بسم الله الرحمن الرحیم
لکع بن لکع
برای حضور افسانه وار ابومسلم در تاریخ ، که در صدد تلقین ضدیت ایرانیان با عرب و اسلام است ، تاکنون هیچ سندی ارائه نشده است . هیچ نمونه مادی ، سکه و مقبره و خانه و یادگاری از او بدست نیامده است . ابومسلم ، که دوستدارانش از او چهره ای پریشان و گرفتار دام مالیخولیا و در عین حال خون خوار همچون حجاج ، ساخته اند . تا برای همیشه کینه ای ساختگی بین عجم و عرب را زنده و تازه نگه دارند . آنان از ابومسلم فهرمانی میسازند که میتواند به صرف بد گمان شدن حتی بچه ای پنج وجبی را بکشد . حق دارد که در کشتن زیاده روی کند . و مجاز است با متحدین خود خدعه کند و آنان را از پای در آورد . او مقاربت زنان را نوعی جنون میشمارد . و اعلان میکند که فقط سالی یک بار مرد میتواند دیوانه شود و آمیزش زنان را تجربه کند . افسانه سازان با انگیزه و پر کار تنها به این بسنده نکردند ، بلکه مضحکانه و مزدورانه ظهور مجدد ابومسلم را به انتظار نشسته اند . از او بعنوان پیامبری از طرف زردشت نام برده اند و اعتقاد دارند همانگونه که زردشت زنده است ، ابومسلم هم زنده است و خروج خواهد کرد . براستی آنانی که باریچه ای به نام ابومسلم ساخته اند و از ابومسلمی که وجود بشری او با انکار مواجه است ، وجودی مقدس و فوق بشری تراشیده اند ، آیا میتوانند پاره پاره شدن جهان اسلام را با ظهور عباسیان پنهان کنند ؟ لبخندی که بر لبان کلیسای مسیحی و کنیسه ی یهودی نشسته است را چگونه توجیه میکنند ؟ و چرا از او موجودی مقدس نسازند ؟ در حالی که پی آمد ظهور عباسیان ، راه را بر صلیبیون یهودی از سویی و مغول از سوی دیگر ، هموار میسازد . آیا آنان نخواسته اند تا ماهیت حقیقی نیرویی که ظاهرا به بصره و شام لشگر کشید را مخفی بدارند ؟ آیا انبوهی از اسامی یهودی مانند داوود ، سلیمان ، موسی ، یعقوب و اسحاق در افسانه ی ابومسلم ، خواننده را با سؤالی جدی روبرو نمیسازد ؟ خواننده ی افسانه ی ابومسلم حق دارد بپرسد : چه کسی او را گفت ؟ که اگر توانست در خراسان حتی یک تن عرب زبان بر جای نگذارد ( و واضح است که مقصود از عرب ، مسلمان و شیعه ی علوی است ) و حتی از کشتن بچه ای که در باره او بد گمان است ، در نگذرد . جمله ای که بر آمده از تلمود یهودیان است . کنیه ی جعلی و عربی ابومسلم که حکایت از نفاق سازندگان اسطوره ی ابومسلم دارد و مردم ساده دل گمان به مسلمانی او دارند ، در ماجرای کشتار به آفرید و پیروانش نشان میدهد که دل در گرو آیین موبدان و مغان دارد و حاضر است برای نیل به پیروزی با گروه ها و سازمانهای مخالف اسلام همراهی و همکاری داشته باشد . صحنه آرایان و دروغ پردازان افسانه ی ابومسلم ، او را در 33 یا 37 سالگی از صفحه ی تاریخ حذف میکنند . سن کم او شما خواننده ی صمیمی را به یاد ملا محمد عمر موهوم نمی اندازد ؟
ساخت افسانه ی دروغین ابومسلم برای آن بود ، که تزلزل در پایه های اسلام را به نام ایرانیان ثبت کند ، و هم از این طریق استحکام دین و ایمان را هدف گیرد و کینه ای همیشگی در دلهای ایرانیان و عربان قرار دهد .
اکنون سالهاست که در مشهد الرضا (ع) که پایتخت معنوی ایران است ، باشگاهی وجود دارد که هر هفته دلهای مشتاق جوانان شهر و دیار ما را با خود همراه ساخته است . و من گمان ندارم که بانیان و بنیانگذاران آن که بر سینه ی ورزشکاران با شرف و قهرمان ما ، آرم و سمبل یهود و صهیونیسم را چسبانده اند ، از حقیقت ابومسلم بی اطلاع باشند . و آرزو دارم که مسئولان و گردانندگان فعلی باشگاه بدانند : که بر پایه یک روایت کهن ، در سخنی منسوب به پیامبر (ص) مراد از لکع بن لکع را ابومسلم دانسته اند . که مقصود از واژه لکع ، میتواند بنده ناکس و گول و نادان به طور مطلق باشد .