سفارش تبلیغ
صبا ویژن
انجمن تفکر مبانی

بسم الله الرحمن الرحیم


یهودی زدگان آتش افروز


خداوند متعال قرار است این موجودات را در مثل هایی به نمایش در آورد. مثل و مثال بیان الهی را ملموستر و محسوستر می سازد، و این به گیرایی ذهن ها کمک می کند تا معنای سخن خدای متعال به روشنی و بدون کوچکترین ابهامی فهمیده شود. امروزه بشر با بکار بردن مثل مفاهیم بسیار بزرگ و در مواردی زمان بر را در قالب های کوچکتر، سهل تر و قابل فهم تر در معرض نگاه شنوندگان و بینندگان خود می گذارد. اگر بخواهد تحریک آدم بد دهنی را ترسیم کند و خشم او را نشان دهد، مثل می آورد به: پا روی دم سگ گذاشتن. اگر بشنوید که کسی به شما می گوید: پا رو دم سگ نگذار. متوجه می شوید که طرفتان آدم ضعیف النفسی است که اگر تحریک شود، نمی تواند زبانش را کنترل کند، پارس می کند، واق واق می کند و با بد دهنی خشمش را در جان شما فرو می ریزد. 

   

اکنون خدای متعال با آوردن چند مثال آن معانی بلند پیش گفته را برای ما آرام تر و قابل فهم تر به تماشا می گذارد، و ما پیش از اینکه کسی بخواهد ان قلتی بیاورد که خداوند برتر و بالاتر از این است که متوسل به چنین نمایش هایی شود، متذکر می شویم که مثال آوردن و بویژه مثال درست و به جا آوردن یک هنر است علاوه بر اینکه کمک شایانی برای ذهن های تصویری است، قابل مناقشه هم نیست. و مهمتر اینکه خدای متعال از آوردن مثال هیچ شرم و آزرمی ندارد، می فرماید: إِنَّ اللَّهَ لا یَسْتَحْیِی أَنْ یَضْرِبَ مَثَلاً ما بَعُوضَةً فَما فَوْقَها.(سوره بقره آیه26) خدا ابایی ندارد و شرم نمی کند که به پشه و کمتر از آن مثل بزند. و راز عدم شرم در زیادتی توضیح، تقریر و بیان حقایقی است که در مثل های خدای متعال وجود دارد. اگر خدای متعال مثال به خانه عنکبوت می آورد: کَمَثَلِ الْعَنْکَبُوتِ اتَّخَذَتْ بَیْتاً(سوره عنکبوت آیه41). و اگر از باربری خر مثال می آورد: کَمَثَلِ الْحِمارِ یَحْمِلُ أَسْفاراً(سوره جمعه آیه5). و نیز اگر به پرخاشگری سگ مثال می آورد: کَمَثَلِ الْکَلْبِ إِنْ تَحْمِلْ عَلَیْهِ یَلْهَثْ أَوْ تَتْرُکْهُ یَلْهَثْ(سوره اعراف آیه176). همه به خاطر وجود حقایق غیر قابل انکاری است که در این مثال ها یافت می شود. آیات 20 و 19 و 18 و 17 سوره بقره در قالب مثل از چند حقیقت نهفته در رفتار، کردار، اندیشه،  ذهن و طرز نگاه این موجودات پرده بر می دارد. می فرماید: مَثَلُهُمْ کَمَثَلِ الَّذِی اسْتَوْقَدَ ناراً فَلَمَّا أَضاءَتْ ما حَوْلَهُ ذَهَبَ اللَّهُ بِنُورِهِمْ وَ تَرَکَهُمْ فِی ظُلُماتٍ لا یُبْصِرُونَ (سوره بقره آیه17) مثلشان مثل آن کسی است که آتشی افروخت، چون پیرامونش را روشن ساخت، خدا روشنایی از آنان باز گرفت و نابینا در تاریکی رهایشان کرد.


