بسم الله الرحمن الرحیم
گفتگوی علی خلیل اسماعیل با دوستان جوان در مسجد امام سجاد علیه السلام ( قسمت پنجم )
و الصلوة و السلام علی خاتم الانبیاء و المرسلین حبیب اله العالمین سیدنا و مولانا ابی القاسم مصطفی محمد صلی الله علیه و آله و سلم
اللهم کن لولیک الحجة ابن الحسن صلواتک علیه و علی آبائه فی هذه الساعة و فی کل الساعة ولیا و حافظا و قاعدا و ناصرا و دلیلا و عینا حتی تسکنه ارضک طوعا و تمتعه فیها طویلا
اصول کافی در کتاب فضل القرآن ، باب البیوت التی یقرا فیها القرآن حدیثی ار رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم آورده است که قرار است در ارتباط با این حدیث به اندازه ی وسعمان با دوستان جوان و تحصیلکرده گفتگو و مباحثه کنیم . و عن لیث بن ابی سلیم رفعه قال : قال النبی صلی الله علیه و آله : نوروا بیوتکم بتلاوة القرآن و لاتتخذوها قبورا کما فعلت الیهود و النصاری .
وقتی کسی به حضرت عیسی علیه السلام بد گفت ، اما حضرت در حق او دعا کردند . پرسیدند : آن شخص بد کرده است و تو او را دعا میکنی ؟ آن حضرت پاسخ دادند : که هر کس از آنچه در خزانه دارد انفاق میکند .
مه فشاند نور و سگ عوعو کند ----- هرکسی بر خلقت خود میتند
او از خزانه ی خود بر من انفاق کرده است ، من نیز بخل نکردم و از خزانه ی خود بر او انفاق کردم .
خلقت ما نیز اینگونه است ، کذشتگان ما از دریچه ی خلقتشان دشمن را رصد کرده اند و ما نیز راه گذشتگانمان را ادامه دادیم . بخاطر خصلتهای نیکمان گمان بردیم دروغهای آنان راست است ، لذا نه تنها گفته هایشان را پذیرفتیم بلکه در اجرای مقاصد شوم آنان مشارکت هم کردیم . به مادرانمان اهانت کردند ، که اینان در جامعه حضور ندارند ، شوهر داری میکنند ، بچه زا هستند ، کهنه شویی میکنند ، در خانه میمانند و ما پذیرفتیم . امروزه با زنانی مواجه ایم که باصطلاح در جامعه حضور دارند ، با شوهرانشان بد قلقی میکنند ، یا بچه نمیزان و یا وقتی که بچه میزان بچه را به مهد کودک تحویل میدهند تا زیر دست کسانی که خیلی هاشون مادر نیستند و با حقوق کمی از سوی مسئول مهد استثمار میشوند ، بزرگ و تربیت شوند . خانه در قدیم حرمت داشت ، ماندن در خانه حکمتی داشت . مادر درخانه ماندن را عبث نمیدانست . خانه حکم مکتبخانه ای را داشت که مدیریت آن با مادر بود . محل امنی برای شوهر و فرزندان بود . مسکن بود ، به افراد خانه آرامش میداد . وقتی حرمت خانه زیر پا گذاشته شد ، وقتی خانه اسباب آرامش را فراهم نکرد ، لاجرم خیابانها ، پارکها ، دبیها محل آرامش خواهد بود . دیگر جلیس البیت بودن آرامش نمیدهد ، بماند ، بی کلاس هم شده است . و چرا ولاتکن من المشائین فی غیر الحاجة در ادبیات زنان امروزی ما محلی از اعراب داشته باشد . البته آسیب هایی که به مردانمان وارد شد کمتر از آسیب هایی نیست که به زنان وارد شده است ، کافی است کمی در اطرافمان دقت کنیم ، ساده ترین و قابل تحمل ترین آن مردانی اند که در ادبیات امروزی مردان کدبانو نامیده میشوند . لذت الرجال قوامون علی النساء هم از مردان گرفته شد و هم از زنان . اگر خانواده ی جدید میخواهد پایه های خانه اش را محکم کند و اگر میخواهد خود را از سلطه ی شیطانی اشرار متمدن برهاند ، اگر میخواهد طعم واقعی محبت را بچشد و اگر دوست دارد جلوی رشد نگران کننده ی خانه های سالمندان که من نام آن را خانه ی آه ، خانه ی گریه های بی انتها ، خانه هایی که در کمین مادران و پدران امروزی نشسته است را بگیرند راهی جز عنایت ، توجه و عمل به نوروا بیوتکم بتلاوة القرآن و لاتتخذوها قبورا کما فعلت الیهود و النصاری ندارند . شناخت دشمن عنود کمک شایانی در نجات خانواده ی جدید دارد . خوب است خانواده ی جدید بداند : پروتکل شماره یک یهود نافی اخلاق است و اینکه امام خمینی رحمة الله علیه در سخنرانی سال پنجاه و نه شان از این جرثومه های تباهی بعنوان زالو نام میبرد ، از همین باب است . یهود به خوبی میداند که حذف اخلاقیات از