بنام خدا
کسي به فکر گلها نيست.
کسي به فکر ماهيها نيست.
کسي نميخواهد باور کند که باغچه دارد مي ميرد.
هدي 10 سال بيشتر نداشت .هدي ديگر نه پدر دارد نه مادر ديگر نميتواند با سه برادر کوچکش به همراه خواهرش بازي کند.
ديگر دست نوازشگر مادر او را نوازش نميکند .
ديگر پدر او را در اغوش نميکشد .
ديگر خنده هاي معصومانه برادر 3 ماهه اش را نميبيند.
هدي تنهاست.
صداي ناله هاي او وصداي بابا گفتن او در پس صوتها و کفهاي جام جهاني گم شد.
دلم ميخواهد اين زندگي را ترک کنم .دلم ميخواهد نباشم تا اينهمه قساوت و بي تفاوتي را نبينم .اين روزها احساس ميکنم که ديگر اين دنيا جاي من نيست.
اَللَّهُمَ صَلِ عَلَي فَاطِمَةَ وَ أبيهَا وَ بَعلِهَا وَ بَنيهَا بِعَدَدِ مَا أحَاطَ بِهِ عِلمُک
اين سوز و گداز تو معماي من استسجاده راز تو معماي من استاين شيوه قيام يا رکوع است بگو؟!چندي است نماز تو معماي من است
با سلام و درود فراوان بر شما و قلم توانمندتان که به اين زيباي مي نگارد ضمن آرزوي سعادتمندي و تندرستي من باز هم سر زدم و سيراب شدم خوشحال خواهم شد سر بزنيد ..
بر سنگ قبر من بنويسيد خسته بود اهل زمين نبود نمازش شکسته بود
بر سنگ قبر من بنويسيد شيشه بود تنها از اين نظر که سراپا شکسته بود
بر سنگ قبر من بنويسيد پاک بود چشمان او که دائماً از اشک شسته بود
بر سنگ قبر من بنويسيد اين درخت عمري براي هر و تبر تيشه دسته بود
بر سنگ قبر من بنويسيد کل عمر پشت دري که باز نمي شد نشسته بود .... منتظر قدوم سبز و نظر دلگرم كننده شما هستيم كه برايماه مهم است.......در پناه حق ....
سلام
خسته نباشي برادر
وبلاگت زيبا و داراي مطالب جاندار است
دعا كن اين حقير را هم
سال ديگر در قدس