پیش از این متذکر شدیم که موجودات مورد بحث یا یهودند، یا ریشه در یهود دارند و یا بواسطه خلط و آمیزش با یهود گرفتار یهود زدگی شده اند. یهود، همچون سگ که حس بویایی قوی دارد، بوی سروری و پادشاهی را از هزاران هزار فرسخ فاصله استشمام می کند. او می داند که در آینده ای نه چندان دور و در فاصله ای از شام تا مدینه مردی مبعوث به رسالت خواهد شد، که سعادت دنیا و آخرت را به همه مردم عرضه خواهد کرد، پس نعت او را که خدای متعال بر موسی(ع) نازل، و در توراة مرقوم فرموده بود، به دل و به زبان تکرار میکرد و بدینگونه محیط زندگی فردی و جمعی اش را روشن می ساخت. مَثَلُهُمْ کَمَثَلِ الَّذِی اسْتَوْقَدَ ناراً.


و این روشنایی او را تا حد عرفان به رسول خدا(ص) بالا برد. الَّذِینَ آتَیْناهُمُ الْکِتابَ یَعْرِفُونَهُ کَما یَعْرِفُونَ أَبْناءَهُم وَ إِنَّ فَرِیقاً مِنْهُم لَیَکْتُمُونَ الْحَق وَ هُمْ یَعْلَمُون(سوره بقرة آیه 146) و واضح است که هیچ معرفتی بالاتر از معرفت مادر و پدر نسبت به فرزندانشان نیست. چرا که معرفت مادر و پدر نسبت به دختران و پسرانشان معرفتی جزء جزء و غیر کلی است. اما حقد، کینه، حسد، عناد، لجاج، مال دوستی، سحت خواری، ریاست طلبی و عصبیت مانع از ایمان به رسول خدا(ص) گردید. و این می تواند ترجمه و تفسیری از - فَلَمَّا أَضاءَتْ ما حَوْلَهُ ذَهَبَ اللَّهُ بِنُورِهِمْ وَ تَرَکَهُمْ فِی ظُلُماتٍ لا یُبْصِرُونَ - باشد. روشنایی حاصل از برافروختن آتش برای یهودیان به اندازه ای است که پیش از بعثت رسول خدا(ص) هرگاه یهودیان با گروهی می جنگیدند، در مناجات می گفتند: خدایا، به پیامبرى که وعده فرستادنش را به ما داده‏اى و به کتابى که بر ما نازل مى‏کنى تو را مى‏خوانیم که ما را یارى فرمایى. و آنگونه که ابن عباس آورده: و یارى هم مى‏شدند. وَ کانُوا مِنْ قَبْلُ یَسْتَفْتِحُونَ عَلَى الَّذِینَ کَفَرُوا(سوره بقره آیه89) اما همینکه رسول خدا(ص) از اولاد اسماعیل آمد، با اینکه او را می شناختند ایمان که نیاوردند، بماند، کفر هم ورزیدند. فَلَمَّا جاءَهُمْ ما عَرَفُوا کَفَرُوا بِهِ(سوره بقره آیه89). و این نیز می تواند ترجمه و تفسیری از - ذَهَبَ اللَّهُ بِنُورِهِمْ وَ تَرَکَهُمْ فِی ظُلُماتٍ لا یُبْصِرُونَ - باشد.


صفیّه دختر حیّى به رسول خدا(ص) گفت: روزى پدر و عمویم از نزد شما پیش من آمدند، پدرم به عمویم گفت: درباره محمّد چه مى‏گویى؟ عمویم گفت: او همان پیامبرى است که موسى(ع) به آمدنش بشارت داده است، عمویم گفت: پس چه عقیده دارى؟ گفت: معتقدم که در دوران زندگى با او دشمنى ورزم. مثل قرآن در رابطه با موجودات مورد بحث مثل محقق الوقوع است. یعنی این موجودات اینگونه اند، همینکه زبانه های آتش اطرافشان را روشن می کند، خدای متعال با از بین بردن آتش و گرفتن روشنایی، آنان را کور و نابینا در تاریکی رها می سازد.