خانه و خانواده و نفی وجود خدا چه عواقب دردناکی دارد بخشی از پروتکل شماره بیست و سه میگوید : جوامعی که ما اخلاقیات را در آنها از بین برده ایم ، وجود خدا را نفی میکنند و از میان آنها شعله های آتش هرج و مرج طلبی و آنارشیسم به هر سو زبانه میکشد . صراحت و گستاخی پروتکل شماره ی ده میتواند به منزله ی زنگ خطری برای کسانی که تازه در این دام قرار گرفته اند و یا هنوز دشمن موفق نشده که آنان را بفریبد ، باشد ، میگوید : اهمیت خانواده و نقش تربیتی آن را در میان غیر یهودیان از بین میبریم . و اجازه اظهار وجود به کسی نمیدهیم . زیرا توده ی مردم باید صرفا به وسیله ی ما اداره شوند . آنها باید به شنیدن حرفهای ما و اطاعت از ما عادت کنند . و امروز ابله است اگر کسی ورود پروتکل های دانشوران یهود را به خانه ها انکار کند . امروز بعضی از احمق ها که چهره ی دلسوزی هم به خود میگیرند ، و خود را طبیب النفس میخوانند ، از رفتار های فرزندان ، مادران و پدران گله میکنند ، دارو تجویز میکنند و نسخه مینویسند ، اما از آنجاییکه دانش جهت دار دارند و در طبابتشان قائل به وجود دشمن یهودی نیستند لذا نه داروهایشان پاسخگوست و نه توصیه هاشون دردی را درمان میکند .
خانواده ی جدید بواسطه ی فقدان حس مسئولیت انبوهی از مشکلات را با خود دارد . رئیس خانه وظائفش را به دولت و سازمانهای مدنی داده است . امنیت دختران و پسران به نیروهای پلیس واگذار شده . تعلیم و تربیت به عهده ی مدارس قرار گرفته است . مسائل دینی به مقامات و سازمانهای دینی سپرده شده است . در خانه و خانواده ی جدید تنها شبحی از پدر و شبحی از مادر باقی مانده است . پدر نه تنها هیچ نقشی ندارد بلکه هیچ نقشی برای خود قائل نیست . خانواده ی جدید کانونی است که اعضای آن تنها در معاش و گذران زندگی با هم شریکند . یکی از ستم های جانکاه و یکی از رفتارهای پلیدی که رسانه های جمعی به تبعیت از پروتکل شمار شانزده در صدد اعمال آن هستند نفی زیبایی های گذشته است . در گذشته زن ، محرک مرد به سوی زیباییها بود . نقش زن به مراتب پرجاذبه تر و رنگی تر از زنان امروزی بود و مادر های ما همیشه یاور مردانشان در مسیر حق بودند . وقتی رسول خدا صلی الله علیه و آله از دامادش علی بن ابیطالب علیه السلام میپرسد که فاطمه سلام الله علیها را چگونه یافتی ؟ در پاسخ میگوید : نعم العون علی طاعة الله . اینکه شنیدید از دامن زن مرد به معراج میرود ، ناظر به همین معنی است . الگوی پدران ما علی علیه السلام بود و الگوی مادران ما فاطمه ی زهرا سلام الله علیها . شما بگویید چرا پروتکل شماره شانزده میگوید : تمام حقایق مربوط به قرون گذشته را که مطلوب ما نباشد ، از لوح ذهن آدمیان پاک میکنیم .
نقشی که شما دوستان جوان من اکنون باید ایفا کنید ، این است که مطالعه کنید ، زیباییهایی که در زندگی بزرگان ما وجود داشت و مطلوب یهود نبود ، اما مردم ما مدتهای مدید آن الگوها را در زندگی خصوصی شان داشتند ، بیابید و به گوش دیگران برسانید .
ادامه دارد ....
بسم الله الرحمن الرحیم
گفتگوی علی خلیل اسماعیل با دوستان جوان در مسجد امام سجاد علیه السلام ( قسمت چهارم )
و الصلوة و السلام علی خاتم الانبیاء و المرسلین حبیب اله العالمین سیدنا و مولانا ابی القاسم مصطفی محمد صلی الله علیه و آله و سلم
اللهم کن لولیک الحجة ابن الحسن صلواتک علیه و علی آبائه فی هذه الساعة و فی کل الساعة ولیا و حافظا و قاعدا و ناصرا و دلیلا و عینا حتی تسکنه ارضک طوعا و تمتعه فیها طویلا
اصول کافی در کتاب فضل القرآن ، باب البیوت التی یقرا فیها القرآن حدیثی ار رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم آورده است که قرار است در ارتباط با این حدیث به اندازه ی وسعمان با دوستان جوان و تحصیلکرده گفتگو و مباحثه کنیم . و عن لیث بن ابی سلیم رفعه قال : قال النبی صلی الله علیه و آله : نوروا بیوتکم بتلاوة القرآن و لاتتخذوها قبورا کما فعلت الیهود و النصاری .
