات میگوید : آنگاه چشمان هر دو باز شد و از برهنگی خود آگاه شدند ، پس با برگهای درخت انجیر پوششی برای خود درست کردند .
وقتی که به قرآن هم مراجعه میکنید ، متوجه غریزی بودن و فطری بودن شرم و حیاء در آدم و همسرش میشوید . خداوند آدم و همسرش را در بهشت قرار میدهد ، از آن دو میخواهد که به یک درخت معرفه ای نزدیک نشوند ، عبارت قرآن خیلی جای تامل دارد ، لا تقربا هذه الشجرة نمیگوید از میوه ی درخت نخورید . شیطان آن دو را وسوسه میکند . تا جاییکه برایشان قسم میخورد که من ناصح شما هستم . آنگاه آیه ی 22 سوره اعراف میفرماید : فدلیهما بغرور شیطان آن دو را با حیله گری راهنمایی کرد ، فلما ذاقا الشجرة همینکه از آن درخت خوردند ، بدت لهما سواتهما آنچه که ظهورش باعث شرم و خجالت است برایشان آشکار شد ، چقدر این کتاب زیباست ، چقدر متین حرف میزند ، چقدر حیاء دارد . دنباله آیه میفرماید : و طفقا یخصفان علیهما من ورق الجنة شروع کردند به چسباندن برگهای بهشتی بر عورتهایشان ، از برگهای باغ استفاده کردند ، تا ستر و پوششی بر عورتهایشان قرار دهند . در قرآن نیامده است که مثلا خداوند به این دو تعلیم داده است ، یا فرشته ای این مطلب را به آنها گوشزد کرده است . حتی خود آدم و همسرش هم به یکدیگر تذکری نداده بودند . همه چیز حکایت از فطری بودن شرم و حیا دارد . برای اینکه باز دوست جوان من نپرسد که از کجای آیه شرم و حیاء را میفهمید ، میگوییم :
اولین واکنش حضرت آدم و همسرش به تعبیر قرآن مجید ، و آدم و حوا به تعبیر تورات ، بعد از اینکه متوجه برهنگی خود شدند ، پوشش بود . و پوشش فرع بر شرم و حیاء است . بدون شرم و حیاء پوشش معنا ندارد . حیوانات برهنه اند ، نه اینکه حیوانند . برهنه اند چون چیزی به نام شرم و حیاء ندارند . ما اکتساب شرم و حیاء را در ادامه ی یک امر فطری میپذیریم . یعنی قبول داریم که این حالت اولیه نیازمند آموزش هم هست .
اینکه رسول الله صلی الله علیه و آله میفرماید : الحیاء شعبة من الایمان . و در عبارت دیگری میفرماید : لا ایمان لمن لا حیاء له . خدا میداند ، همین دو عبارت کوتاه به اندازه ی چندین کتاب و چندین قانون اساسی حرف دارد . منتها ما یاد نگرفته ایم که رسول خدا این عبارات را برای صرف صواب بردن و سخنرانی کردن ، گفتن و شنیدن نفرموده اند . اینها باید در خانه ، در خانواده و در جامعه حضور جدی داشته باشد .
دشمن یهودی فهمیده است که اگر بخواهد جوان ما را برباید ، تنها راهش حذف شرم و حیاء در اندیشه ی اوست . شرم زدایی از رفتار و کردار اوست . بی شرمی و بی نزاکتی را بر زبان او جاری میسازد . چرا شما دوست من به این نکته توجه نمیکنید . او شرم زدایی کرده و نظم و انضباط فردی و خانوادگی ما را بهم ریخته . شما چرا برای نهادینه کردن پاکی و گسترش زیبایی و ماندگاری آن بر این اصل حقیقی که با جوهر انسانی ما عجین است ، متمرکز نشدید ؟
برای انتشار بوی خوش هزاران بار باید عطر افشانی کرد . ما آدم های با حیاء زیاد داریم . آنها را به یکدیگر بشناسانیم . آنها از صنعت فیلم سازی برای کشتن حیاء نهایت استفاده را کرده اند . ما هم فیلم میسازیم . ما هم باصطلاح صنعت فیلم سازی داریم . خدا میداند وقتی پزهای بعضی از این فیلم سازها را میبینم که بدون کمترین پشتوانه ی مطالعاتی و بدون کمترین درک رسانه ای اراجیف و مهملاتی را بخورد دخترها و پسرهای این جامعه ی بی حفاظ میدهند ، سخت به درگاه خدا شاکی میشوم ، و علاج این مصیبت را از او میخواهم . در میان هزاران بوی خوش یک بوی نامطبوع همه را آزرده میسازد . یک بی حیاء حکم حدث اصغری را دارد ، که مبطل وضو است ، در روایت وضو نور است . و آنچه که به جنگ نور میآید ، تاریکی است .
ادامه دارد .....