و در این میان ابتداء نقش دانشوران و علماءشان - وَ إِنَّ فَرِیقاً مِنْهُم - در به تاریکی بردن قلب و ذهن یهودیان و در کتمان و پوشیده داشتن خصلت های الهی انسانی رسول خدا(ص) در حالی که به آنچه انجام می دهند اشراف و آگاهی دارند - لَیَکْتُمُونَ الْحَق وَ هُمْ یَعْلَمُون - قابل تامل و تعمق است. و البته این تبهکاری علماء یهود چیزی از خسران و زیانکاری عوام که از سر جهل و نادانی ایمان نیاوردند و نیز تمامی آنانی که در طول زمان تا به امروز و تا فردا های نامعلوم تابع داده های حاخامی و از صافی گذشته رسانه های یهودی گشته اند، نمی کاهد. الَّذِینَ آتَیْناهُمُ الْکِتابَ یَعْرِفُونَهُ کَما یَعْرِفُونَ أَبْناءَهُمُ الَّذِینَ خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ فَهُمْ لا یُؤْمِنُون(سوره انعام آیه20).


و اما چرا این موجودات به جای چنگ زدن به الله که نور آسمانها و زمین است. اللَّهُ نُورُ السَّماواتِ وَ الْأَرْض(ابتدای آیه35 سوره نور) به آتش چنگ می زنند؟ چرا مثلشان مثل کسی است که آتش افروزی می کند؟ مَثَلُهُمْ کَمَثَلِ الَّذِی اسْتَوْقَدَ ناراً. اگر طالب روشنایی اند چرا از نور خدای متعال که هم زیاد است، هم تمام نشدنی. هم خاکستر ندارد، هم دود. هم هدایت کننده است، هم روشنگر، بهره مند نمی شوند؟ اگر یهود و یهودی زادگان باور ندارند که قرآن، حدیث، علم، عقل، ایمان، هدایت، اسلام، رسول خدا(ص) و ائمه اطهار(ع) نورند، و اگر نخوانده اند: وَ مَنْ لَمْ یَجْعَلِ اللَّهُ لَهُ نُوراً فَما لَهُ مِنْ نُورٍ (انتهای آیه40 سوره نور) و آن که خدا راهش را به هیچ نورى روشن نکرده باشد، هیچ نورى فرا راه خویش نیابد. از باب اینکه یهودی و یهودی زاده اند، قابل فهم و قابل تحمل است.


و اما چرا یهودی زدگان، مردمی که با ما خلط و آمیزش دارند، در جامعه اسلامی و با مردم مسلمان بسر می برند، به زبان مسلمانی تکلم می کنند، مسلمانند اما یهودی اند، اینان چرا روشنایی و هدایت را از آتش انتظار دارند، جای بسی تامل و در عین حال تالم است. در - اسْتَوْقَدَ ناراً - دقیق شوید. عیسی(ع) را بد گفتند، پاسخ به نیکی داد. گفتند: بد می گوید، خوب می گویی؟ جواب داد: هر کسی آنچه دارد تقدیم می کند.

صورت زیبای ظاهر هیچ نیست---ای برادر سیرت زیبا بیار.

اینان که از آتش هدایت می طلبند، شما خواننده ارجمند بگویید، آیا سیرتی ناریه ندارند؟ آیا همچنان و همچون ابلیس فریاد نمی زنند که: خَلَقْتَنِی مِنْ نارٍ(آیه76 سوره ص) - مرا از آتش آفریدی؟ آیا خصلت های سگی و صفات خبیثه دود ها و خاکستر های آتشی نیستند که در جان اینان شعله ور است؟ از خدای متعال توفیق به تصویر کشیدن این قسمت از آیه و آیات دیگر را برای هنرمندان عزیز و متعهد مسئلت می نمایم.