ببینیم آنهایی که تصمیم گرفته اند برای ما خانه و خانواده ی جدیدی تعریف کنند و ما را در آن خانه تربیت کنند ، چه خانه و چه خانواده ای را در ذهن دارند ؟ چه تعریفی از پدر و چه برداشتی از مادر ارائه میدهند ؟ ناموس چه جایگاهی در خانه ی جدید دارد ؟ نگرانیهای پدر و مادر از کدام جنس است ؟ دوستان جوان من مطالعه کنند و زندگی امروزی و خانه و خانواده ی جدید را در نظر بگیرند و با خانه و خانواده ی قدیم مقایسه کنند . ببینند ما در این تحولات چه سودی بدست آورده ایم ؟ مزیت های خانه و خانواده ی قدیم را از دل متون استخراج کنند ، از قدیمترها سوال کنند ، از عقلای جامعه بپرسند ، بعد ببینند که در این رویکرد نو و تازه چه اندازه متضرر شده ایم ؟ خانه در خانواده ی قدیم قداست داشت ، یک معبد و یک عبادتگاه بود و بقول آقای دکتر رضا داوری در مقاله ی خانواده ی قدیم و جدید مناسک و مراسم دینی داشت . پدران ما نوروا بیوتکم بتلاوة القرآن را فقط نمیخواندند ، آن را اعمال میکردند . پدر خانه خود را مسئول امور تربیتی میدانست . مادر نقش مدیریتی قوی ای داشت . پدر در خانواده ی قدیم فرزندانش را تنها شکم فرض نمیکرد . تنها نگرانی زن خانه پخت و پز نبود ، خدا میداند رو دست خوردیم ، به ما دروغ گفتند ، مادرها و مادر بزرگ های ما را امل خواندند بعد ما باور کردیم ، گفتیم مادرها و مادر بزرگ های غیر امل میخواهیم ، دختر ها و زنان باصطلاح متجدد میخواهیم . دستورات دروغین ، مزورانه و جهت دار محافل توراتی را پذیرفتیم . محصلین مان را که به خرج ملت و از بیت المال ارتزاق میکردند به خارج و بقول قدیمی ها به فرنگ فرستادیم ، در آنجا آموزه های توراتی که در کالج ها و دانشکده های کنیسه ای و کلیسایی رواج داشت و الان هم دارد ، توسط کسانی که غیر خودشان را حیوان میدانستند و الان هم حیوان میدانند ، از محصلین ما سفرای تجدد ساختند و متاسفانه از نوع تجدد آلفرد کینزی ساختند و روانه وطن کردند ، اینان انقلابیونی شدند که موریانه وار ، آرام آرام هورمون شرم و حیا را از خانه و خانواده برداشتند . نگویید که همه اینگونه نبودند ، اصلا بحث آدم ها را نمیکنم ، روح کلی را میگویم . آنچه امروز من در کوچه و پس کوچه ، در خیابان ، در مدرسه ، در دانشگاه و در جامعه میبینم حکایتگر موفقیت آن روح کلی است . البته با آن روح کلی مقابله های سختی هم شد ، ولی هیچگاه آن پلیدی از بین نرفت و حالا حالاها هم از بین نخواهد رفت ، این نیاز به کار فراوان دارد ، نباید خسته شد ، خم رنگرزی نیست ، باید گفت ، باید نوشت ، باید نصیحت کرد ، باید در ادبیات ، در شعر ، در داستانهای کوتاه ، در صنعت فیلم سازی ، در منابر به روشنگری پرداخت ، باید دروغ های تزیین شده و معطر را از ضمیر خانه ، خانواده و جامعه پاک کرد . باید در بسیاری از تعلیمات حتی آنهایی که ظاهرا به روح و روان جامعه کاری ندارند ، دقت کرد . ما متاسفانه در عمل ، انگار به همه ی آیات قرآن اعتقاد نداریم هر جای قرآن که به مذاق ما خوش نیامد به آن توجه ی لازمه را نداریم و این اصلا خوب نیست . قرآن سوگند میخورد که ان الانسان لفی خسر . ولی رفتار ما انگار میخواهد با زبان بی زبانی بگوید ، اینگونه نیست دنیا همه اش نفع است ، اگر میخواهید خسران دنیا دامنگیرتان نشود راهی ندارید جز اینکه به آیات الهی ایمان آورید الا الذین آمنوا ، ایمان تنها هم کافی نیست ، عمل میخواهد ، عمل تنها هم مشکل زاست ، عمل صالح میخواهد و عملوا الصالحات . برای اینکه ایمانتان خدشه برندارد ، باقی بماند و برای اینکه در جنگ روانی و جنگ الفاظ مغلوب دشمن نشوید و از اینکه بخواهید عمل خوب ، رفتار شایسته و کلام متین داشته باشید شرمنده و خجالت زده نباشید ، لازم است که نسبت به یکدیگر وصیت و توصیه به حق داشته باشیم ، هر وقت یکدیگر را میبینید با صدای قرص و محکم بگویید ، قوی باشید ، به کار نیکتان ادامه دهید ، شما پیروزید ، دشمن ضعیف است اگر چه بی حیاست و هیاهو میکند ، استقامت شما ، بردباری شما ، تحمل پذیری شما ثمره شیرینی خواهد داشت . آئین تواصوا بالحق و تواصوا بالصبر خدا میداند که فقط در عمل معنا پیدا میکند . ما باید بپذیریم که در یک جنگ واقعی بسر میبریم و باید بفهمیم که در این جنگ آنچه بعنوان جنگ افزار بکار میرود با گذشته فرق دارد . گوینده ی این کلمات معلم فقیری است که در عمر نزدیک به نیم قرنی اش سردی و گرمی فراوانی را چشیده است ، زندان ساواک ، و اسارت را تجربه کرده است ، از حجره های طلبه خانه خاطره ی خوشی دارد ، مزایا و معایب زندگی در خوابگاه مجردی و متاهلی دانشگاه را لمس کرده است ، تحصیل در حوزه و دانشگاه و کار در محیط آموزشی این حق را به او میدهد که از دوستان جوانش بخواهد : از خواب غفلت بیدار شوند ، تفکر را سرلوحه امور خود قرار دهند ، هر مطلبی را بدون عرضه به آیات و روایات نپذیرند ، تحریف را حقیقتی جاری و همیشگی بدانند ، نسبت به واردات فکری و فرهنگی آن سوی آب منفعل نباشند ، به همه ی آنانی که حب الوطن جایی در ایمانشان ندارد تشر بزنند ، و از آنانی که از پیشرفت غربی ها بت میتراشند و مردم تازه از بند رسته ی مارا تحقیر میکنند و با کارها و نوشته هایشان در کودکان ، نوجوانان و جوانان ما روحیه گداصفتی را تزریق میکنند دوری کنند . آستین ها را بالا بزنند و خودشان به مقابله ی جدی و فراگیر با صنعت تحریف اقدام کنند . ما نباید از تجدید نظر واهمه داشته باشیم . گرد غفلت چند ده ساله را باید از بسیاری چیزها از ریزترین تا درشتترین امورمان بزداییم . از صفاتی که به حیل گوناگون به ما القا شده است غافل نباشیم . غفلت و تنبلی سموم خطرناک و مهلکی اند که متاسفانه رهایی از آن به کار و تلاش و صبر نیاز دارد . حق نداریم در هیچ چیزی غافل باشیم . از داروسازی و مطالعات پزشکی و صنایع غذایی و دیگر صنایع نباید غافل ماند چه برسد به علومی که قرار است مستقیما با احاد بشر ارتباط داشته باشد مثل روانشناسی ، جامعه شناسی ، تاریخ . برای تحریف یک باب جدی باز کنیم . تحریف زدایی برای ما یک اصل اولی شود . معتقدم باید برای پی بردن به تحریف کتاب و کتابهای آموزشی تالیف کرد . در مدارس و دانشگاهها کلاسهای تخصصی دائر نمود . باید موسسات تحقیقی و بنگاههای پژوهشی تحریف یابی تاسیس کنیم . و دائره ی تحریف ، تحریف یابی و تحریف زدایی را هر چه بیشتر گسترش دهیم .
ادامه دارد ......
بسم الله الرحمن الرحیم
گفتگوی علی خلیل اسماعیل با دوستان جوان در مسجد امام سجاد علیه السلام ( قسمت سوم )
و الصلوة و السلام علی خاتم الانبیاء و المرسلین حبیب اله العالمین سیدنا و مولانا ابی القاسم مصطفی محمد صلی الله علیه و آله و سلم
اللهم کن لولیک الحجة ابن الحسن صلواتک علیه و علی آبائه فی هذه الساعة و فی کل الساعة ولیا و حافظا و قاعدا و ناصرا و دلیلا و عینا حتی تسکنه ارضک طوعا و تمتعه فیها طویلا
اصول کافی در کتاب فضل القرآن ، باب البیوت التی یقرا فیها القرآن حدیثی ار رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم آورده است که قرار است در ارتباط با این حدیث به اندازه ی وسعمان با دوستان جوان و تحصیلکرده گفتگو و مباحثه کنیم . و عن لیث بن ابی سلیم رفعه قال : قال النبی صلی الله علیه و آله : نوروا بیوتکم بتلاوة القرآن و لاتتخذوها قبورا کما فعلت الیهود و النصاری .