سگ و قدرت بینایی


نکته آخری که در مثل خدای متعال جلب توجه می کند - وَ تَرَکَهُمْ فِی ظُلُماتٍ لا یُبْصِرُونَ - است. چرا خدای متعال اینان را کور در تاریکی رها می سازد؟ ساختار چشم آدمی بگونه ای است که بدون نور نمی تواند، ببیند. و خدای متعال ابتداء نور را از آنان گرفته است - وَ تَرَکَهُمْ فِی ظُلُماتٍ لا یُبْصِرُونَ - بعد از - ذَهَبَ اللَّهُ بِنُورِهِمْ - واقع شده است. مضافا اینکه تاریکی در اینجا ظلمت نیست، ظلمات است. یعنی سر سوزنی امکان دیدن وجود ندارد. چرا خدای متعال هم رها سازی در تاریکی را آورده و هم کوری و نابینایی را بر آن افزوده است؟ پیش از این پاسخ را آورده ایم و اکنون باختصار می گوییم که ما تا اینجا با موجوداتی آشنا شدیم که - و ما هم بمومنین - اند، خدعه می کنند، قلب هایشان را ظرف مرض قرار داده اند، در زمین مرتکب انواع فساد و تباهی می شوند، مومنان را خرد باخته و نادار می دانند، دیدار و ملاقات با مومنان را ناخوش دارند، اما از همنشینی و خلوت با روسای یهودی شان لذت می برند، خدای متعال علاوه بر اینکه این موجودات را فاقد شعور، دروغ زن، مفسد فی الارض، سفیه و نادان می خواند، به تمسخر و استهزاء آنان نیز می پردازد. و زمان می دهد تا اینان همچنان در طغیان و سرکشی خود سرگردان بمانند. و شما خواننده فهیم در هر کجای عالم وقتی با چنین موجوداتی برخورد کردید و با چنین افرادی مواجه شدید، شک نکنید با کمی آسان گیری در کلام، شما با حیوان خطرناکی سر و کار دارید - اولئک کالانعام -

و خوب می دانید که بعضی از حیوان ها از جمله سگ برای دیدن نیاز به نور ندارند. قدرت بینایی سگ در تاریکی شش تا هشت برابر بیشتر از آدمیزاد است. توانایی جست و خیز در شب و بهره گیری از زندگی شبانه در کنار زندگی روزانه فضای بیشتری برای قدرتنمایی، تهاجم، پرخاش، کار و تلاش به سگ و افرادی که به مراتب پست تر از سگ اند - بل هم اضل - می دهد. از همین رو خداوند آنان را در تاریکی و با چشمانی که ناتوان از دیدن است رها می سازد.  

 

حال اگر حیوانی فاقد گوش باشد، که نشنود، زبان نداشته باشد، که واق واق کند، چشم نداشته باشد، که ببیند و این حیوان در شبی تاریک فارغ از هر بصیرتی در بیابان دنیا رها شود، آیا امید به رهایی و بازگشت به سر منزل مقصود خواهد داشت؟ صُمٌّ بُکْمٌ عُمْیٌ فَهُمْ لا یَرْجِعُونَ(سوره بقره آیه18). آنانی که گرفتار کری، گرفتار لالی و کوری شده اند، پاسخ خدای متعال را جدی بگیرند که: لا یَرْجِعُونَ - باز نمی گردند. و چنین موجودی که نه می شنود و نه حرف می زند و نه می بیند آیا توانایی خدعه به خدا و مومنان را خواهد داشت؟ آیا می تواند زمین را به فساد بکشاند؟ موجودی که به جز شکم و شهوت هیچ ابزاری برای کسب معرفت ندارد آیا می توان از او توقع ایمان داشت؟