روزی امام علیه السلام از کنار خانه ای رد میشدند متوجه شدند صدای لهو و لعبی میآید ، احتمالا جماعتی مطرب که امروزه به دروغ نام هنرمند را با خود به یدک میکشند با ساز و آوازشان ، اسباب عربده کشی گروهی را فراهم آورده بودند . در همین وقت خادم خانه برای کاری بیرون آمد . امام علیه السلام از او پرسید : صاحب خانه عبد است یا آزاد ؟ خادم جواب داد : آزاد است و امام فرمود : البته که آزاد است ، عبد که اینگونه نیست . ما وظیفه نداریم پای صحبت هر کسی بنشینیم . وظیفه نداریم هر کتابی را مطالعه کنیم . این دروغ بزرگی است که هر کتابی برای یک بار خواندن میارزد . ما وظیفه نداریم پا به هر جایی بگذاریم و در هر مجلس و محفلی شرکت کنیم . وظیفه نداریم هر فیلمی و هر نمایشی را ببینیم . وظیفه نداریم هر سخنی را به زبان جاری سازیم . ما وظیفه نداریم هر لباسی که برایمان طراحی کردند و در اختیارمان قرار دادند را بپوشیم . وظیفه نداریم هر بویی را استعمال و هر مدل آرایشی را اعمال کنیم . آخه ما انسانیم ما حق نداریم clown و دلقک باشیم . باید بدانیم به هر چه که دلبستیم ، همانیم . المرء علی دین خلیله ببینیم با چه کسانی و با چه چیزهایی انس و الفت داریم . این دستور رسول خداست که فلینظر احدکم من یتخالل هر کسی از شما وظیفه دارد ببیند با چه کسی رفاقت و دوستی دارد . ببینید دوستان شما چه تیپ آدم هایی هستند . ببینید کدام مجله را میپسندید ؟ به کدام سایت علاقه دارید ؟ از چه منظره هایی خوشتان میآید ؟ از چه حرف هایی لذت میبرید ؟ هر کسی میتواند دینش را با کمی توقف و تامل شناسایی کند . ببینید تا چه اندازه با قرآن دوست و صمیمی هستید ؟ ببینید تا کجا خودتان را با آیات الهی هماهنگ کرده اید ؟ قرآن کتاب زنده هاست ، هم آدم های زنده و هم جوامع زنده . اگر میبینید برای اموات تلاوت قرآن هدیه میکنند بواسطه ی نفعی است که برای زندگان دارد . و الا بعد از اینکه روح از بدن خارج شد ، باب عمل بسته میشود . آنجا نمیگویند عمل کنید . میپرسند : عمل کرده ای یا نه ؟ داستانی را شهید دستغیب رحمة الله علیه نقل میکند که خوانواده ای قاری ای را استخدام کردند تا برای مرده شان قرآن بخواند ، پول هم میدهند . بعد از مدتی متوجه میشوند که قاری قرآن نمیخواند . میپرسند چرا قرآن نمیخوانی ؟ میگوید : برای مرده ی شما قرآن نمیخوانم . پولتان را پس میدهم . بعد میگوید مرده تان یقه ی مرا گرفته که چرا قرآن میخوانی ؟ هر آیه ای که میخوانی از من میپرسند : آیا شنیدی ؟ چرا عمل نکردی ؟ قرآن یک کتاب معمولی نیست که از یک چیز بگوید . کتابی فراگیر است . مطالب و موارد زیادی دارد ، موعظه هم دارد . ببینید چه اندازه از مواعظ الهی بهره جستیم . از مصائبی که دشمنان عنود و بی حیا برایمان طراحی کرده اند . حذف عبادت حیات بخش موعظه از خانه هاست . موعظه را مخصوصا از محیط خانه حذف نکنید . یکی از مواردی که میتواند خانه های ما را نورانی سازد ، همین آئین لذت بخش موعظه است . بخصوص موعظه ی در خانه . از وقتی که موعظه از خانه ها رخت بربست ، طلاق زیاد شد . بد خلقی ، همسر آزاری ، بی حرمتی نسبت به سالخوردگان فراوان شد . حذف موعظه از خانه مصرف سیگار ، شراب و دارو را افزایش داد . موعظه درمانگر بسیار موفقی بود که با حذف آن مطب پزشکان باصطلاح روانشناش و روانپزشک رونق گرفت . آنچه جالب است اینکه موعظه پدیده ی جدیدی نیست . ساخته ی علمای عصر ما نیست . در حدیث است که ان الآدم علیه السلام قال فی وعظه لاولاده حضرت آدم پیامبر است ، موعظه هم میکند . برای فرزندانش دل میسوزاند . پدرهای امروزی پاسخ دهند چرا از موعظه فرار میکنند ؟ چه کسی چنین چیزی را برایشان تجویز کرده است ؟ خوب است حداقل موعظه ی حضرت آدم علیه السلام را بشنوند و قدری فکر بکنند . میفرماید : کل عمل تریدون ان تعملوه ، فرزندان من هر کاری را که اراده انجامش را داشتید ، قفوا له ساعة ، یک مدت کوتاهی اطراف آن تامل کنید . اگر من کمی تفکر و تامل میکردم ، فانی لو وقفت ساعة ، آنچه بر سرم آمد نمیآمد لما اصابنی ما اصابنی . بیاییم زمانی از وقت روزانه مان را به فکر کردن و اندیشیدن صرف کنیم . ما با درخت فرق داریم . به ما اگر انسان میگویند بخاطر عقلمان است . اگر اسباب تعطیلی عقل را مهیا سازیم ، معلوم نیست که حتی به اندازه ی حیوانات هم شانی داشته باشیم ، اولئک کالانعام بل هم اضل . ما علاوه بروجود موعظه و موعظه گردر خانه ی عاریتی باید در درونمان و در خانه ی حقیقیمان نیز واعظی داشته باشیم ، یک زاجری که ما را از پلیدی ها بازدارد . و یک مرشد داشته باشیم که ما را از یوغ بندگی دشمن رهایی بخشد . حال اگر کسی فاقد واعظ درونی باشد من لم یکن له واعظ من قلبه ، و بازدارنده ای نداشته باشد و زاجر من نفسه ، و برخوردار از همنشینی نباشد که هادی و مرشد او باشد و لم یکن له قرین مرشد ، در حقیقت این چنین آدمی دشمن را بر خود مسلط ساخته است استمکن عدوه من عنقه .