قطعا تصدیق می کنید که کلمات و آیات الهی را نباید فقط حمل به ظاهر کرد و از باطن آن غافل ماند. موجوداتی که ما در این مختصر با آنان مواجهه داریم کر که نیستند، بماند، گوش های بسیار تیز و شنوایی هم دارند. پدیده جاسوسی و استراق سمع از گذشته تا حال و تا آینده های دور در انحصار این موجودات بوده، هست و خواهد بود. اینان لال هم نیستند، زبانی گویا و کلامی شیوا دارند، صدایشان به حدی بلند و رسا است که امروزه جایی که در تیر رس صدایشان نباشد ، در دنیا وجود ندارد. و کور هم نیستند، با چشمی باز رخداد های ریز و درشت و حوادث و وقایع عالم را رصد می کنند. فرمایش خدای متعال: صُمٌّ بُکْمٌ عُمْیٌ - به حقیقتی دردناک در این موجودات اشاره دارد، که اگر آدمی به این حد از پستی و پلشتی برسد که خدای قادر متعال او را در شبی تاریک و با چشمانی نابینا در برهوت دنیا رها سازد، گوش هم داشته باشد، کر است، نمی تواند آیات الهی را شنود کند. زبان هم داشته باشد، لال است، نمی تواند حقیقت آیات الهی را بر زبان جاری سازد. و چشم هم داشته باشد، کور است، نمی تواند، صورت زیبای آیات الهی را ببیند. و مهمتر اینکه خدای متعال از آینده اینان خبر می دهد و همه رشته های توقع به بازگشت این موجودات را می گسلد.  


براستی آیا منشاء کری، لالی و کوری این موجودات اصرار آنها بر طغیان و طغیانگری نیست؟ آیا با توجه به پافشاری آنان مبنی بر اینکه همچنان در تاریکی بمانند، همچنان در ازاء از دست دادن هدایت ضلالت را بدست آورند، همچنان با دروغ اصلاح طلبی مروج هرج و مرج در جامعه باشند، همچنان مومنان را نابخرد و از آنان بگریزند، همچنان سرسپرده و آلت دست شیطان های یهودی و برای آنان دم بجنبانند، همچنان بی اعتناء به فرصتی که خدای متعال در اختیارشان قرار داده، بر طبل سرکشی و سرگردانی خود بکوبند، شما بگویید آیا نتیجه این پافشاری و این اصرار بر گناه چیزی جز عدم بازگشت به خصلت های انسانی الهی خواهد بود؟ هر کسی می تواند خودش خودش را وارسی کند، ببیند اگر گرفتار این خصلت های پلید هست اما به مرحله اصرار نرسیده، خودش را نجات دهد، اما اگر به مرحله اصرار و پافشاری رسیده است از این قسمت از آیه که می فرماید: لا یَرْجِعُونَ - و پرده از یک امر پنهانی برمی دارد، سخت بترسد. دیگر امیدی به بازگشت به جامعه ایمانی و انسانی نخواهد داشت. 


ادامه دارد ...



  • کلمات کلیدی :
  • نوشته شده در  پنج شنبه 92/11/24ساعت  6:20 صبح  توسط علی خلیل اسماعیل 
      نظرات دیگران()


    لیست کل یادداشت های این وبلاگ
    کوفی و قساوت دل[2]
    کوفی و قساوت دل[1]
    برجام با یهود و گوساله سامری(11)
    برجام با یهود و گوساله سامری(10)
    برجام با یهود و گوساله سامری(9)
    برجام با یهود و گوساله سامری(8)
    برجام با یهود و گوساله سامری(7)
    برجام با یهود و گوساله سامری(6)
    برجام با یهود و گوساله سامری(5)
    برجام با یهود و گوساله سامری(4)
    برجام با یهود و گوساله سامری(3)
    برجام با یهود و گوساله سامری(2)
    برجام با یهود و گوساله سامری(1)
    برجام با یهود و ابو موسی اشعری
    برجام با یهود و روانشناسی اهل نفاق
    [عناوین آرشیوشده]