ادامه دارد ....
بسم الله الرحمن الرحیم
گفتگوی علی خلیل اسماعیل با دوستان جوان در مسجد امام سجاد علیه السلام ( قسمت دوم )
و الصلوة و السلام علی خاتم الانبیاء و المرسلین حبیب اله العالمین سیدنا و مولانا ابی القاسم مصطفی محمد صلی الله علیه و آله و سلم
اللهم کن لولیک الحجة ابن الحسن صلواتک علیه و علی آبائه فی هذه الساعة و فی کل الساعة ولیا و حافظا و قاعدا و ناصرا و دلیلا و عینا حتی تسکنه ارضک طوعا و تمتعه فیها طویلا
اصول کافی در کتاب فضل القرآن ، باب البیوت التی یقرا فیها القرآن حدیثی ار رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم آورده است که قرار است در ارتباط با این حدیث به اندازه ی وسعمان با دوستان جوان و تحصیلکرده گفتگو و مباحثه کنیم . و عن لیث بن ابی سلیم رفعه قال : قال النبی صلی الله علیه و آله : نوروا بیوتکم بتلاوة القرآن و لاتتخذوها قبورا کما فعلت الیهود و النصاری .
ابتدا اجازه دهید گله کنم که در بحث دشمن شناسی ، شناخت دشمن ، راههای مقابله و به انفعال کشاندن دشمن کار زیادی نکرده ایم . در حالی که هم قرآن و هم روایات نشانه های فراوانی از شناخت دشمن ارائه کرده است . باید بپذیریم که در آموزشمان و در یادگیریمان نقش اصلی و اولی را به کلام وحی نداده ایم و این ایراد بسیار دردناکی است و باید با کمال تاسف اضافه کنم که این ایراد همچنان به قوت خود باقی است . روایتی از امیر مومنان حاکی از آن است که رسول خدا میفرماید : جبرئیل نزد من آمد و گفت : یا محمد ستکون فی امتک فتنة . در میان امت تو فتنه وجود خواهد داشت . حضرت میفرماید : قلت : فما المخرج منها ؟ گفتم : راه نجات و خلاصی کدام است ؟ جبرئیل در پاسخ رسول الله میگوید : کتاب الله . آنانی که دشمن را وهم میدانند و توطئه را توهم میپندارند ، چه پاسخی برای این ملک مقرب پروردگار دارند ؟ در روایتی دیگر رسول خدا میفرمایند : فاذا التبست علیکم الفتن کقطع اللیل المظلم فعلیکم بالقرآن .
ما آنگونه که شایسته است و آنسان که سزاوار است در قرآن خوض نکردیم ، تدبر نکردیم ، به قرآن چنگ نزده ایم و به آن تمسک نداشته ایم . و نیز از رهنمود های بزرگانمان بهره ی وافی نبرده ایم . در تفسیر منسوب به امام حسن عسگری علیه السلام روایتی از رسول معظم پروردگار وجود دارد ، شما ببینید رسول خدا چه تعابیر زیبایی برای قرآن دارند . میفرمایند :
ان هذا القرآن هو النور المبین و الحبل المتین و العروة الوثقی و الدرجة العلیا و الشفاء الاشقی و الفضیلة الکبری و السعادة العظمی ، این کلمات بقدری فصیح و روان است که با کمترین شناختی از زبان عربی میتوانید معنی آن را دریابید ، من اضاء به نوره الله و من عقد به اموره عصمه الله ، اگر میبینید در کارهایمان گره وجود دارد به این خاطر است که کارهایمان را با آیات الهی پیوند نزده ایم و الا اموری که با قرآن پیوند خورده ، از هرگونه گزندی در امان است ، و من تمسک به انقذه الله ، راه نجات در تمسک به آیات نورانی قرآن است ، و من لم یفارق احکامه رفعه الله ، من استشفی به شفاه الله ، قرآن در بیان رسول الله منبع و سرچشمه ی شفاست منتها برای کسی که شفا بخواهد ، و من آثره علی ما سواه هداه الله ، هر کسی که قرآن را بردیگر کتابها ترجیح دهد و مقدم بدارد ، مشمول هدایت خداوندی خواهد بود ، و من طلب الهدی فی غیره اضله الله ، و هر کسی که هدایت را در غیر قرآن بجوید نصیبی جز گمراهی نخواهد داشت ، و من جعله شعاره و دثاره اسعده الله و من جعله امامه الذی یقتدی به و معوله الذی ینتهی الیه اداه الله الی جنات النعیم و العیش السلیم ، و هر کسی که قرآن را امام و مقتدای خود قرار دهد در این دنیا برخوردار از زندگی سالم و در آن دنیا برخوردار از بهشت های پر از نعمت خواهد بود .
اول و آخر قرآن ز چه با آمد و سین ؟ ---- یعنی اندر ره دین راهبرت قرآن ، بس .
چنگ در گفته ی یزدان و پیمبر زن و رو ---- کانچه قرآن و خبر نیست فسانه است و هوس .
قرآن برای شناسایی خطرناکترین دشمن و پر عداوت ترین دشمن مومنان علاوه بر آیه ی معروف -- لتجدن اشد الناس عداوة للذین آمنوا الیهود -- نه یک آیه ، نه ده آیه بلکه چند صد آیه ی دیگر دارد که برای نمونه به چند تای آن گذرا اشاره میکنم .
فاتحه ، 7 -- غیر المغضوب علیهم . این یهود است که به غضب خداوند گرفتار آمده است .
بقره ، 6 -- ان الذین کفروا سواء علیهم ء انذرتهم ام لم تنذرهم لایومنون . کفروا یعنی یهود .
بقره ، 14 -- و اذا خلوا الی شیاطینهم قالوا انا معکم . شیاطین یعنی یهود .
بقره ، 27 -- الذین ینقضون عهد الله من بعد میثاقه . ناقضین عهد یعنی یهود .
بقره ، 44 -- اتامرون الناس بالبر و تنسون انفسکم . آنکه توبیخ در آیه شامل حالش شده است ، یهود است . آنکه به درد خود فراموشی گرفتار آمده است ، یهود است .
بقره ، 79 -- فویل للذین یکتبون الکتاب بایدیهم ثم یقولون هذا من عند الله . آنکه کتاب مینویسد و میگوید این وحی خداست ، یهود است .
بقره ، 89 -- فلما جاء هم ما عرفوا کفروا به فلعنة الله علی الکافرین . آنکه منکر شناخت رسول خدا شده است ، یهود است ، و آنکه در حق رسول الله ناسپاسی کرد ، یهود است .
بقره ، 109 -- ود کثیر من اهل الکتاب لو یردونکم من بعد ایمانکم کفارا حسدا من عند انفسهم من بعد ما تبین لهم الحق . آنکه دوست دارد از شما مومنان کافر بسازد ، یهود است .
بقره ، 120 -- و لن ترضی عنک الیهود و لا النصاری حتی تتبع ملتهم . و آنکه از شما راضی نمیشود تا اینکه دست از آئینتان بردارید ، یهود است .
شناخت این دشمن که امروزه بواسطه ی غریزه ی برتری جویی و تفوق طلبی توانسته است احکامش را تقریبا بر تمامی جوامع سرایت دهد و بیشتر مجامع علمی ، تحقیقی و پژوهشی را تغذیه کند . و در صنایع وابستگی آور ، چه اقتصادی و چه فرهنگی ، از شراب سازی ، فیلم سازی ، سینما و هنر شهوانی گرفته تا صنعت کتاب نویسی ، قصه پردازی ، مستهجن نگاری و چیزهای دیگر حضوری موذیانه دارد ، امری ضروری و لازم است .
هر اندازه شما دوستان جوان من این دشمن عنود و مرموز ، که رسما غیر خود را sub human و نا انسان میخواند ، را بشناسید ، به مرز بیداری نزدیک شده اید . وقتی به بیداری رسیدید و لذت بیداری را چشیدید ، خود را از دنیای آزاد به زندان پر درد و رنج وارد خواهید ساخت . بیداری دنیا را برایتان به زندان تبدیل خواهد کرد و اینکه میگویند : الدنیا سجن المومن ، برای مومنی است که بیدار است . مومنی که خواب است ، نه تنها دنیا سجن او نیست بلکه از اینکه دنیا سجن او شود گریزان است . زندان ، راحتی ندارد . همه اش رنج است . همه اش مشقت است . غل و زنجیر است . آزادی بی مهابا از پدیده های خارج زندان است . در زندان از چنین آزادی ای خبری نیست . پس این آزادی فراوان از کجاست ؟ چرا به صندلی کتابخانه ها زنجیر نشدید ؟ چرا دستتان بواسطه ی قلم زخم نشده ؟ چرا شکمتان بر روی بسیاری از خوردنیها و نوشیدنیها بسته نشده ؟ چرا زبانتان به هر حرفی باز میشود ؟ و چرا پایتان به هر جایی وارد میشود ؟ معلوم است که دنیا زندان شما نیست ، و واضح است که شما زندانی نیستید . معنای زندان محدودیت است . همه ی آنهایی که سعی دارند به شکل های مختلف محدودیت زدایی کنند ، در حقیقت سر در آخور دشمن دارند .
ادامه دارد ....
بسم الله الرحمن الرحیم
گفتگوی علی خلیل اسماعیل با دوستان جوان در مسجد امام سجاد علیه السلام ( قسمت اول )
و الصلوة و السلام علی خاتم الانبیاء و المرسلین حبیب اله العالمین سیدنا و مولانا ابی القاسم مصطفی محمد صلی الله علیه و آله و سلم
صلوات ، تکبیر ، تسبیح و ذکر همه علائم و نمادهای مبارزه اند . اینکه شنیدید ، میگوید : بشنو از نی چون حکایت میکند ، عقلاء نمیپسندند . بزرگان میگویند : نشنو از نی ، نی نوای بینواست ---- بشنو از دل ، دل صدای آشناست . احکام شیپوریه ، احکام توراتی است . قرآن همه اش صداست ، فریاد است ، ذکر یعنی همین . منتها گوش سالم میخواهد ، گوش شنوا لازم است . وحی را نمیشنویم چون الناس نیام ، خوابیم و تا وقتی که در خوابیم به عمق قرآن و ذکر راهی نداریم . اذا ماتوا انتبهوا . برای آگاهی باید مرد ، نه مردن مادی . ماتوا بمیرید این یک دستور است ، انتبهوا تا آگاه شوید . ناز پرورد تنعم نبرد راه به دوست ---- عاشقی شیوه ی رندان بلاکش باشد . نقل میکنند اینکه اقبال لاهوری ، اقبال لاهوری شد ، یک علتش این است که روزی قرآن میخواند ، پدرش از کنار حجره ی او رد میشد ، رو کرد به فرزندش ، گفت : محمد ، آنگونه قرآن بخوان که انگار بر سینه ی محمد نازل میشود . ما با صلوات استحکام پیدا میکنیم ، بر امر خاصی متمرکز میشویم ، نیروهایمان را متحد میسازیم و بر قدرتمان میافزاییم . در عین حال دشمن را سخت میترسانیم . وقتی بخواهیم فردی را بترسانیم بر او داد میکشیم . پدر عصبانیش و اعتراضش را با فریاد به گوش فرزندانش میرساند . از صوت دشمنان نیز استفاده میکنند . امروزه واژه ی word war یعنی جنگ الفاظ و رجزخوانی واژه ای آشناست . تمام عملیات روانی ریشه در صدا دارد . در آغاز جنگ آمریکا با عراق ، آمریکاییها ابتدا با بمب هایی که صداهای مهیب تولید میکرد ، مردم را ترساندند . صلوات در انقلاب اسلامی نقش برجسته ای داشت تاکنون ندیدم جایی و کسی از قدرت صلوات سخنی گفته باشد . وقتی سه صلوات با صدای بلند به هنگامی که نام رهبر انقلاب را میشنیدیم ، به آسمان میرفت ، لرزه بر اندام دشمن میانداخت و دوستان را مقاوم و قوی میساخت . این صدا در اسارت هم کارساز بود . وقتی تن ما ضعیف شد ، صدای گوشخراش سربازان دشمن ما را آزار میداد ، ما نمیتوانستیم مقابله به مثل کنیم ، به صلوات پناه میبردیم ، وقتی سربازان وحشت زده ی دشمن میگفتند چه شده ؟ میگفتیم : چیزی نیست ، نترسید . ما نام مبارک رسول الله را به زبان آوردیم و صلوات فرستادیم . شما مخالفید ؟ خداوند از رسولش با صلوات تجلیل کرده است میفرماید : ان الله و ملائکته یصلون علی النبی خداوند و ملائکه ی او بر پیامبر درود میفرستند یا ایها الذین آمنوا شما ای کسانی که ایمان آوردید صلوا علیه بر پیامبر درود بفرستید و سلموا تسلیما . تمام آلاتی که از مدتها پیش در بین مسلمانها مد شده و با طبل و سنج و شیپور میخواهند تجمع و گردهمایی شان را اعلان کنند ، همگی وارداتی است و جای تامل دارد . خود رسول الله میفرماید : وقتی به نام من رسیدید ارفعوا اصواتکم بالصلواة علی ، صداهایتان را بلند کنید . وقتی در جلسه ای از صلوات بعنوان نماد مبارزه نام بردم ، شخصی به من گفت : که گمان میکردم صلوات فقط برای سکوت است اما شما میگویی صلوات ، فریاد است بر سر دشمن . خوب این مقدمه ای بود برای ورود به بحثمان . من جلساتم را با دعایی در حق امام زمان سلام الله علیه شروع میکنم ، اللهم کن لولیک الحجة ابن الحسن صلواتک علیه و علی آبائه فی هذه الساعة و فی کل الساعة ولیا و حافظا و قاعدا و ناصرا و دلیلا و عینا حتی تسکنه ارضک طوعا و تمتعه فیها طویلا . علت مهمی هم دارد ، برای دشمن شناسی و مبارزه ی با دشمن باید زیر بیرق امام حی و زنده قرار بگیرید ، باید مرشدی بیابید تا در تنگناها از آیات و روایات شما را سیراب و راه نجات را به شما نشان دهد .
ادامه دارد .....